اجرای زیبای محمد طوطی در فیلم داستانی پرده خوان که از شبکه اول سیما پخش شد-روایت فیلم در مورد پیرمردی هست پرده خوان که ایام محرم در روستاهای کویری با پسر نابینای خود مشغول پرده خوانی هستند و......

دانلود

[ 24 / 8 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

درس‏هاى عاشورا


 درس‏هاى عاشورا همواره بحثى زنده، حيات‏بخش و حركت‏آفرين است. هر چند اين رويداد در مكان و زمان محدودى به وقوع پيوست، امّا درس‏هاى آن ويژه زمان و مكان مشخصى نيست. اگر تا ديروز عده‏اى مى‏پنداشتند كه عاشورا حادثه‏اى مقطعى است، امروز با توجه به تعاليم عاشورايى امام خمينى و در نتيجه استقرار حكومت اسلامى، بايد به عنوان رويدادى تلقّى شود كه در طول تاريخ مى‏تواند درس‏آموز بوده و پايه‏هاى ستم و استبداد را از بيخ و بن براندازد:
«واقعه عظيم عاشورا از سال 61 هجرى تا خرداد 42 و از آن زمان تا قيام حضرت بقيةالله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعى انقلاب‏ ساز است.» پس از سال 61 هجرى، اين رويداد در عرصه رفتار سياسى الگوى بسيارى از حركت‏ها شده است: حركت توّابين، مردم مدينه، قيام مختار، نهضت زيدبن على، قيام محمد نفس زكيّه و ابراهيم فرزندان عبداللّه...تا قيام و نهضت مقدس ملت ايران به رهبرى امام خمينى همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهى شده‏اند. اقبال لاهورى، استقلال و نجات پاكستان را مرهون قيام عاشورا دانسته است.گاندى، نيز، نهضت عاشورا را الهام‏بخش خود در رهايى هندوستان مى‏داند.ما در اين مقال، در صدد تجزيه و تحليل قيام و انقلاب‏هايى كه در پى رويداد عاشورا صورت گرفته‏اند نيستيم و همچنين در پى صداقت و يا درستى و نادرستى اين نهضت‏ها نيز نيستيم؛ ما بر آنيم كه اشاره كنيم كه رويداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سياسى منشأ حركت‏هايى عليه حاكمان ستم در دوره‏هاى گوناگون بوده و هست. و در يك كلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حركت‏هاى حق‏طلبانه و عدالت‏خواهانه بناميم و بدانيم سخنى به گزاف نگفته‏ايم. مصعب ابن زبير با اين‏كه خود را رقيب امام‏حسين(ع) براى حكومت مى‏دانست مى‏گويد: «و ان الاولى بالطف من آل هاشم تاسوا فسنوا الكرام التاسيا>
مردان بزرگوارى از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند كه براى بزرگان تاريخ نمونه و الگو است.» بسيارى از نويسندگان، شاعران و تاريخ نگاران مسلمان و غير مسلمان از درس‏آموزى اين رويداد براى همه جهانيان سخن گفته‏اند. از باب نمونه يكى از نويسندگان مصرى به نام عباس محمود عقاد، با قلم توانايش در كتاب: «ابوالشهداء حسين بن على(ع)» چنين‏مى‏نويسد:
نه تنها مسلمانان بلكه غير مسلمانان از اين حادثه درس جوانمردى، ايثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند. از سفير مسيحى كه در همان مجلس يزيد به او اعتراض كرد بگيريم تا برسيم به قرون ميانه، تا روزگار خودمان.آرى عاشورا از چنان عمق و غنايى برخوردار است كه تا پايان تاريخ، پيام آور ارزش‏هاى والاى انسانى و الهام‏بخش انسان‏هاى آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا دانشگاهى است كه همه طبقات از زن و مرد، كوچك و بزرگ، باسواد و بى‏سواد، سياه و سفيد، مسلمان و غير مسلمان از آن درس مى‏آموزند و در اين دانشگاه همواره استادان بنامى چون: حسين بن على(ع)، قمر بنى‏هاشم، زينب كبرى و ديگر عاشورائيان تدريس مى‏كنند. ولى متأسفانه ما تاكنون نتوانسته‏ايم ارزش‏هاى عاشورا را آن چنان كه شايد و بايد به جوامع جهانى بشناسانيم. در يكى از فيلم‏هايى كه بر ضد اسلام به وسيله B.B.C با نام شمشير اسلام، تهيه شده، بخش مهمّى از آن را عزادارى و سوگوارى‏هاى دوستداران امام‏حسين(ع) تشكيل مى‏دهد. مفسّر اين فيلم مى‏گويد:
«بايد مراقب بود كه اگر اين عزادارى‏ها و اين همه عشق هدف‏دار شود و به سوى قلب غرب نشانه رود، ديگر هيچ سلاحى نمى‏تواند در برابر آن مقابله كند.با توجه به سخنان فوق، مهم جهت‏دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس‏هاى آن در ابعاد گوناگون است. فداكارى و ايثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤوليت، صداقت و وفادارى، قاطعيت در راه هدف، دفاع از امامت و ولايت، دفاع و پاسدارى از دين و ارزش‏ها، تولى و تبرى، ستيز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نيكيها، پرهيز از بديها و زشتيها، انس با قرآن، ترويج فرهنگ نماز، نهراسيدن از نيروى دشمن، پرهيز از سستى و تنبلى در برابر تجاوز به ارزش‏ها، افشاى چهره دشمنان اسلام، توجّه به معنويات حتّى در جبهه جنگ، نفى نژادپرستى، توبه، دعا، استغفار، تسليم در برابر خدا، قيام براى خدا و...بخشى از درس‏هاى عاشورا است. البته همين درس‏ها كافى است كه يك ملّت را از ذلت به عزت برساند و همين درسها مى‏تواند جبهه كفر و استكبار را شكست بدهد. همان‏گونه ملت ايران با الهام از همين درس‏هاى عزّت‏بخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و باز همين درس‏ها بود كه نقش خود را در جنگ تحميلى به نمايش گذاشت. آن چه آورديم فهرست بخشى از درس‏ها و آموزه‏هاى عاشورا بود. صدها بلكه هزارها هزار درس از رويداد عاشورا مى‏توان آموخت. شرح و تفصيل درس‏هاى ياد شده در اين مقال نمى‏گنجد. از اين روى، به شرح نمونه‏هايى از درس‏ها در عرصه رفتار سياسى بسنده ‏مى‏كنيم.
1-عدالت‏خواهى و ستم‏ستيزى

ستيز با ستم و ستمگران به ويژه حاكمان ستم و بر پايىِ عدل يكى از درس‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى است. عاشورا به ما مى‏آموزد كه انسان مسلمان نمى‏تواند در برابر ستم و ستمگران سكوت كند و بى‏تفاوت بماند؛ اگر سكوت كرد در حكم همان ستمكار است. امام‏حسين(ع) در يك سخنرانى كه در منزل «بيضه» در برابر سپاهيان حرّ فرمودند:
اى مردم. رسول خدا(ص) فرمود: اگر كسى حاكم ستمگرى را ببيند كه حلال خدا را حرام مى‏كند، عهد و پيمان الهى را مى‏شكند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بيدادگرى رفتار مى‏كند، پس با گفتار و كردار در برابرش نايستد بر خداست كه اين فرد را نيز با همان حاكم ستمكار محشور كند.آن بزرگوار سپس از بنى‏اميه و پيروان آنها به عنوان نمونه و مصداقى از سخنان پيامبر گرامى اسلام ياد كرده و مى‏فرمايد.
مردم آگاه باشيد كه بنى‏اميه و اتباع آنها پيرو شيطانند و از پيروى و بندگى خداى بخشنده سرپيچى كرده‏اند، فساد و تباهى را آشكار ساخته‏اند و حدود الهى را تعطيل كرده‏اند و اموال مردم را به خود اختصاص داده‏اند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كرده‏اند. من از هر كس شايسته‏ترم كه وضع موجود را تغيير دهم...پس لازم است از روش من پيروى كنيد زيرا عمل من براى شما حجّت و سرمشق است... از سخنان ياد شده چند نكته اساسى زير استفاده مى‏شود:

 1- مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانين دين واجب است. اين برنامه بايد سر لوحه زندگى امت اسلامى در گستره تاريخ در هر سرزمينى باشد

 .2- سكوت در برابر حاكم ستم، گناهى بس بزرگ و در حدّ گناه همان حاكم ستم است

 3- حكومت يزيدى از مصاديق حاكمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانين الهى است. از اين روى مبارزه با او نيز تكليف الهى است. امام در نامه‏اى به مردم كوفه مى‏نويسد:

فلعمرى ما الامام الّا الحاكم بالكتاب، القائم بالقسط، الدائن بدين الحق، الحابس نفسه على ذات الله؛

به جان خودم سوگند، امام و پيشوا تنهاكسى است كه برابر كتاب خدا داورى كند. دادگر و متدين به دين حقّ باشد. وجود خويش را وقف و فداى فرمان خدا كند.» امام‏حسين(ع) در همين نامه سخنان مردم كوفه را كه نوشته بودند: «ليس لنا امام؛ ما امام نداريم، تأييد كرده است، چرا كه آن بزرگوار يزيد را داراى شرايط امامت و حكومت نمى‏داند. زيرا كه اجراى حقِّ و عدالت، عمل به كتاب خدا از شرايط امام و حاكم است و يزيد هيچ يك از اين شرايط را ندارد
 
2-يكى ديگر از درس‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى، درس عزّت است

امام‏حسين(ع) و ديگر عاشورائيان با گفتار و عمل خود به ما آموختند كه برخورد مسلمانان با يكديگر چه در داخل كشور و چه با خارج كشور بايد از موضع عزّت باشد. چرا كه در فرهنگ اسلامى، مسلمان عزيز است و هرگز نبايد تن به ذلت و خوارى بدهد. ذلت و خوارى با مسلمانى قابل جمع نيست. بنابراين، مسلمانى كه ذلّت را پذيرفته مسلمانى‏اش كامل نيست. بر اين اساس دو نوع زندگى خواهيم داشت: زندگى ذليلانه و زندگى عزتمندانه. زندگى عزتمندانه در پرتو پذيرش ولايت خدا و اولياء خدا، و زندگى ذليلانه در پرتو پذيرش ولايت كفر و شرك و دشمنان خداست. همراهى و دوستى با دشمنان خدا نيز ذلت و خوارى است. بر همين اساس قرآن كريم مى‏فرمايد:
يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا عدوى و عدوكم اولياء؛


اى مؤمنان، دشمن من و دشمن خود را به ولايت بر نگيريد.» عزّت در سخن و عمل همه عاشورائيان تجلى دارد، ولى در سخن و عمل امام‏حسين(ع) از همه بيش‏تر. همه اين بزرگواران مرگ با عزّت را زندگى و زندگى با ذلّت را عين مرگ مى‏دانستند. يكى از شعارهاى امام‏حسين(ع) در روز عاشورا اين بود: الموت خيرٌ من ركوب العار و العار خير من دخول النّار.
مرگ از پذيرش ننگ بهتر، و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است.و نيز آن بزرگوار در روز عاشورا مى‏فرمود:
اين ناكس پسر ناكس مرا به پذيرش يكى از دوكار ناچار كرده است.
يا شمشير كشيدن و كشته شدن و يا پذيرش ذلّت. ذلت از خاندان ما به دور است. هيهات كه ذلت و زبونى را اختيار كنم. نه خدا به ذلت من راضى است، نه رسول خدا و نه مؤمنان و نه دامن‏هاى پاكى كه مرا تربيت كرده‏اند. همچنين مردان غيرتمند و آزاده، كشته شدن را بر پيروى از انسان‏هاى پست ترجيح مى‏دهند. آرى، امام‏حسين(ع) در دامن پدر و مادرى تربيت شده است كه مرگ با عزّت را زندگى، و زندگى با ذلّت را عين مرگ مى‏دانست.
:فالموت فى حياتكم مقهورين و الحياة فى موتكم قاهرين.آن بزرگوار در جاى ديگرى مى‏فرمايد
و الله لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل و لا افرّ فرار العبيد؛
به خدا سوگند همانند افراد فرومايه تسليم شما نمى‏شوم و مانند بردگان نيز فرار نمى‏كنم.» عزّت حسينى به او اجازه نمى‏دهد كه براى اين‏كه چند روز بيش‏تر زنده بماند با فردى همانند يزيد بيعت كند. چرا كه بيعت با يزيد به معناى تأييد حكومت و كارهاى ناپسند او است. چنين كارى نه تنها شايسته آن امام همام كه حتى ياران او نيز نيست. در سخنان ياد شده، امام(ع) به ما مى‏آموزد كه در برابر غير خدا عزيز و سربلند باشيد و تنها در پيشگاه خدا متواضع باشيد. آن بزرگوار در جاى ديگر مى‏فرمايد
فانى لا ارى الموت الّا سعادة و الحياة مع الظالمين الّا برما؛[
من در چنين محيط ذلت‏بارى مرگ را جز سعادت و زندگى با اين ستمگران را جز رنج و نكبت‏نمى‏دانم.» سخنان و رفتار امام‏حسين(ع) و ديگر عاشورائيان درس است به همه شيعيان به ويژه كارگزاران نظام اسلامى و هشدارى است به كسانى كه خود را شيعه مى‏دانند ولى در اين حال خود را در اختيار غير خدا قرار داده و مرعوب و تسليم قدرت‏هاى بزرگ شده‏اند و ديگران را نيز به اين ذلّت فرا مى‏خوانند.


3-پاسدارى از اسلام و ارزش‏هاى اسلامى

پاسدارى از اسلام و ارزش‏هاى اسلامى يكى ديگر از درس‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى است. پيش از يادآورى اين درس از سوى امام‏حسين(ع) و ديگر عاشورائيان يادآورى اين نكته مفيد مى‏نمايد كه: در فلسفه سياسى، امروزه در باره نقش حكومت در تأمين سعادت، اخلاق و معنويت گفت و گو بسيار است. برخى (حكومت‏هاى ليبرال) بر اين باورند كه اين‏گونه امور در قلمرو مسائل خصوصى افراد جاى دارد. از اين روى، حكومت در اين باره هيچ مسؤوليتى ندارد. امّا در انديشه سياسى اسلام، با دليل‏هاى بسيار اين‏گونه امور جزو قلمرو حكومت است. نه تنها حاكم و همه كارگزاران حكومتى بايد به اسلام و ارزش‏هاى اسلامى باور داشته باشند كه همگان موظف به تبليغ و پاسدارى از آن مى‏باشند. بر همين اساس هنگامى كه اسلام و ارزش‏هاى آن از سوى امويان مورد تهاجم قرار گرفته بود و يزيد و كارگزارانش به روشنى بر خلاف احكام اسلام و دستورهاى آن عمل مى‏كردند ولى در عين حال رفتار خودرا در برابر اسلام مى‏نماياندند، امام‏حسين(ع) براى پاسدارى از اسلام قيام كرد چرا كه اگر امام‏حسين(ع) قيام نمى‏كرد ديرى نمى‏پاييد كه از اسلام جز نامى باقى نمى‏ماند. حكومت يزيد درصدد نابودى اصل اسلام بود. از اين روى وقتى كه امام‏حسين(ع) دعوت به سازش و بيعت با يزيد شد فرمود
انّا لله و انّا اليه راجعون، و على الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد؛
در اين صورت بايد از اسلام براى هميشه چشم پوشيد، هنگامى كه امت به زمامدارى فردى چون يزيد گرفتار آيد.» امام(ع) در بسيارى از موارد از جمله در نامه‏اى كه از مكّه به مردم بصره مى‏نويسد همچنين به هنگام رويارويى سپاه امام(ع) با سپاه حرّ نيز پاسدارى از اسلام را وظيفه همه مسلمانان دانسته و از آنان مى‏خواهد كه او را در اين راه يارى دهند. در نامه آن بزرگوار به سران قبائل بصره چنين آمده است:
«شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبر(ص) فرا مى‏خوانم. زيرا در شرايط و وضعيتى قرار گرفته‏ايم كه سنّت پيامبر(ص) از ميان رفته و جاى آن را بدعت گرفته است. اگر دعوت مرا بپذيريد شما را به راه سعادت راهنمايى مى‏كنم.آن بزرگوار در جاى ديگر مى‏فرمايد:
لو لم يستقم دين جدّى الّا بقتلى فيا سيوف خذينى
اگر دين جدّم جز به كشته شدن من استوار نمى‏ماند پس اى شمشيرها مرا فرا گيريد.» با سخنان ياد شده امام(ع) به ما مى‏آموزد كه اگر براى پاسدارى از اسلام راهى به جز فداكارى و ايثار و كشته شدن نباشد بايد جان خود را فداى اسلام كرد. نه تنها امام‏حسين(ع) كه همه ياران او هدفى جز پاسدارى از اسلام نداشتند. از باب نمونه، در آن هنگام كه دست راست قمر بنى‏هاشم قطع مى‏شود مى‏فرمايد:
به خدا سوگند اگر چه دست راست مرا قطع كرديد ولى من تا زنده هستم از دين خودم حمايت خواهم كرد


4-شهادت در راه خدا

سياست‏ مداران حرفه‏اى در مبارزه دو گروه با يكديگر بر توازن قوا تأكيد مى‏كنند و از درگيرى مبارزان با دشمنى كه از جهت عِدّه و عُدّه برتر است، بر حذر مى‏دارند و آنان را به سكوت و گوشه‏گيرى فرا مى‏خوانند. روشن‏فكران آن زمان نيز امام‏حسين(ع) را از درگيرى با يزيد كه تا بن دندان مسلح بود بر حذر مى‏داشتند، امّا منطق آن بزرگوار چيز ديگرى بود. او و ديگر عاشورائيان از ايستادگى در برابر يزيد و حكومت اموى هرگز ترديدى به خود راه ندادند و با ايثار جان خود درخت اسلام را آبيارى كردند. كشته شدن در راه خدا هر چند از سوى انسان‏هاى ظاهر بين جدا شدن از دنيا و لذايذ آن است، ولى از نگاه انسان‏هاى وارسته، شهادت پايان رنج‏ها و سختى‏ها و رسيدن به لقاء الله است. آخرين آرزوى اين‏گونه انسان‏ها شهادت است. اسلام با تحول در بينش‏ها و ارزش‏ها انسان‏هايى را تربيت كرد كه براى دفاع از مكتب، از جان و مال خويش مى‏گذشتند و در ميدان جهاد و شهادت پدر و پسر بر يكديگر پيشى مى‏گرفتند. و گاه براى حضور يكى از آن‏ها در صحنه جنگ و جهاد و ماندن يكى از آن‏ها در خانه، كار به قرعه مى‏كشيد. وقتى كه امام‏حسين(ع) مى‏خواست از مكّه حركت كند در خطبه‏اى، از زيبايى مرگ در راه خدا سخن گفت و از همراهان خواست هر كس آمادگى كشته شدن در راه خدا دارد همراه ما بيايد:
من كان باذلاً فينا مهجته موطّنا على لقاء الله نَفْسَهُ فليرحل معنا
هر يك از شما حاضر است در راه ما از خون قلب خويش بگذرد و جانش را در راه ما نثار كند آماده حركت با ما باشد.» در جاى ديگر آن بزرگوار مى‏فرمايد:
اگر اين بدن‏ها براى مرگ آفريده شده‏اند پس چه بهتر كه به صورت شهادت باشد. استقبال از مرگ در راه عقيده و آرمان نزد ملت‏هاى ديگر هم ارزشمند است. مردم آزاده ديگر نيز چنين مرگى را تقديس و ستايش مى‏كنند و آن را برتر از زندگى ذلت‏بار و زير ستم و همراه با ننگ و پستى مى‏دانند. بنابراين، چه قدر سست و بى‏پايه است سخنان كسانى كه امروزه، شهادت‏طلبى را «خشونت» خوانده و آن را محكوم مى‏كنند. سخنان اينان از عقل و نقل هر دو به دور است. كوتاه سخن اين‏كه تلاش و فداكاى و ايثار جان و مال در راه عقيده و هدف‏هاى الهى تا كشته شدن و شهادت در راه خدا يكى از درس‏هاى رويداد عاشورا در عرصه رفتار سياسى است، يعنى انسان در عرصه سياسى گاه به جايى مى‏رسد كه بايد در راه هدف و آرمان‏هاى الهى فداكارى كند و از جان و مال خود بگذرد. اين يكى از درس‏هاى امام‏حسين(ع) و ديگر عاشورائيان در قضيّه‏ كربلاست.


5-جمع بين سياست و معنويت

جمع بين حضور در عرصه‏هاى سياسى و توجّه به معنويات يكى ديگر از درس‏هاى عاشورا است. غفلت از نيازهاى روحى و معنوى به ويژه براى كسانى كه درگير كارهاى مهم و سنگين‏اند و مسؤوليت‏هاى بالايى دارند خطرساز و خطرآفرين است كه بايد در برابر آن هشيار بود. امام‏حسين(ع) در آن هنگام كه روياروى دشمن ايستاده و حتّى در آن هنگامى كه در محاصره دشمنان است، هرگز از اين مسأله غفلت ندارد. از اين روى، در تاريخ آمده است كه در شب عاشورا در ميان خيمه امام‏حسين(ع) جنب و جوش عجيب و نشاط فوق‏العاده‏اى به چشم مى‏خورد؛ يكى مشغول دعا و مناجات با خداست و آن ديگرى مشغول تلاوت‏قرآن:
لهم دوِىٌّ كدوىّ النحل بين قائم و راكع و ساجد
و به هنگام حمله دشمن درعصر تاسوعا امام‏حسين(ع) به قمر بنى‏هاشم مى‏فرمايد:
به سوى آنان برو و اگر توانستى امشب را مهلت بگير، تا به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازيم. خدا مى‏داند كه من به نماز و تلاوت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شديد دارم. از اين درخواست در آن موقعيت به خوبى مى‏توان به اهميت معنويت و خودسازى پى برد. اين كار امام(ع) بيانگر آن است كه هرگز نبايد به دليل كار و گرفتارى زياد از خودسازى و توجّه به معنويات غفلت كرد. چرا كه موفقيت‏هاى انسان در همه عرصه‏ها در گرو همين توفيق است. ممكن است گفته شود كسى كه به خاطر خدا كار و يا مسؤوليتى را پذيرفته است و با منطق انجام وظيفه مشغول كار است، كار او بلكه همه حركت‏هاى او عبادت است، ولى بايد توجه داشت كه براى عباداتى كه بين انسان و خداست اثر و نقشى است كه هيچ چيز ديگر نمى‏تواند جايگزين آن شود.


6-امر به معروف و نهى از منكر

از درس‏هاى مهمى كه در عرصه رفتار سياسى مى‏توان از رويداد عاشورا آموخت، درس امر به معروف و نهى از منكر است. همان گونه كه رفتار امت اسلامى با يكديگر بر اساس امر به معروف و نهى از منكر است با حاكمان نيز بر همين مبنا استوار است. دولت حاكم بر مسلمانان، اگر ستمگر باشد بايد بر اساس مراحل امر به معروف و نهى از منكر با او برخورد كرد. امام‏حسين(ع) در وصيت‏نامه سياسى الهى خود يكى از انگيزه‏هاى قيام خود را امر به معروف و نهى از منكر مى‏داند
«من از روى خودخواهى، غرور و خيره‏سرى و يا به منظور ايجاد فساد و آشوب و ظلم و ستمگرى به پا نخاسته‏ام، بلكه قيام من براى اصلاح امور مسلمانان و... اجراى برنامه امر به معروف و نهى از منكر در ميان امت اسلامى است از اين وصيت‏نامه استفاده مى‏شود كه حركت‏هاى سياسى انواع گوناگون دارد: حركت از روى خودخواهى، غرور، ستم و فساد كه درست نيست و تنها حركتى كه بر اساس مصالح مردم و امر به معروف و نهى از منكر باشد درست است و بايد آن را الگو و سر مشق خود قرار داد. درس‏هاى اين رويداد در عرصه رفتار سياسى بيش از آن است كه در اين مقال بگنجد از اين روى، به همين اندازه بسنده مى‏كنيم.

[ 13 / 8 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

فلسفه قیام عاشورا
الف:بیعت خواستن یزید از امام حسین
 در حادثه كربلا ما به مسائل زیادی بر می خوریم در یك جا سخن از بیعت خواستن یزید از امام حسین و امتناع امام از بیعت، در یكجا دعوت مردم كوفه از امام حسین و پذیرفتن امام ولی در جایی بدون توجه به مسئله بیعت و بدون توجه به درخواست دعوت كوفیان حضرت حسین (ع) از اوضاع حكومت انتقاد می كند. از فساد و حرام خواریها و ظلم و ستم انتقاد می كند و اینجا  امر به معروف و نهی از منكر را لازم می بیند

البته حقیقتاً باید گفت همه این سه مورد تاثیر داشته است چون پاره ای از عكس العملهای امام بر اساس امتناع از بیعت پاره ای بر اساس دعوت مردم كوفه و پاره ای بر اساس مبارزه با منكرات و فسادهای آن برهه از زمان صورت گرفته است. حال باید دید دو عامل اصلی قیام چه بوده است. و باید دید كدام عامل تاثیری به سزایی داشته است.

توضیح عكس العمل اول را همه شنیده ایم كه معاویه با چه وضعی به حكومت رسید وقتی اصحاب امام حسن مجتبی (ع)، آنقدر سستی كردند امام یك قرارداد موقت با معاویه امضاء كردند در مفاد این صلحنامه آمده بود كه بعد از مرگ معاویه مقام خلیفه مسلمین به امام حسن برسد و اگر ایشان به شهادت رسیده بودند به برادرش امام حسین منتقل شود برای همین معاویه امام حسن مجتبی را مسموم نمودند تا مدعایی نماند و خود معاویه می خواست حكومت را به شكل سلطنت و موروثی در بیاورد. تا زمان معاویه ، مسئله خلافت و حكومت یك مسئله موروثی نبود و فقط دو طرز تفكر بود:

الف: یك طرز تفكر كه خلافت، فقط شایسته كسی است كه پیغمبر او را منصوب كرده باشد

ب: یك طرز تفكر دیگر این بود كه مردم حق دارند خلیفه ای برای خودشان انتخاب كنند و این مسئله در میان نبود كه یك خلیفه برای خود جانشین معین كند اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود كه نگذارد خلافت از خانه اش خارج شود ولی خود معاویه احساس می كرد این كار فعلا زمینه مساعدی ندارد و كسیكه او را به این كار تشویق و تشجیع نمود مغیره بن شعبه (لعنه ا…) بود چون مغیره خودش طمع حكومت كوفه را داشت مغیره همان شخصی بود كه با غلاف شمشیر به پهلوی خانم زهرا (س) زد و همان مغیره ای كه قبلا هم حاكم كوفه بوده است و از اینكه معاویه او را عزل نموده بود ناراحت بود. برای همین مغیره به شام رفت و به یزیدبن معاویه گفت نمی دانم چرا معاویه درباره تو كوتاهی می كند دیگر معطل چیست؟ چرا تو را جانشین خودش نمی كند یزید گفت پدر فكر می كند این قضیه عملی نیست مغیره گفت عملی است چون هر چه معاویه بگوید مردم شام اطاعت می كنند و مردم مدینه را مروان حكم و از همه جا مهمتر و خطرناكتر كوفه (عراق كنونی) است این هم بعهده من.

یزید به نزد معاویه رفت و مطالب مغیره را گفت وقتی معاویه ، مغیره را احضار نمود مغیره با تملق گویی و منطق قوی كه داشت معاویه را قانع می سازد. معاویه هم برای بار دوم به او ابلاغ حكومت كوفه را می دهد (البته این جریان بعد از شهادت امام حسن مجتبی یعنی سالهای آخر عمر معاویه بوده است) مردم كوفه و مدینه با پیشنهاد مغیره و مروان مخالفت كردند. لذا معاویه مجبور شد خودش به مدینه برود . معاویه پس از تسلط كامل بر محیط داخلی و پهناور اسلام كه از افریقای شمالی تا حدود چین توسعه یافته بود اولین و بزرگترین اشتباه خودش راجع به سیاست خارجی را مرتكب شد. چون وقتی تصمیم گرفت پسر جوان و نالایقش را ولیعهد كند ولی مردم نپذیرفتند و او شكست خورد برای رسیدن به این قصد شومش مرتكب جنایت بزرگی شد و آن این بود كه با امپراطور روم كه نیرومندترین دشمن خونین اسلام و مسلمانان بود به نفع قصد شومش صلح كرد و با این عمل جلوی پیشروی اسلام را در اروپا متوقف ساخت و برای تهدید، یك طرفدار نیرومند كه تاج و تخت یزید را پشتیبانی كند حاضر شد باجی هم به دولت روم بدهد.

معاویه زمانیكه كه خودش به مدینه رفت سه نفر كه مورد احترام مردم بودند را خواست (امام حسین –(ع) عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم ، عبدالله بن زییر، همان شخصی كه به امام علی خیانت كرد و مسبب جنگ جمل شد) معاویه سعی كرد با چرب زبانی به آنها برساند كه صلاح اسلام ایجاب می كند حكومت ظاهری در دست یزید باشد ولی كار در دست شما تا اختلافی میان مردم رخ ندهد حتی به آنها گفت شما فعلا بیعت كنید ولی آنها قبول نكردند. معاویه هنگام مردن، سخت نگران وضع پسرش یزید بود و به او نصایحی كرد كه اگر یزید جامه عمل می پوشاند یقیناً بیشتر می توانست حكومت كند نصایح این بود (ای پسر جان، من رنج بار بستن را از تو بر داشتم، كارها را برایت هموار كردم و دشمنانت را راحت نمودم و رقیبان عرب را زیر فرمانت آوردم مردم حجاز را معذور دار كه اصل تو هستند هر كس از آنها به نزد تو آمد گرامیش دار و هر كدامشان را هم غایب بود احوالش را بپرس اهالی عراق را معذور دار. و اگر خواستند حاكمی را از آنها عزل كنی دریغ نكن چون عزل یك حاكم، آسانتر از برابری با صد هزار شمشیر است اهل شام را هم معذور دار كه اطرافیان نزدیك و ذخیره تو هستند و اگر از دشمنی در هراس یودی از آنها یاری بجو و چون موفق شدی آنها را به وطن خودشان برگردان زیرا  اگر در سرزمین دیگر بمانند اخلاقشان بر می گردد. سپس معاویه می نویسد پسرم من نمی ترسم كه كسی در حكومت با تو نزاع كند مگر 3 نفر حسین بن علی – عبدالله بن زییر- عبدالله بن عمر ]چون هر سه خلیفه زاده بودند.

حسین بن علی شخصی است كه اهل عراق او را رها نكنند و او را وادار به خروج می كنند اگر خروج كرد و برابر او پیروز شدی از او درگذر كه با تو خویشی نزدیك دارد و احترام و خلق او بسیار است و او نوه پیامبر است. اما عبدالله بن عمر اهل عبادت است و اگر تنها بماند با تو بیعت می كند. ولی عبدالله بن زبیر اگر بر تو خروج كرد و بر او پیروز شدی بند از بندش جدا كن و تا بتوانی خون دیگران قوم خود را حفظ كن.

معاویه می دانست این سه نفر یقیناً اعتراض خواهند كرد چون اعتراض آنها به نظر معاویه بدین دلیل بود كه اگر خلافت به ارث برده می شود ما هم باید وارث باشیم و اگر خلافت به سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان با سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان سابقه دار تر از یزید هم وجود داشت و این اعتراضات واقعاً در ذهن اكثر مسلمانان بود. معاویه در این نصایح كاملا پیش بینی كرده بود كه اگر یزید با امام حسین (ع) به خشونت رفتار كند و دست خود را به خون آغشته كند دیگر نمی تواند خلافت خود را ادامه دهد بقول بنی امیه متأسفانه یزید نتوانست سیاست مرموزانه پدرش را اعمال كند و سیاستی غلط را اعمال نمود و زحمات 50 ساله امیر را رشته كرد . معاویه فردی زیرك بود و خوب می دانست و می توانست پیش بینی كند بر عكس یزید كه اولا جوان بود ثانیا مردی بود كه اشراف زاده و با لهو و لعب مانوس شده بود و كاری كرد كه در درجه اول به زیان خاندان بنی امیه و ابوسفیان تمام شد.

بعد از اینكه معاویه در نیمه رجب سال 60 هـ . ق به درك رسید یزید به حاكم مدینه ولید بن عقبه ابوسفیان (نوه ابوسفیان) نامه ای می نویسد و مرگ معاویه را اطلاع می دهد و طی نامه ای خصوصی دستور داد از حسین بن علی (ع) و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بیعت بگیرد و اگر بیعت نكردند سرشان را برای من بفرست. وقتی ولید بن عقبه نامه یزید را دریافت كرد امام بعد از سه روز حركت كرد. (علتش را انشاءالله در تاریخ واقعه كربلا تا شهادت خواهیم گفت) و به مكه هجرت نمود و شاید فكر شود كه هجرت  بدین جهت بوده است كه مكه حرم امن الهی است و خون حضرت را نمی ریزند خیر بلكه اولاً اعلام مخالفت خودش را اعلام كرد ثانیا اگر در مدینه می ماند صدایش آنقدر به عالم اسلام نمی رسید و اگر شهید هم می شد خونش تاثیر زیادی نداشت برای همین صدایش در اطراف پیچید كه امام حاضر به بیعت نشده است ثالثاً و از همه مهمتر امام حسین سوم شعبان وارد مكه شد و ماههای شعبان ، رمضان، شوال، ذی القعده و تا هشت ذی الحجه در مكه ماند ماههایی مهم كه مردم جهت حج عمره آنجا می آمدند تا اینكه 8 ذی الحجه رسید و مردم كه برای حج تمتع لباس احرام می پوشیدند و می خواهند به سوی منی و عرفات بروند همان لحظه ناگهان امام حسین (ع) اعلام می كند من می خواهم به طرف عراق و به سوی كوفه بروم یعنی پشت به حج و كعبه می كند و اعتراض و عدم رضایت خودش را به این شكل اعلام می كند. البته مسئله بیعت مسئله اصلی قیام نیست فقط تأثیرش این بود كه جرقه این حادثه عظیم كربلازده شود.
 
ب: دعوت مردم کوفه
در آن روز جهان اسلام سه مركز بزرگ و موثر داشت مدینه كه دارالهجره بود. شام كه دارالخلافه و كوفه كه قبلا دارالخلیفه بود و امیرالمومین علی (ع) در آنجا مركز حكومت خود قرار داده بود. بعلاوه كوفه شهری جدید التاسیس بود كه بوسیله سربازان اسلام در زمان عمر بن الخطاب  ساخته شد و آنرا سربازخانه اسلامی می دانستند، وقتی مردم كوفه می فهمند كه امام با یزید بیعت نكرده نامه به امام می نویسد كه اگر به كوفه بیائید ما شما را یاری می كنیم و تاریخ قضاوت خواهد كرد كه زمینه مساعد بود ولی امام حسین از این فرصت طلائی استفاده نكرد و اگر پاسخ مثبت دهد می دانست كوفیان غیرت ندارند و ناكس هستند و تجربه داشت كه به پیامبر(ص) و علی (ع) و امام حسن (ع) خیانت كرده بودند. متأسفانه وقتی این تاریخها بدون تحلیل و فكر خوانده شوند عده ای دیگر فكر خواهند كرد كه اگر امام در خانه راحت نشسته و كاری ندارد كه به اسلام چه بلائی دارد وارد می شود و فكر می كنند امام را تنها چیزی كه حركت داد دعوت مردم كوفه بوده است در صورتیكه امام حسین آخر ماه رجب كه اوایل حكومت یزید بود برای امتناع از بیعت از مدینه خارج شد و چون مكه حرم امن الهی است و آنجا امنیت بیشتری وجود دارد لذا امام به مكه شرفیاب شدند ولی نامه كوفیان در 15 رمضان به امام حسین (ع) رسید یعنی یكماه و نیم بعد از اینكه امام نهضت خود را با عدم بیعت شروع نمودند نامه ها به دست امام رسید بنابراین دعوت مردم كوفه موضوع اصلی در این نهضت نبود بلكه در یك امر فرعی دخالت داشت. ماه رجب و شعبان كه ایام انجام حج عمره است مردم از اطراف به مكه می آیند و بهتر می توان آنها ارشاد نمود بعد از این ایام هم كه موسم جمع تمتع می رسد و فرصت مناسبی برای تبلیغ است.
بنابراین حداكثر تأثیر مردم كوفه در این حادثه عظیم كربلا این بود كه امام مكه را مركز قرار نداد به سوی كوفه برود و تأثیر دیگرش این بود كه امام پیشنهاد عباس را نپذیرد چون گفته بود امام كوفیان ناكس هستند یا به یمن برو یا به كوهستانهای آنجا پناه ببر یا اینكه دیگر به مدینه برنگرد.

 امام هم مطلع شدند كه اگر در مكه بمانند ممكن است در همان حال احرام كه قاعدتاً كسی مسلح نیست، مأمورین یزید خون حضرت را بریزند و هتك حرمت خانه خداوند شود و حرمت حج و اسلام شكسته شود و هم اینكه فرزند پیامبر را در حالت عبادت در حریم خانه فرا به شهادت برسانند از همه مهمتر، خون حضرت سیدالشهدا هدر می رفت و بعد هم شایع می كردند كه حسین با شخصی اختلافی جزئی داشته و او هم حضرت را كشت و مردم جاهل آن زمان هم قبول می كردند مسئله دیگر اگر كوفه هم صد در صد اتفاق آراء داشتند و خیانت نمی ورزیدند احتمال صدرصد نمی توانستیم بدهیم كه امام پیروز می شدند چون تمام مسلمانان كه مردم كوفه نبودند اگر مردم شام را كه قطعاً و یقیناً به آل ابوسفیان وفادار بودند را به تنهایی در نظر بگیریم كافی بود كه احتمال پیروزی را تنزل دهد چون همین مردم بودند كه در دوران خلافت حضرت علی (ع) توانستند در جنگ صفین با مردم كوفه 18 ماه بجنگند.


ج: احیای امر به معروف و نهی از منکر


امام اگر بیعت می كرد اولا تثبیت خلافت موروثی بود ثانیا شخصیت خود یزید است كه او فردی فاسق و بدتر از همه متظاهر به فسق بود معاویه و بسیاری از خلفای بنی امیه فاسق بودند ولی یك مطلب را كاملا درك می كردند و می دانستند اگر بخواهند ملك و قدرتشان باقی بماند باید تا حدودی زیاد ، مصالح اسلامی را رعایت كنند و می دانستند اگر میلیونها نفر جمعیت از نڟاد های مختلف چه در آسیا، آفریقا و یا اروپا در زیر حكومت واحد در آمده اند فقط به این دلیل است كه فكر می كنند خلفای آنها مسلمانند، به قرآن اعتقاد دارند و الا اولین روزی كه احساس می كنند كه خلیفه خودشان ضد اسلام است ، اعلام استقلال می كردند. معاویه هم شراب می خورد ولی دیده نشده بود در یك مجلس رسمی و علنی شراب خورده یا در حالت مستی وارد شود در حالیكه یزید علناً در مجالس رسمی شراب می خورد و میمون بازی می كرد كه حتی برای میمونش كنیه ای به نام اباقیس بود (خصوصیات یزید را در سه عامل مقدس قیام امام حسین(ع) خواهیم گفت) عكس العمل سوم ارزش بسیار بیشتری از دو عامل قبل دارد و به دلیل همین عامل بود كه این نهضت شایستگی پیدا كرد كه برای همیشه زنده بماند وچون نهضتهای والاتر از نظر تعداد و مسائل دیگر بود مثل همین جنگ ایران و عراق و خود بچه رزمندگان كه در صحنه بودند خون و شهادت و آوارگی و … را دیدند الان بعد از چندین سال بعد از جنگ آن را آهسته به باد فراموشی سپرده اند.

بنابراین اگر از امام بیعت هم نمی خواستند یا از او دعوت نمی كردند باز امام قیام می كردند و ساكت نمی شد چون امام فطرتاً شخصیتی منتقد،  معترض ، انقلابی و قائم نسبت به فسادهای جامعه داشتند.
منبع:سایت شهید آوینی

[ 13 / 8 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

سری سوم عکس های محمد طوطی

 

 

[ 13 / 8 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

کلیپ تعزیه  از محمد طوطی در نقش سکینه در تعزیه حضرت عباس

 

دانلود



دانلود کلیپ تعزیه  از محمد طوطی در نقش عبدالله بن حسن

دانلود

 


 

 

 

[ 21 / 8 / 1392برچسب:دانلود, کلیپ ,تعزیه, محمد طوطی, در نقش, عبدالله ,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

 

سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی            

به چشم کاسه ی خون و به شال ماتم مـهـدی

سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش

به لحظه های پـر از حزن غرق درد و ملالش

سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب

بـه بــی نـهــایــت داغ دل شـکــستــه زیـنـب

سلام من به محرم به دست و مشک ابوالفضل

بـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل

سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زیـنـب

بــه پـاره پـاره تــن بــی سـر مـقـابـل زیـنـب

سلام من به محـرم به شـور و حـال عیـانـش

سلام من به حسـیـن و به اشک سینه زنـانش


 

[ 12 / 8 / 1392برچسب:سلام,بر,محرم,ماه,خدا,,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه