دارنده مهر ایران
|
بیوگرافی و تصاویر هانیه غلامی
بیوگرافی کامل هانیه غلامینام و نام خانوادگی : هانیه غلامی تاریخ تولد: ۱۲ بهمن ماه ۱۳۷۳ تحصیلات :دانشجوی رشته ی روانشناسی بالینی در دانشگاه آزاد تهران – مرکز مختصری از زندگی نامه هانیه غلامیهانیه غلامی در کارنامه ورزشی خودش کسب مقام سوم استان تهران در رشته کاراته دارد این بازیگر جوان کشورمان به زبان های هندی و انگلیسی مسلط هست و علاقه زیادی به بازیگری و روانشناسی دارد. بازیگری را از دوران کودکی شروع کرد ولی بازی در فیلم یکی میخواد باهات حرف بزنه منوچهر هادی اولین تجربه جدی او به عنوان بازیگر است او برای ایفای این نقش از بین افراد زیادی که برای تست آمده بودند پذیرفته شد و به سرعت در طول یک ماه ۱۰ کیلو اضافه وزن خود را کاهش داد تا به فیلمبرداری برسد. بعد از اکران فیلم در جشنواره فیلم فجر سال ۹۰ نظر مثبت مردم و منتقدانی همچون خسرو نقیبی را به خود جلب کرد. هانیه غلامی که در هیچ کلاس بازیگری شرکت نکرده است ولی بنا به اظهارات خودش مطالعات زیادی در زمینه بازیگری و کارگردانی دارد. اولین تجربه تئاتر هانیه غلامی را با نمایش رقص کاغذ پاره ها محمد یعقوبی شروع کرد.
در اسفند سال ۱۳۶۵ در اصفهان بدنیا آمد. او در خانواده ۵ نفره بدنیا آمد که دو خواهر و دوبرادر دارد و او فرزند آخر خانواده محسوب می شود. وی با سریال سه دونگ سه دونگ به مخاطبان تلویزیونی معرفی شد. مریم معصومی هم اکنون در سریال همه چیز آنجاست نقش سمانه را بازی می کند.سریال هایی که تاکنون مریم معصومی در آن ها بازی کرده است : سریال فاصله ها ساخته حسین سهیلی زاده در سال ۸۹ – سریال سه دونگ سه دونگ به کارگردانی شاهد احمدلو در سال ۹۰ – بازی در سریال پیدا و پنهان در سال ۹۲– و سریال های ۳۹ هفته، ماجراهای پریشان و همه چیز آنجاست در سال۹۳
بیوگرافی و تصاویر پریوش نظریه
پریوش نظریه زاده بهمن ماه ۱۳۴۸ در شهر نفت خیز گچساران، بازیگر زن ایرانی است او دارای لیسانس تئاتراز دانشگاه هنر است. پریوش نظریه در سال ۱۳۶۹ وارد عرصه حرفهای و جدی سینما شد اما نگاه سخت گیر او به مقوله هنر وسینما باعث شد برای بازی در فیلم بعدی اش پنج سال صبر کند. او در سال ۱۳۷۴ با فیلم پدر ساخته مجید مجیدی به عنوان یک چهره شاخص در بازیگری سینما خوش درخشید وی در انتخاب نقشها و فیلمهایش همواره با حساسیت برخورد کرده، چنانکه این حساسیت او را به بازیگری شاخص تبدیل کردهاست. از جمله ویژگیهای او بعنوان یک هنرمند زن، دغدغه اش در عرصه فیلمسازی ست که در حوزه سینمای مستند در کنار بازیگری ادامه یافتهاست، وی همچنان در زمینه عکاسی هنری بطور جدی فعالیت میکند.
فیلم شناسی ۱۳۹۳ مدینه ۱۳۸۹ یک حبه قند ۱۳۸۹ در جستجوی بهشت ۱۳۸۸ شب و قسم به دلتنگی ۱۳۸۸ ساعت گیج زمان ۱۳۸۸ زندگی با چشمان بسته ۱۳۸۷ کیمیا و خاک ۱۳۸۷ در آغاز یک روز ۱۳۸۷ دوزخ، برزخ، بهشت ۱۳۸۶ چراغی در مه ۱۳۸۶ حقیقت گمشده ۱۳۸۶ فراموشی ۱۳۸۵ ساعت ۲۵ ۱۳۸۵ پاداش سکوت ۱۳۸۱ دوئل ۱۳۷۹ تو آزادی ۱۳۷۹ تک درختها ۱۳۷۸ بوی کافور، عطر یاس ۱۳۷۵ سجده بر آب ۱۳۷۴ پدر ۱۳۶۹ عروس حلبچه بازیگری فیلمهای کوتاه
شکوفههای کیهانی ماسک دیروز و فردا گیلاسهایی که کمپوت شد هزار توهای سکوت سمت راست من ماه بانو ساخت فیلم ویدئوآرت نگاه مستند نزدیک تر از نفس مستند سوتماگ مستند هورامان داستانی من و عروسکم مستند کولیها تئاتر کارگردانی تئاتر عروسکی میوه ممنوع بازی و طراحی صحنه نمایش عروسکی آرامش در پارک بازی در تئاتر کولی بیوگرافی و تصاویر مهرداد صدیقیان نام : مهرداد صدیقیان
تاریخ تولد :
۱۳۶۷
محل تولد تهران مهرداد صدیقیان متولد بهمن ماه ۱۳۶۷ در تهران است ، از کودکی کار تئاتر را به صورت غیر حرفه ای در مدرسه انجام می داده.اولین موفقیتش این بود که سرپرست یک گروه تئاتر در مدرسه شده و در مسابقات بین مدارس مقام اول را کسب کرده و بعد چند بار دادن تست بازیگری ، در سال ۸۴ برای فیلم عصر جمعه مونا زندی تست می دهد و قبول می شود، ورودش به سینما آسان بوده و این را به حساب شانس خوبش می گذارد ، از جمله فعالیتهای هنری اش عبارتند از : عصر جمعه ، اتوبوس شب ، دیوار و حیران و سریال سقوط یک فرشته است. فیلم شناسی به تهران خوش آمدید -۱۳۹۲ قاعده تصادف -۱۳۹۱ یک خانواده محترم -۱۳۹۰ پنهان - ۱۳۸۹ حيران -۱۳۸۷ سفر مرگ -۱۳۸۷ موج سوم -۱۳۸۷ ديوار -۱۳۸۶ كنعان -۱۳۸۶ اتوبوس شب -۱۳۸۵ عصر جمعه -۱۳۸۴
سريال ها سقوط یک فرشته (1390) دیوار (1391) مدينه (1393) بیوگرافی و تصاویر سپیده خداوردی
سپیده خداوردی متولد اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۰ در تهران است ، یک برادر کوچکتر از خود دارد که متولد ۶۳ است و مهندسی معدن خوانده ولی شغلش نقاشی و مجسمه سازی است ،
سینمایی
مجموعه تلویزیونی
تله فیلم
تاریخ تولد : ۲۲ فروردین ۱۳۶۸ محل تولد : تهران تحصیلات : کارشناسی گرافیک مهسا کامیابی بازیگر سینمای ایران، تک فرزند است و تحصیلات خود را تا کنون تا مقطع کارشناسی گرافیک ادامه داده است. فعالیتهای هنری را با شرکت در دورههای آموزشی بازیگری به مدت دو سال(مقدماتی و پیشرفته) و تحت نظر امین تارخ آغاز کرد. او در فیلم رسوایی به کارگردانی دهنمکی و در مجموعه تلویزیونی قهر و آشتی به کارگردانی علی ژکان و کامران قدکچیان ایفای نقش کرده است . لازم به ذکر است او در این مجموعه تلویزیونی نقش اول را بر عهده دارد همچنین مهسا کامیابی در فیلم بچه های نسبتاً بد به کارگردانی سیروس مقدم ایفای نقش کرده است.
زندگینامه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
مقدمه: امام علی بن موسیالرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام میباشند. ایشان در سن 35 سالگی عهدهدار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختیها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی مینماییم.
نام، لقب و کنیه امام: نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" میباشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل میفرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بودهاند و ایشان را برای امامت پسندیدهاند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بودند." یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان میباشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان میباشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن میگردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمیتواند سرچشمه گرفته باشد.
پدر و مادر امام: پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.
تولد امام: حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامیکه به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمیکردم و وقتی به خواب میرفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لاالهالاالله" را از شکم خود میشنیدم، اما چون بیدار میشدم دیگر صدایی بگوش نمیرسید. هنگامیکه وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان میداد؛ گویی چیزی میگفت."(2) نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)
زندگی امام در مدینه: حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی میپرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست میداشتند و به ایشان همچون پدری مهربان مینگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند. امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه میفرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچههای شهر مدینه عبور میکردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من میآوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام میدادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مىنگریستند."
امامت حضرت رضا (علیه السلام): امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونهای از آنها اشاره مینماییم. یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) میگوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بنجعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا میدانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من میباشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى اکرم نقل میکند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شدهاند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم میفرمودند که "عالم آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو میباشد."
اوضاع سیاسی: مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که میتوان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد: ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون. 1- پنج سال بعد از آن که مقارن با خلافت امین بود. 2- پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود. مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبتهای اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوششهای فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) میشد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو میتوانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم. اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل بن سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید میکرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش میکردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر میخواستند و این، بر اثر ستمها و نارواییها و انواع شکنجههای دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحرانهایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایههای قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعهای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کنارهگیری کند، زیرا حساب میکرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام میپذیرد و یا نمیپذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار میداد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروهها و فرقههای مسلمانان تضمین میکرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت مینگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی میکردند و او را به عنوان جانشین امام میپذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام میدانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت میشد جاذبه و مشروعیت خود را از دست میداد. او میاندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود میکند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه میگردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام میگرفت دلیل و توجیه خود را از دست میداد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمیشد. از طرفی او میتوانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان میکرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست میدهد.
سفر به سوی خراسان: مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعهنشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال میداد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر میشد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش میدادند.
حدیث سلسلة الذهب: در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف میفرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه میشد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروههای بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند میدهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق میگریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه میزدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم میخواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لاالهالاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم." این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لاالهالاالله که مقوم اصل توحید در دین میباشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام میباشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت میدانند.
ولایت عهدی: باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حقتر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفتهام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند: "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمیفرمودند و میگفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول میکنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو میدانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."
جنبه علمی امام: مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بیهمتای امام را در میان ایشان میدید میخواست تا این قداست و اعتبار را خدشهدار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظرهای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که شرح یکی از این مجالس را میآوریم: "برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام میباشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراستهای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا میخواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان میشود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتشپرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومیشان بشنود و ببیند که سخنان تک تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون میفهمد که توانایی کاری را که میخواهد انجام دهد ندارد و پشیمان میشود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید. رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، میگوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمیشد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی میآوردند و مسائل دینی خود را از امام میپرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ میگفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان میفرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»
اخلاق و منش امام: خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونهای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار میکرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمینمود. یکی از یاران امام میگوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که میتوانست نیازش را برآورده سازد رد نمیکرد در حضور دیگری پایش را دراز نمیفرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم میفرمود. چون سفره غذا به میان میآمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش مینشاند و آنان همراه با امام غذا میخوردند. شبها کم میخوابید و بسیاری از شبها را به عبادت میگذراند. بسیار روزه میگرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمیکرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک میکرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان میگوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت میکرد، خود را میآراست (لباسهای خوب و متعارف میپوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمیگیریم."(7) شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمیرسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8) مردی از اهالی بلخ میگوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفرهای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."(9) یاسر، خادم حضرت میگوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق میافتاد که امام ما را صدا میکرد و در پاسخ او میگفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی میفرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»(10) یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشتهام و خرجی راه را تمام کردهام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند ماندهام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی." آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."(11) امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمیکردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول میداشتند. یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) میگوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبهای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک میکند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کردهاید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم میپذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفتهام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام میدهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان میکند مزدش را کم دادهای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کردهای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ میفهمد که بیشتر پرداختهای و سپاسگزار خواهد بود."»(12) خادم حضرت میگوید: «روزی خدمتکاران میوهای میخوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بینیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»
مختصری از کلمات حکمتآمیز امام: امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است." امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی میماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر میباشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده." امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است." امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است." امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."
شهادت امام: در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخنهای دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخنهایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهرآلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.
تدفین امام: به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است. عقیق: در سال ۲۰۳ و به قولي ۲۰۲ هجري قمري كه حضرت رضا(ع) در طوس به شهادت رسيدند بدن مطهر آن امام همام را در باغ حميد بن قحطبه و در كنار قبر هارون خليفه عباسي به خاك سپردند و نخستين بناي حرم مطهر همان بقعه هارون الرشيد است كه بعدها حرم را روي ديوارهاي قديمي آن بنا نهادند و از آن به بعد طوس به مشهد الرضا تغيير نام يافت. * در سال ۴۰۰ هجري قمري به دستور سلطان محمود غزنوي بناي بقعه و حرم تجديد بنا و منارهاي بر آن افزوده شد و پس از آن در زمانهاي مختلف اقداماتي به مرور صورت گرفته است. * سنگ مرقد نخستين كه براي مشخص كردن مدفن امام بر زمين نصب شده، سنگ بناي ساخت ضريح هم بوده است. آنچه مسلم است تا قرن هشتم هجري قمري ضريحي بر مضجع شريف نصب نبوده است. * در ابتدا حرم مطهر به صورت بنايي ساده، با مصالح ويژه آن دوران بنا شده بود، چنانكه بقعه مطهر تنها يك در ورودي ساده در پيش روي مبارك داشت و داراي تزئيناتي مختصر به سبك آن زمان بود. * مشهور است كه از زمان صفويان گذاشتن ضريح بر مرقد امام مرسوم شده است و برخي احتمال دادند كه ساخت ضريح از عصر تيموريان متداول شده است. * ضريح اول، ضريحي چوبي بوده، با تسمههاي فلزي و پوششي از صفحات طلا و نقره. اين ضريح در زمان شاه طهماسب صفوي يعني سال ۹۵۷ هجري قمري ساخته و بر روي صندوق چوبي مضجع منور نصب ميشود. در سال ۱۳۱۱ همزمان با تعويض صندوق به دليل فرسودگي پايهها ضريح برچيده شده، پوشش طلا و نقره و جواهرات آن از چوبها جدا و به خزانه آستان قدس منتقل ميشود. * ضريح دوم، ضريحي بوده فولادي مرصع، معروف به ضريح نگين نشان. اين ضريح در سال ۱۱۶۰ به دستور شاهرخ فرزند رضا قلي ميرزا نوه نادرشاه ساخته و به وقف بر فراز مرقد شريف نصب ميشود. ضريح فولادي يا ضريح نگين نشان سقف نداشته، پنجرهها و شبكههاي چهار طرف آن داراي گوي و ماسورههايي بوده است كه با نگينهاي كوچك ياقوت و زمرد تزيين يافته و تعداد آنها به دو هزار عدد مي رسيده است. به دليل وضعيت ويژه اين ضريح ذيلا به عين كتيبه آن اشاره ميشود. نياز رحمت ايزد مستعان، و تراب اقدام زوار اين آستان ملك پاسبان، سبط سلطان نادر شاه الحسيني الموسوي الصفوي، بهادرخان به وقف و نصب اين ضريح و قبههاي مرصع چهار گوشه ضريح مقدس مبارك موفق گرديد. ( سنه ۱۱۶۰قمري) * در زمان توليت ميرزا سعيدخان براي مصون ماندن نذورات داخل ضريح دوم ، شبكه و پوشش طلايي روي ضريح منور قرار ميگيرد، و بدين ترتيب سقف آن پوشش مييابد. اين ضريح به دليل وقف دايمي بودن تا قبل از شروع عمليات جايگزيني و نصب اخير ضريح مطهر جديد يعني پنجمين ضريح بر مضجع شريف و زير ضريح پيشين قرار داشت. ضمن عمليات اخير محل نصب اين ضريح تغيير يافت و به قسمت تحتاني حرم مطهر منتقل شد. * در عصر پادشاهي فتحعلي شاه قاجار ضريحي فولادي و ساده به ابعاد (۳&#۲۱۵;۴) و ارتفاع دو متر ساخته و روي ضريح نگين نشان (ضريح دوم) نصب ميشود كه در اصل ضريح سوم محسوب ميشود. * سقف ضريح سوم با چوبهاي طلاكوب پوشش داشته و در سمت پايين ضريح در كوچك مرصعي قرار داشته است. به دليل كوچكي و غير مناسب بودن اين ضريح پس از مدتي برداشته شده و به جاي آن ضريح چهارم نصب مي شود و اكنون اين ضريح در موزه مركزي آستان قدس رضوي در معرض تماشاي بينندگان قرار دارد. * ضريح چهارم ضريح ملمع يا ضريح طلا و نقره، معروف به شير و شكر است، اين ضريح در سال ۱۳۳۸ بر روي ضريح نگين نشان يا ضريح دوم نصب مي شود. * طراحي ضريح چهارم توسط مرحوم استاد حافظيان انجام يافته و تحت نظارت ايشان كار اجرا و قلمزني توسط مرحوم استاد محمد تقي ذوفن اصفهاني انجام گرفت. * ضريح چهارم داراي ۰۵/۴ متر طول و ۰۶/۳ متر عرض و ۹۰/۳ ارتفاع و ۱۴دهانه به نشان چهارده معصوم بوده است. اضافه بر بهرهبرداري از طلا و نقره و جواهرات . * پايهها، ستونها، كتيبههاي سيمين با نقشهاي مختلفي در نهايت مهارت قلمزني شده بود. بين هر دو زاويه از پنجرههاي ضريح مقدس يك صفحه بيضي شكل از طلا، كه مجموعا به هيجده عدد ميرسيد و هر يك به وزن تقريبي پنجاه مثقال بود احاديثي درباره فضيلت زيارت حضرت رضا (ع) به خط حاج شيخ احمد زنجاني معصومي كتيبه نوشته شده است. * بر روي هر يك از دهانههاي ضريح مقدس، از سمت پيش روي مبارك اسمي از اسماي چهارده معصوم عليهم السلام بر صفحهاي فيروزه نشان از طلا و به خط ثلث و به قلم مرحوم حاج شيخ احمد زنجاني معصومي مكتوب بود. در بالاي صفحات بيضي شكل، كتيبهاي از نقره به طور برجسته، سوره مباركه هل اتي را به قلم همان كاتب در برداشت. * در چهار گوشه ضريح چهار خوشه انگور به عنوان نمادي از نحوه شهادت حضرت قرار داشت. بالاي كتيبه سوره مباركه يس و بر لب ضريح چهل و چهار برگ از نقره ملمع بين چهل و چهار گلدان ملمع نصب شده بود كه بر روي صفحه مدور و محدب هر يك از آنها اسمي از اسماي حسني الهي به طور برجسته و به خط ثلث و به رنگ سفيد در زمينه لاجوردي مكتوب بود. * پس از گذشت بيش از چهل سال از نصب ضريح پيشين موجباتي همچون فرسودگي، و سست شدن پايهها و ساختار ضريح و ساييدگي پوشش و روكشهاي نقرهاي و طلايي آن، ساخت و نصب پنجمين ضريح را ضروري مي كرد. * به دستور مقام معظم توليت آستان قدس رضوي حضرت آيت الله واعظ طبسي، از سال ۱۳۷۲ مطالعات و بررسيهاي مقدماتي ساخت ضريح آغاز شد، و به دنبال آن طرحهاي متعددي از طرف هنرمندان نامي كشور ارايه شد و نهايتا توفيق طراحي ضريح نصيب استاد برجسته نگارگري كشور فرشچيان شد. * به منظور ساختن آخرين ضريح نخست بر اساس طرح موجود پايهها و ساختار ضريح كه تركيبي از كار آهنگري و نجاري است توسط واحدهاي مربوطه در آستان قدس رضوي در نهايت استحكام انجام گرفت و ساختاري مركب از آهن و فولاد و چوب گردو براي نصب روكشها و پوشش طلا و نقره ساخته شد. * با آماده شدن طرح استاد فرشچيان كار قلمزني و زرگري و به عبارت ديگر اجراي طرح كه اساس كار ساخت ضريح و صورت پذيري آن است از تاريخ ۱۲ بهمن سال ۱۳۷۵ تحت نظارت عاليه هنري استاد فرشچيان شروع شد و از ميان چند نفر از هنرمندان قلمزن همچنان توفيق كار قلمرني ضريح مطهر، نصيب استاد خدادادزاده اصفهاني شد. * پس از چهار سال با كار بي وقفه روزانه و بعضا شبانه و همچنين با كار متوسط روزانه شش نفر در كمال ظرافت و امتياز هنري و در نهايت صلابت و استحكام كار قلمزني پايان يافت و ضريح براي حمل و نصب آماده شد. از ويژگيهاي ضريح مطهر جديد، ضخامت پوشش نقرهاي آن است كه حتي بعضا به بيش از سه ميليمتر ميرسد. * عمليات اجرايي برچيده شدن ضريح پيشين و نصب پنجمين ضريح از شامگاه روز شنبه ۲۱دي ماه سال ۱۳۷۹ پس از مراسم غبارروبي آغاز شد، و با هماهنگي كامل نيروهاي فني - تخصصي مورد نياز به طور متوسط روزانه هفتاد نفر در سازماني منظم و منسجم با تقسيم كار و تعيين مسووليت هر يك از بخشهاي عملياتي و مديران مربوطه طبق جدول زمانبندي شده، به مدت پنجاه روز جريان خود را طي كرد و كار بناي عشق و كعبه مقصود، و فراز آمدن معبد خورشيد در فضايي معنوي و شورانگيز آغاز شد. * محدوديت وقف به نصب بودن ضريح و عدم جواز شرعي انتقال آن از يك سو و از طرف ديگر، وجود موانع و مشكلات جدي فني و معماري بر سر راه استحكام سازي پايههاي نصب ضريح جديد موجب شد تا پس از بررسي و مطالعات زياد چاره كار به انتقال ضريح به قسمت زيرين حرم مطهر و نصب محاذي اطراف مضجع شريف ديده شود. * از جمله اقدامات اساسي ديگري كه همزمان با نصب ضريح مطهر صورت پذيرفت، بتون ريزي و كف سازي و مفروش كردن كف حرم مطهر با سنگهاي مرمر بسيار نفيس همراه با كانال كشي و برقراري سيستم تهويه و هوا دهي زميني و ديواري است، و نيز مرمت آيينه كاريها و كاشيكاريها و كتيبههاي روضه منوره از جمله ديگر اقداماتي بود كه در جريان عمليات نصب ضريح به آن مبادرت شد. * سنگ پلاك پيشين مضجع، كه مركب از ۱۲ قطعه سنگ بود برداشته شده، به موزه مركزي آستان قدس رضوي انتقال يافت، و به جاي آن سنگ نفيس مرمر يكپارچه به طول ۲۰/۲ و عرض ۱۰/۱ و ارتفاع ۹۰ سانت كه در نهايت جلا و صفا و زيبايي حجاري شده بود نصب شد. * در اطراف ضريح مطهر به نشانه چهارده معصوم چهارده دهانه به شكل محراب طراحي و اجرا شده است. سير نقشها و جهت قوسهاي آن يكديگر را همراهي و تكميل كرده، و مدار يگانه آنها كه نهايتا به مركز و نقطه واحدي ميرسد، تداعي كننده اصل اصيل عرفاني مشاهده وحدت در كثرت و كثرت در وحدت است و نيز وحدانيت ذات باريتعالي و قائميت و بازگشت پذيري كائنات و ممكنات را به او متجلي ميسازد. * در هشت لچكي چهار گوش ضريح مطهر، به سبك هنر اصيل ايراني، از گل آفتابگردان كه نمادي از شمس الشموس كه يكي از القاب امام رضا عليه السلام است نقشهايي تعبيه شده است. در اطراف ضريح مقدس گلهايي پنج و هشت برگي به نشانه خمسه طيبه و هشتمين امام طراحي و اجرا شده است. * دو سوره مباركه يس و هل اتي، در بالاي ضريح مطهر به صورت كتيبه دور تا دور ضريح نوشته شده است. طول كتيبه بالايي يعني سوره مباركه يس داراي ۶۶/۱۷ و عرض ۱۸ سانتيمتر و طول كتيبه هل اتي ۷۶/۱۶ و عرض آن ۱۴ سانت است، هر دو كتيبه و ديگر خطوط بيروني و داخلي ضريح مطهر كه مشتمل بر آياتي از كلام الله مجيد و اسماي حسني الهي و نامهاي حجج خداوندي است، در كمال قوت و استحكام توسط خوشنويس نامي استاد موحد نوشته شده است. * براي اولين بار پوشش داخلي ضريح مطهر، سقف و ديوارهاي آن با نقش و نگارها و كتابت اسماء الهي، با خاتمكاري يه طرز بسيار بديع و زيبا تزيين يافته است. طراحي نقوش داخل ضريح مطهر، توسط استاد فرشچيان انجام يافته، و اجرا و يا خاتمكاري توسط استاد هنرمند كشتي آراي شيرازي و همكارانشان صورت پذيرفته است.
* ضريح مطهر جديد حدود ۱۲ تن وزن داشته، ضخامت پوشش نقرهاي و طلايي آن و اتصال روكشهاي بدون پيچ يكي از ويژگيهاي اين ضريح است. طول ضريح ۷۸/۴ و عرض آن ۳۷/۳و ارتفاع آن با محاسبه سنگ پايه ۹۶/۳ متر است. * حرم مطهر مجموعهاي است تقريبا مدور، كه مركز آن مضجع منور امام ابوالحسن الرضا عليه السلام قرار دارد. همچنين حرم مطهر كه گنبد درخشان و طلايي برفراز آن قرار دارد، تقريبا در مركز بناهاي آستان مقدس واقع شده، و از نقطه نظر معماري و هنري بسيار بديع و استوار، و زيبا و دل انگيز است. * حرم پاك امام، اضافه بر جلال معنوي و جذبه روحاني، و زيبايي و شكوه معماري، مزين به برخي از نفايس و مآثر ارزشمند است، تعدادي از هداياي بزرگان و حكمرانان گذشته، در قابهايي تعبيه شده، در مكانهايي از حرم مطهر، در برابر ديد زائران قرار دارد. اين جواهرات و نفايس كه در هشت قاب چيده شده، شامل ۱۰۴ قلم اشياي مختلف است. قديميترين آنها سليمانيههايي است، با دور نقره، مربوط به ۵۵۰ سال قبل، و ديگر شمشيري جواهر نشان و خنجر الماس نشان، و مرواريد و تسبيح و انگشترهايي از الماس و برليان درشت. * گنبد حرم از آجر ساخته شده، و سپس روي آن را با الواح مسي، كه روكشي از طلا دارد پوشاندهاند، تذهيب اين گنبد براي آخرين بار در سال ۱۰۱۰ تا ۱۰۱۶، در زمان شاه عباس صورت گرفته و به طوري كه از گفتههاي محققان بر ميآيد، رويه و سطح اين گنبد پيش از آن كاشيكاري بوده است. منبع:ایرنا اجرای زیبای محمد طوطی در فیلم داستانی پرده خوان که از شبکه اول سیما پخش شد-روایت فیلم در مورد پیرمردی هست پرده خوان که ایام محرم در روستاهای کویری با پسر نابینای خود مشغول پرده خوانی هستند و......
درسهاى عاشورا
فلسفه قیام عاشورا
سام درخشانی متولد ۳۱ تیر ۱۳۵۴ و دارای مدرک تحصیلی علوم تجربی و دانشجوی انصرافی تئاتر است.
نرگس محمدی متولد ۹ فروردین ۱۳۶۴ تهران است.وی ابتدا به تئاتر مشغول شد. اولین حضور سینمایی نرگس محمدی فیلم ریسمان باز بود. وی با بازی در فیلم سینمایی آناهیتا نشان داد که استعداد خوبی در این زمینه دارد و پخش سریال ستایش نیز زمینه شهرت وی را فراهم کرد.نرگس محمدی در رشتهٔ پرستاری تحصیل کرده است.
فیلمشناسی
هانیه توسلی (زادهٔ ۱۷ خرداد ۱۳۵۸ در همدان) بازیگر ایرانی است. او دیپلم علوم تجربی دارد و فارغالتحصیل ادبیات فیلمنامهنویسی از دانشگاه آزاد تهران است. او تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن را برای بازی در «شبهای روشن» از «هفتمین جشن خانه سینما» (۲۲ شهریور ۱۳۸۲) دریافت کرد. همچنین در سی و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر در سال ۱۳۹۰، برای بازی در فیلم دهلیز، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن شد.
فیلمشناسی
جوایز و نامزدها
طناز طباطبایی متولد ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ در محله نیاوران تهران است .او یک خواهر بزرگ تر از خودش دارد که به خواهرش خیلی علاقه مند هست . مجرد است و کارگردانی تئاتر خوانده . با موسیقی آشناست و گیتار میزند همچنین پدرش نیز در زمینه موسیقی فعالیت دارد . مدتی نقاشی هم میکرد . علاوه بر بازیگری پیش پدر خود کار بازرگانی را دنبال میکند .هنگامی که او ۱۸ ساله بود در کلاس های ازاد بازیگری شرکت کرد که هنوز یک ماه نگذشته بود برای بازی در مجموعه جوانی به کارگردانی سعید سهیلی انتخاب شد . بعد از ان به بازیگری بسیار علاقه مند شد و در رشته تئاتر تحصیل کرد . به شهرت علاقه ای ندارد .جایزه بهترین بازیگر مکمل زن جشنواره را از منتقدین دریافت کرد . برای دو مجموعه ترانه مادری و دلنوازان انتخاب شد که قبول نکرد.
فیلم سینمایی
متولد ۱۳۵۱ فیلمشناسی
متولد چهارمین روز از تابستان سال ۱۳۶۳ فیلم شناسی
الناز حبیبی متولد ۲۱ مرداد ۱۳۶۷ در تهران است. در کودکی کار تئاتر انجام میداده، او از سال ۱۳۷۸ کارش را با کانون پرورش فکری کودکان شروع کرده تا به اینجا که چند سریال و فیلم سینمایی بازی کرده.
فیلم شناسی
ارسلان قاسمی (زادهٔ ۱ خرداد ۱۳۷۴ در تهران) یک بازیگر نوجوان ایرانی است. او تاکنون علاوه بر چند فیلم سینمایی در مجموعههای تلویزیونی یوسف پیامبر در نقش کودکی بنیامین و در چشم باد در نقش کودکی بیژن نیز بازی کردهاست. قاسمی نخستین بار در سن هفت سالگی در مجموعه تلویزیونی در چشم باد در نقش کودکی بیژن (پارسا پیروزفر) به بازی پرداخت. فیلمبرداری این سریال از سال ۱۳۸۲ آغاز شد.او در فیلم جعبه موسیقی (فرزاد مؤتمن) نقش اصلی را بهعهده داشت.
فیلمشناسی
عباس غزالی ، هنرمند ایرانی میباشد که در عرصه سینما،تئاتر،تلویزیون حضور خوب و خیره کننده ای داشته اند، وی متولد سال ۱۳۶۳ می باشد و دارای دیپلم ادبیات و علوم انسانی است، از بازیگران مورد علاقه ی او میتوان به حامد بهداد و پرویز پرستویی اشاره کرد.
فیلم شناسی: کیکاووس یاکیده (زاده بهمن ۱۳۴۷ در تهران) دوبلور و شاعر ایرانی است.یاکیده اخیرا کتابی با نام بانو و آخرین کولی سایه فروش از طریق انتشارات کاروان، منتشر کرده که رویکردی متفاوت به شعر سپید است و به نوعی هایکو وارهایی بسیار ملموس
متولد اردیبهشت 1361 در محله باغ صبا تهران
لعیا زنگنه (زادهٔ ۱۳۴۴ در تهران) از بازیگران سینما و تلویزیون است. او دارای مدرک کارشناسی تئاتر از دانشگاه هنر میباشد، یک دوره کلاس آموزش نقاشی را نیز گذراندهاست.
سارا بهرامی متولد بهمن ماه سال ۱۳۶۱ است، وی فارغ التحصیل رشته تئاتر است وبازیگری را از تئاتر آغاز کرده ،سارا بهرامی بازیگری تئاتر را در نمایشهایی چون “راهزنان” یا “متولد سال ۶۱″ به کارگردانی پیام دهکردی تجربه کرده است. همچنین در عرصه تصویر نیز ایفای نقشهای کوتاه در “یک عاشقانه ساده” سامان مقدم، ”آینههای روبرو” نگار آذربایجانی و سریالهای “فرات” مازیار میری و “مثل یک کابوس” شهرام شاه حسینی در کارنامه او به چشم میخورد.
«فريبا نادري» به طور اتفاقي وارد عالم بازيگري شد، او با سريال «مرواريد سرخ» معرفي شد و با سريال «گل بارونزده» باعث شد كه اهالي سينما روي بازي او حساب ويژهاي باز كنند. وي حالا با سريال «غيرمحرمانه» كه از شبكه تهران و شبكههاي استاني پخش ميشود توانسته تواناييهايش را به اثبات برساند، او به جز بازيگري به خانهداري به ويژه آشپزي علاقه ويژهاي دارد و هرگاه كه در منزل است، وقت خود را صرف آشپزي ميكند، با اين بازيگر جوان به گفتگو نشستيم كه خواندنش را به شما هم سفارش ميكنيم...
متولد پانزدهم آبان پنجاه و هشت - از شعرا حافظ را دوست دارد و گهگاهى هم تفالى هم به دیوانش میزند - آخرین خلافی خودرو احسان چهارصد تومان بود
نام اصلی : مهراوه
مهراوه شریفی نیا در ٢٩ فروردین ماه سال ۱۳۶۰ در تهران متولد شد. وی فرزند «آزیتا حاجیان» و
هستی مهدوی فر متولد ۱۳۷۰ می باشد. وی در سریالهای جراحت، سوت پایان، نقش لیلی، پرستوهای عاشق، دسته بازنده ها و در حال حاضر در سریال مادرانه که از شبکه ۳ در ایام ماه مبارک رمضان در حال پخش است به ایفای نقش پرداخته است.
نام : مهدی
سینمایی : هفت سنگ 1393 مدینه 1393
. دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند- -خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم راتوانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن. . اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید-
آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولتاست.- -وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکرمی کنند، نه رفتار و عملکرد شما. . سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد- -اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را میگیرید که همیشه می گرفتید. . افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوتانجام می دهند- پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری باچند نفر.- کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم. - کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید. . -انسان همان می شود که اغلب به آن فکر میکند . همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل درباشد- تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است. - دشوارترین قدم، همان قدم اول است. - عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید. - آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد. - وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آننخواسته اید. - -من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد.
................................... چقدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت باشی
حس کنی که هنوزم دوستش داری چقدر سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچی به جز سلام نتونی بگی چقدر سخته وقتی پشتت
بهشه دونه های اشک گونه هات رو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوزم دوستش داری چقدر سخته گل های آرزوتو تو باغ دیگه ای ببینی و هزار
بار تو خودت بشکنی و اون وقت آروم زیر لب بگی "گل من باغچه نو مبارک "
.................................... تا بدانیم ، برای تو می نویسم . دلم را چون کبوتری سپید در دست می گیرم و رو به بهشتی که عطر او می آید ، پروازش می دهم ، تا بدانی در برابر حضور مداومت ، مشرق و مغرب شمال و جنوبم.قصد می کنم تا کبوتر دل ، بی پروا اوج بگیرد ، تا جایی بپرد که من نقطه ای شوم و نقطه محو شود و از محو عبور کند و آن گاه از سر آغاز ، نوشته شود تا او .. شود.
............................. منتظر ديدار تو هستم، سهل است بگويم که گرفتار تو هستم، من در پي اين حادثه غمخوار تو هستم، هر چند که دور از مني و من ز تو دورم، بر جان تو سوگند که دوستدار تو هستم
.............................
امشب گريه ميکنم براي تو براي خودم براي تمام اونايي که ميخواستن گريه کنن ولي نتونستن براي تمام اون چيزي که خواستي نبودم و خواستم بودي امشب گريه ميکنم به وسعت دريا به وسعت بيشه و دل عاشق براي تو به پاس احترام تحقير هايي که از ديگران شنيدم و هنوز شکست نخوردم
.............................
هر ان کس عاشق است از جان نترسد يقين از بند و از زندان نترسد
.............................
هيچ وقت به کسي نگو ما به درد هم نمي خوريم شايد اون به درد تو نخوره ، ولي ممکنه تو دواي همه درد هاي اون باشي
.............................
گاهي اوقات سکوت بالا ترين فرياد هاست به شرط انکه گوشي براي شنيدن وجود داشته باشد و احساسي براي بر انگيخته شدن
.............................
وقتي کسي بهت گفت که از ته دلش دوست داره مواظب باش چون هنوز بالاي دلش جايي براي ديگران وجو داره
.............................
هوس بازان کسي را که زيبا ميبينند دوست دارند اما عاشقان کسي را که دوست دارند زيبا مي ببنند
.............................
روزی که برای همیشه پر کشیدی "تا دیاری که فاصله تا من "بسیار است. دل تنگ است و بی قرار در مرز خیا ل خود تصویر زیبای تو را بر آسمان نقاشی کردم ولی افسوس که فقط در خیال " تو را نظاره بودم و دگر هیچ هنوز خیابان رد پای تو را به یادگار دارد و هنوز بوی تو در فضای آروم ذهنم می دمد من هنوز به یاد توام " بدان همیشه و همیشه و تا آخرین نفس به یاد تو خواهم بود
ای رویای همیشه سبز در قلب من همیشه سبز خواهی ماند
............................. نه سلامم نه علیکم
گر به این نقطه رسیدی
تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی
تو خود اسرار نهانی
اندکی فکر کن ... به آنهایی فکر کن که هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند:
."روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد به بچه هایی فکر کن که گفتند:
."مامان زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار می کشند به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند.و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند به افرادی فکر کن که بر سر موضوعات پوچ و احمقانه رو به روی هم می ایستند و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" می شود،و حالا دیگر حتی روزنه ای هم برای بازگشت وجود ندارد من برای تمام رفتگانی که بدون داشتن اثر و نشانه ای از مرگ، ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو بستند،سوگواری می کنم من برای تمام بازماندگانی که غمگین نشسته اند و هرگز نمی دانستند که آن آخرین لبخند گرمی است که به روی هم می زنند،و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند،گریه می کنم
به افراد دور و بر خود فکر کنید... کسانی که بیش از همه دوستشان دارید، فرصت را برای طلب "بخشش" مغتنم شمارید، در مورد هر کسی که در حقش مرتکب اشتباهی شده اید قدر لحظات خود را بدانید حتی یک ثانیه را با فرض بر این که آنها خودشان از دل شما خبر دارند از دست ندهید؛ زیرا اگر دیگر آنها نباشند،برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود "دیروز" گذشته است
"آینده"و ممکن است هرگز وجود نداشته باشد
لحظه "حال" را دریاب چون تنها فرصتی است که برای رسیدگی و مراقبت از عزیزانت داری
اندکی فکر کن.... .....................................................................................
از زندگی پرسیدم چطور، بهتر زندگی کنم؟ با كمی مكث جواب داد: گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر، با اعتماد، زمان حال را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو. ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز. شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن. زندگی شگفت انگیز است، در صورتی كه بدانی چطور زندگی کنی
پرسیدم، آخر .... و او بدون اینكه متوجه سؤالم شود، ادامه داد: مهم این نیست که قشنگ باشی ...، قشنگ این است که مهم باشی! حتی برای یک نفر. كوچك باش و عاشق ... كه عشق، خود می داند آیین بزرگ كردنت را ... بگذار عشق خاصیت تو باشد، نه رابطه خاص تو با کسی موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ...داشتم به سخنانش فكر می كردم كه نفسی تازه كرد و ادامه داد ... هر روز صبح در آفریقا، آهویی از خواب بیدار می شود و برای زندگی كردن و امرار معاش در صحرا می چراید، آهو می داند كه باید از شیر سریع تر بدود، در غیر این صورت طعمه شیر خواهد شد، شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا می گردد، كه می داند باید از آهو سریع تر بدود، تا گرسنه نماند ... مهم این نیست كه تو شیر باشی یا آهو ...،مهم اینست كه با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگی ات، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن كنی ... به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی می خواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ...،كه چین از چروك پیشانیش باز كرد و با نگاهی به من اضافه كرد: زلال باش .... ، زلال باش ...، فرقی نمی كند كه گودال كوچك آبی باشی، یا دریای بیكران، زلال كه باشی، آسمان در تو پیداست .................. به خیالمان میرسد كه زندگی، همان زندگی دلخواه، موقعی شروع میشود كه موانعی كه سر راهمان هستند، كنار بروند و...
همه ما خودمان را چنین متقاعد میكنیم كه زندگی بهتری خواهیم داشت اگر شغلمان را تغییر دهیم مهاجرت كنیم
با افراد تازهای آشنا شویم ازدواج كنیم
فكر میكنیم،زندگی بهتر خواهد شد اگر ترفیع بگیریم اقامت بگیریم با افراد بیشتری آشنا شویم
بچهدار شویم
و خسته میشویم وقتی
میبینیم رئیسمان نمیفهمد
زبان مشترك نداریم ،همدیگر را نمیفهمیم
میبینیم كودكانمان به توجه مداوم نیازمندند بهتر است صبر كنیم با خود میگوییم زندگی وقتی بهتر خواهد شد كه رییسمان تغییر كند، شغلمان را تغییر دهیم به جای دیگری سفر كنیم
به دنبال دوستان تازهای بگردیم همسرمان رفتارش را عوض كند
یك ماشین شیكتر داشته باشیم
بچههایمان ازدواج كنند به مرخصی برویم و در نهایت بازنشسته شویم حقیقت این است كه برای خوشبختی، هیچ زمانی بهتر از همین الان وجود ندارد. اگر الان نه، پس كی؟ زندگی همواره پر از چالش است بهتر این است كه این واقعیت را بپذیریم و تصمیم بگیریم كه با وجود همه این مسائل، شاد و خوشبخت زندگی كنیم
به خیالمان میرسد كه زندگی، همان زندگی دلخواه، موقعی شروع میشود كه موانعی كه سر راهمان هستند، كنار بروند :مشكلی كه هم اكنون با آن دست و پنجه نرم میكنیم كاری كه باید تمام كنیم زمانی كه باید برای كاری صرف كنیم
بدهیهایی كه باید پرداخت كنیم و... بعد از آن زندگی ما، زیبا و لذت بخش خواهد بود
بعد از آنكه همه اینها را تجربه كردیم، تازه میفهمیم كه زندگی، همین چیزهایی است كه ما آنها را موانع میشناسیم. این بصیرت به ما یاری میدهد تا دریابیم كه جادهای بسوی خوشبختی وجود ندارد. خوشبختی، خود همین جاده است. بیایید از هر لحظه لذت ببریم. برای آغاز یك زندگی شاد و سعادتمند لازم نیست كه در انتظار بنشینیم
خوشبختی یك سفر است، نه یك مقصد. ................................................................................
باورها باورها به رفتارهای ما جهت میدهند. انگیزه ما برای شروع کاری میشوند و میتوانند ما را از انجام فعالیتی بازدارند. اعتقاد و ترویج باورهای مثبت، مثبتاندیشی را در زندگی نهادینه میکند. نهادهها فردا شکوفا میشوند و به همین دلایل است که باید باورهای ساده خود را برای پیچیدگیهای فردای زندگی جهت بدهیم تا کودکانمان به فردای بهتری نظر داشته باشند؛ جهتی روشن و مثبت نگر. من باور دارم که دعوا و جر و بحث دو نفر با هم به معنی اینکه آنها همدیگر را دوست ندارند، نیست و دعوا نکردن دو نفر با هم نیز به معنی اینکه آنها همدیگر را دوست دارند نیست که هر چقدر دوستان خوب و صمیمی باشد هر از گاهی موجب ناراحتی ما خواهد شد و باید به این خاطر آن ها را ببخشیم
که دوستی واقعی به رشد خود ادامه خواهد داد حتی در دورترین فاصلهها
که ما میتوانیم در یک لحظه کاری کنیم که برای تمام عمر قلب ما را به درد آورد
که زمان زیادی طول میکشد تا من همان آدم بشوم که میخواهم که همیشه باید کسانی را که صمیمانه دوستشان دارم با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم زیرا ممکن است آخرین باری باشد که آنها را میبینم. .............
زندگی
زندگی، خانه تکانی است. هر از چندگاهی از غبار اندوه
زندگی، بغض فـروخورده نیست
زندگی، لحظه دیدار گلــی خفته در گهــــواره است
زندگی، شوق تبسم به لب خشکیده است
زندگی، جـــرعه آبی است به هنگامه ظهـــر در بیابانی داغ
زندگی، دست نوازش به ســر نوزادی است
زندگی، بوسه به لب های گلی است که به شوقت همه شب بیداراست
زندگی، شـــوق وصال یار است ] [ ] [ Iman ] [
صداي چک چک اشکهايت را از پشت ديوار زمان مي شنوم و مي شنوم که چه معصومانه در کنج سکوت شب ، براي ستاره ها ساز دلتنگي مي زني و من مي شنوم مي شنوم هياهوي زمانه را که تو را از پريدن و پرکشيدن باز مي دارد آه ، اي شکوه بي پايان اي طنين شور انگير من مي شنوم به آسمان بگو که من مي شکنم ! هر آنچه تو را شکسته و مي شنوم هر آنچه در سکوت تو نهفته
............................................. نظر دبيران در مورد عشق: دبير ديني:عشق يك موهبت الهي است. دبير ورزش:عشق تنها توپي است كه اوت نمي شود. دبير شيمي:عشق تنها اسيدي است كه به قلب صدمه نمي زند. دبير اقتصاد:عشق تنها كالايي است كه از خارج وارد نمي شود. دبير ادبيات:عشق بايد مانند عشق ليلي ومجنون محور نظامي داشته باشد. دبير جغرافي:عشق از فراز كوه هاي آسيا تيري است كه بر قلب مي نشيند. دبير زيست:عشق يك نوع بيماري است كه ميكروب آن از چشم وارد ميشود. ............................................... براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش. .............................................. پس ازتو نمونم برای خدا تو مرگ دلم را ببین و برو که هستم من اون تک درختی که در کام طوفان نشسته ندونستم ای بی خبر ز دلم که بی اعتباره وفای تو هم .................................. سنگ روی سنگ میگذاری زیر ریزش یکریز آسمان و سر بلند نمیکنی تا کسی گمان نبرد که اشکهایت را پنهان میکنی به بهانهی باران. سنگ بر سنگ میچینی تا ستونی شود بلند, تا روزی دستت را بگیرد و با تو بر فراز سنگها بایستد و زندگی را فریاد بزند. سنگ روی سنگ میلغزد و میغلتد و فرومیافتد و تو بیوقفه سنگ روی سنگ میگذاری و میچینی و وامیچینی تا ستونی شود بلند, تا روزی روزگاری برسد به آسمانی که پس از بارش باران بستر رنگینکمان میشود. تو سرگرم و دلگرم سنگها میشوی و قطرات باران رنگهایت را میشویند و میبرند و تو دیگر رنگارنگ نیستی، بیرنگ شدهای مثل رنگی پریده که نبوده است و نیست. تو به سنگها خیره می شوی و کسی خاک میپاشد انگار در چشمهایت و آسمان ترک بر میدارد و رنگینکمان نیست میشود و توفان درمیگیرد و تو هیچ نمیبینی و سنگ بر سنگ میچینی. سنگ بر سنگ تا ستونی شود که دستدردست او بر فرازش بایستی و زندگی را فریاد کنی. ناگهان... همه چیز از حرکت باز میایستد. باد و باران و آسمان و زمین و زندگی. تو سر بالا میکنی. سنگی از دستت بر زمین میافتد. سنگها بر سرت آوار میشوند. تو میمانی و رنگ بیرنگی و سکوت و سکون و سرما. تو میمانی و او که سنگ شدهاست در دوردستها. ........................ هميشه اين منم كه دردسر درست مي كنم هميشه اين منم كه ندانم كاري مي كنم هميشه اين " دل ناماندگاره " كه بي آبرويي مي كنه هميشه اين توئي كه مي بخشي هميشه اين توئي كه نديد مي گيري هميشه اين توئي كه مهرباني .................... آمده بودم از اشتباهاتم بگويم از لغزشهايم از زمين خوردن هايم از همه آن چيزي كه نبايد باشه و هست از همه اون فكرهاي سبكي كه وجودم رو احاطه كرده آمده بودم كه بگويم ، در پيشگاه مقدس تو بايستم و بگويم : .... اما این خلاف ادب است . مرا خوانده اي مهرت را در دلم فزوني بخشيده اي چگونه بگویم ؟! در آستان ملكوتي تو چگونه از خطاهایم بگويم ؟!
............... ای به سر زلف تو سودای من وز غم هجران تو غوغای من لعل لبت شهد مصفای من عشق تو بگرفت سراپای من من شده تو، آمده بر جای من گرچه بسی رنج غمت بردهام جام پیاپی ز بلا خوردهام سوختهجانم اگر افسردهام زندهدلم گر چه ز غم مردهام چون لب تو هست مسیحای من گنج منم، بانی مخزن تویی سیم منم حاجب معدن تویی دانه منم صاحب خرمن تویی هیكل من چیست اگر من تویی؟ گر تو منی، چیست هیولای من؟ من شدم از مهر تو چون ذره پست وز قدح بادهی عشق تو مست تا به سر زلف تو دادیم دست تا تو منی، من شدهام خودپرست سجدهگه من شده اعضای من دل اگر از توست، چرا خون كنی؟ ور ز تو نَبوَد ز چه مجنون كنی؟ دمبدم این سوز دل افزون كنی تا خودیم را همه بیرون كنی جای كنی در دل شیدای من آتش عشقت چو برافروخت دود سوخت مرا مایهی هر هست و بود كفر و مسلمانیم از دل زدود تا به خم ابروت آرم سجود فرق نِه از كعبه كلیسای من كِلك ازل تا كه ورق زد رقم گشت همآغوش چو لوح و قلم نامده خلقی به وجود از عدم بر تن آدم چو دمیدند دم مهر تو بُد در دل شیدای من دست قضا چون گل آدم سرشت مهر تو در مزرعهی سینه كِشت عشق تو گردید مرا سرنوشت فارغم اكنون ز جحیم و بهشت نیست به غیر از تو تمنای من باقیام از یاد خود و فانیام جرعهكش بادهی ربانیام سوختهی وادی حیرانیام سالك صحرانی پریشانیام تا چه رسد بر دل رسوای من بر درِ دل تا اَرِنیگو شدم جلوهكنان بر سر آن كو شدم هر طرفی گرم هیاهو شدم او همگی من شد و من او شدم من دل و او گشت دلارای من كعبهی من خاك سر كوی تو مشعلهافروز جهان روی تو سلسلهی جان خم گیسوی تو قبلهی دل طاق دو ابروی تو زلف تو در دَیر، چلیپای من شیفتهی حضرت اعلیستم عاشق دیدار دلآراستم راهرو وادی سوداستم از همه بگذشته تو را خواستم پر شده از عشق تو اعضای من تا كی و كی پندنیوشی كنم؟ چند نهان بُلبُلَهنوشی كنم؟ چند ز هجر تو خموشی كنم پیش كسان زهدفروشی كنم تا كه شود راغب كالای من خرقه و سجاده به دور افكنم باده به مینای بلور افكنم شعشعه در وادی
در جستجوی محبت همه در جستجوی محبتیم کدام رمق از حقیقتیم آسمان را با مهر خورشید سازند بی کران و پر امید دل،اشک ریزان در شب تنهایی کوچه به کوچه با پرواز تا رهایی جلد دفتر عشق را مادر برایم نوشت گویی که خود می دانست سازنده باشم در سرنوشت نامه نوشتم به روزگار جواب داد صبور باش در این روز ماندگار شاید قصه همین جا تمام شود قایق تو به آب روانه شود شور عشقم مرا می خواند سوی آزادی مرا می راند بوسه عشق فدایت می دهم من پرنده عشق را به آسمان پر می دهم.
ممنونم از کسانی که ازمن متنفرند ممنونم، آنها مرا قوی تر می کنند،
روزگار بهتري از راه مي رسد زندگی
سکوت سکوتی کردم.چند لحظه به چشم هایش خیره شدم.. گفتم:دوستت دارم به اندازه ای که عاشقتم عاشق یک عشق واقعی عاشق تو..عاشقی که برای رسیدن به تو احظه شماری میکند به عشق این لحظه های انتظار دوستت دارم به اندازه ی تمام لحظات زندگیم تا آخر عمرعاشقتم ... به عشق اینکه توراتاآخری ن نفس دارم دوستت دارم
فقط خودت باش گلهای سرخ به این زیبایی میشکفند چرا که سعی ندارند به شکل نیلوفر های آبی در آیند و نیلوفرهای آبی به این زیبایی شکفته می شوند چرا که درباره ی دیگر گلها افسانه ای به گوششان نخورده است همه چیز در طبیعت این چنین زیبا در تطابق با یکدیگر پیش میروند چرا که هیچ کس سعی ندارد با کسی رقابت کند کسی سعی ندارد به لباس دیگری درآید فقط این نکته را دریاب! فقط خودت باش و این را آویزه ی گوش کن که هر کاری هم که بکنی نمیتوانی چیز دیگر باشی همه ی تلاشها بیهوده است . تو باید فقط خودت باشی برای مشاهده تصاویر با اندازه بزرگ به ادامه مطلب مراجعه کنید ادامه مطلب [ 18 / 1 / 1393برچسب:سری- جدید- عکسهای -محمد -طوطی-(تعزیه خوان), ] [ ] [ Iman ][
ایام فاطمیه جمعا 6 روز می باشد، 3 روز در ماه جمادی الاول و 3 روز در ماه جمادی الثانی،میان علمای شیعه، دو تاریخ مشهور و مقبول است: یکی هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر (ص) و دیگری نود و پنج روز. با توجه به رحلت پیامبر اسلام (ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخة سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل ، شهادت حضرت زهرا(س) است و این ایام را فاطمیة اوّل می خوانند. اما بنا به روایت نود و پنج روز، شهادت حضرت(س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیة دوم می خوانند. ظاهراً علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت(س) معرفی شده است به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که ماههای قمری از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س)،29روز بوده باشند،حال آنکه د رصورت کامل بودن ماههای قبل،روز شهادت 13جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود.چرا که طبق تقویم، حداکثر سه ماه قمری 29 روزه و حداکثر 4 ماه قمری 30 روزه می توانند پشت سر هم قرار گیرند. اما در عرف به دهه دوم جمادی الاول از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول 75روز، شهادت آن بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی ازاول تا دهم جمادی الثانی، که طبق قول 95روز،شهادت حضرت زهرا(س) در آن واقع شده است،دهه فاطمیه دوم گفته می شود. زندگانى حضرت زهرا سلام الله علیها آشنایى کوتاه با صدیقه کبرى ، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نام : فاطمه کنیه هاى مشهور: ام الحسن ، ام الحسین ، ام ابیها، ام الائمه . مشهورترین لقبها: زهرا، صدیقه ، طاهره ، کبرى ، سیده ، بتول . پدر: حضرت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله پیامبر عظیم الشاءن اسلام . مادر: خدیجه علیهاالسلام بنت خویلد همسر فداکار پیامبر اسلام . محل تولد. مکه سال تولد: سال دوم بعثت ، و به روایتى : سال پنجم روز میلاد: بیستم جمادى الثانى . نام همسر: على بن ابى طالب علیه السلام ، پسرعموى پیامبر اسلام . زمان ازدواج : رجب یا ذى حجه سال دوم هجرت در مدینه . مدت زندگانى با على علیه السلام : نه سال . میزان مهریه : 400 مثقال نقره مسکوک فرزندان : حسن علیه السلام ، حسین علیه السلام ، زینب کبرى ، ام کلثوم و یک فرزند سقطشده به نام محسن شهادت : در سال یازدهم هجرى محل دفن : پنهان است تعداد احادیث و روایات باقیمانده درباره آن حضرت : حدود 2000 مورد. تعداد سخنان باقیمانده از حضرت فاطمه : حدود 130 مورد. تعداد اشعار باقیمانده از آن حضرت : حدود 29 قطعه . تعداد خطبه هاى باقیمانده از آن حضرت : 2 خطبه . سایر آثار علمى باقیمانده از آن حضرت : مصحف فاطمه علیهاالسلام که به خط همسر گرامش على علیه السلام نوشته شده و در نزد فرزندان آن حضرت بوده و هم اکنون در دست حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف مى باشد. زهرا (س) در کلام قرآن: او؛ کوثر، بحر (دریا)، لیله القدر، مطهره، برّ (نیکوکاری)، صراط مستقیم، مشکوه، و شاخه شجره طیبه نامیده شده است. زهرا (س) در روایات: محدثه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، لیله القدر، بضعه النبی، ام ابیها، ام الائمه (ع)، امة الله، کفو علی و اولین وارد شونده بر بهشت نامیده شده. آداب مهم پیش از خوابیدن در زندگی فاطمه (ع) در دین مبین اسلام، خواب فقط برای استراحت نیست، بلکه خواب برای خواب دیدنهای معنوی و ایجاد ارتباط بین شخص مومن با خداست. در روایات دینی در مورد خواب آمده است: قال رسول الله (ص): رُؤیَا الْمُؤمِنِ تَجْری مَجْرٰی کَلاٰمٍ تَکَلَّمَ بِهِ الرَّبُ عَبْدَهُ. [خواب دیدن مؤمن همانند سخنی است که خداوند با بنده اش دارد.] در همین زمینه فاطمه (س) به سفارش و تعلیم پدر اذکاری را قرائت می نمودند: از حضرت زهرا (س) روایت شده است: حضرت رسول (ص) به خانه ام تشریف آوردند در حالی که من بستر خود را برای خوابیدن پهن کرده بودم. فرمود: ای فاطمه! هیچگاه پیش از آنکه چهار کار انجام داده باشی، نخواب! 1- قرآن را ختم کنی. 2- پیامبران را شفیع خود قرار دهی. 3- مومنان را از خود خوشنود سازی. 4- و حج و عمره انجام دهی. این مطلب را فرمود و مشغول نماز خواندن شد. من صبر کردم تا اینکه نمازش تمام شد عرض کردم: یا رسول الله (ص)! به چهار کار دستور دادی که در این حال توان انجامش را ندارم! رسول خدا (ص) تبسم کرده فرمود: 1- هرگاه سوره (قل هو الله احد) را سه مرتبه بخوانی، مانند آن است که قرآن را ختم کرده ای. 2- و هرگاه بر من و بر پیامبران پیش از من درود بفرستی ما شفیعان تو در روز قیامت خواهیم بود. 3- هرگاه برای مومنان استغفار کنی همه از تو خوشنود خواهند شد. 4- و هرگاه تسبیحات اربعه (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر) بخوانی حج و عمره انجام داده ای. افضلیت بر آدم (ع ) آدم علیه السلام به واسطه خوردن گندم از بهشت بیرون آمد، فاطمه زهرا علیهاالسلام از ایثار قرص نان تمام جنات ثمانیه را متصرف گردید و سوره هل اتى در شاءن ایشان نازل گردید. برترى بر ابراهیم (ع ) حضرت ابراهیم علیه السلام را خداوند به شکر یاد فرمود، فاطمه زهرا علیهاالسلام را به ذکر یاد فرمود: الذین یذکرون الله قیاما و قعودا. تکبیر در شب عروسى تکبیر در مجالس عروسى از شب عروسى حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام مرسوم شد، زیرا در آن شب جبرئیل و میکائیل و فرشتگان و پیامبر صلى الله علیه و آله تکبیر گفتند. شهادتین در بدو تولد آدم علیه السلام پس از اکمال خلقت و نفخه روح عطسه کرد و تحمید نمود، فاطمه زهرا علیهاالسلام پس از ولادت شهادتین گفت و یکان یکان از فرزندان معصومین خود علیهم السلام را نام برده ، یاد فرمود. دعای حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ در نماز: ابن بابویه به سَنَد معتبر از حضرت امام حسن ـ علیه السّلام ـ روایت کرده است که آن حضرت فرمود: که در شب جمعه مادرم فاطمه ـ علیها السّلام ـ در محراب خود ایستاده و مشغول بندگی حق تعالی گردید، و پیوسته در رکوع و سجود و قیام و دعا بود، و تا صبح طالع شد، شنیدم که پیوسته دعا می کرد، از برای مؤمنین و مؤمنات، و ایشان را نام می برد و دعا برای ایشان بسیار می کرد، و از برای خود دعایی نمی کرد، پس گفتم ای مادر چرا از برای خود دعا نکردی، چنان که از برای دیگران کردی، فرمود:«یا بنیّ الجار ثم الدّار»، یعنی: ای پسر جان من، اوّل همسایه را باید رسید، و آخر خود را کار منزل و عبادت حضرت فاطمه علیهاالسلام در خانه على علیه السلام بچه دارى مى کند و آب مى کشد و آسیاب مى نماید و غذا درست مى کند و زحمات زیادى را به تنهایى تحمل مى کند، ولى عبادت و شب زنده دارى و در محراب مخصوص خودش راز و نیاز و دعا براى مومنین و پیروزى اسلام و سرفرازى مسلمین را هم فراموش نمى کند، سرور زنان عالم با آن که در منزل خسته و رنجور مى شود، ولى وقتى که على علیه السلام به خانه مى آید، آن چنان چهره بشاش و شادابى دارد که وقتى چشم مبارکش به چهره زیبا و نورانى زهرا علیهاالسلام مى افتد همه خستگى و ناملایمات و رنج هاى او برطرف مى شود و مثل این که على علیه السلام هیچ ناراحتى نداشته است . تشویق فرزندان به عبادت بسیار مى شد که با مناجات ها و گریه هاى شبانه مادر، بچه ها از خواب بیدار مى شدند. امام حسن علیه السلام مى گوید: در یک شب جمعه دیدم مادر در محراب عبادت ایستاده و تا طلوع صبح در رکوع و سجده بود و همه را دعا مى کرد. گفتم : مادرم ! چرا براى خود چیزى نخواستى ؟ گفت : پسرجانم ! اول همسایه بعد خودت . زهرا علیهاالسلام در هنگام غروب نمى گذاشت بچه ها بخوابند و اگر در خواب بودند آن ها را بیدار مى کرد که آن وقت ، وقت استجابت دعاست . و همچنین در شب هاى قدر آن ها را با غذاى سبک دادن بیدار نگاه مى داشت . او بچه ها را زیاد به یاد رسول الله صلى الله علیه و آله مى انداخت و به سفارش پدرش بچه ها را دسته گل مى دانست و آن ها را براى یاد گرفتن قرآن و دعا به نزدش مى فرستاد. بیدار کردن کودکان براى عبادت حضرت زهرا علیهاالسلام در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان کودکان خود را به بیدارى و نخفتن وادار مى کرد. ممکن است کسى تعجب کند که او چگونه بچه ها را به این کار که حتى براى اشخاص بزرگ هم زحمت دارد فرا مى خواند. حضرت در روز بچه ها را مى خوابانید تا کاملا استراحت کنند و غذاى کمترى به آنان مى داد تا بدین گونه زمینه و موقعیت بهتر و مطلوب ترى از نظر جسمى و روحى براى شب زنده دارى داشته باشند. او به حدى در این کار جدى و قاطع بود که نمى گذاشت احدى از اهل خانه خوابش ببرد و مى فرمود: محروم است کسى که از برکات شب قدر محروم بماند. گویا فاطمه علیهاالسلام مى خواهد از دوران کودکى در قلب پاک فرزندان خود جمال خدا را به تجلى ، و جان و زبانشان را به حلاوت و شیرینى عبادت آشنا کند و محبوب راستین را به آنان نشان دهد تا در جوانى جذب جلوه هاى دروغین نشود. این روش تربیتى فاطمه علیهاالسلام به عنوان یک سنت بسیار پسندیده و قابل اجرا در گفتار امامان معصوم علیهم السلام نیز به چشم مى خورد. از جمله امام صادق علیه السلام فرمودند: زمانى که کودک به سن شش سالگى رسید او را به نماز و چنان چه تحمل گرفتن روزه را داشت ، او را به انجام آن وادار نمایید.
جواب سوال نماز زنى خدمت حضرت زهرا علیهاالسلام رسید و عرض کرد: مادر پیر و ناتوانى دارم که در نماز بسیار اشتباه مى کند، مرا فرستاده تا از شما بپرسم که چگونه نماز بخواند. آن حضرت فرمود: هر چه مى خواهى بپرس ! آن زن سوالات خود را مطرح کرد تا به ده سوال رسید و حضرت زهرا علیهاالسلام با روى گشاده جواب داد. زن از زیادى پرسش خود شرمنده شده ، گفت : شما را بیش از این زحمت نمى دهم . حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: باز هم بپرس . آن گاه براى تقویت روحیه وى چنین فرمود: اگر به کسى کارى واگذار کنند، براى مثال از او بخواهند که بار سنگینى را به ارتفاع بلندى حمل کند و در برابر این کار صد هزار دینار به او جایزه بدهند آیا او با توجه به آن پاداش احساس خستگى مى کند؟ زن جواب داد: نه . آن حضرت فرمود: من در مقابل هر پرسشى که جواب مى گویم از خدا پاداشى به مراتب بیشتر دریافت مى کنم و هرگز ملول و خسته نمى شوم . از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که روز قیامت دانشمندان اسلام در برابر خدا حاضر مى شوند و به اندازه علم و تلاش و کوشش که در راه آموزش و هدایت مردم داشته اند از خداى خود پاداش مى گیرند. عبادت نمونه عبادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام یک عبادت نمونه است . حسن بصرى که یکى از عباد و زهاد دنیاى اسلام است درباره فاطمه زهرا علیهاالسلام مى گوید: به قدرى دختر پیغمبر صلى الله علیه و آله عبادت کرد و در محراب عبادت ایستاد که تورمت قدماها پاهاى آن بزرگوار از ایستادن در محراب عبادت ورم کرد. شب میلاد زهراى بتول است ز یمن او دعا امشب قبول است شب فیض و شب قرآن ، شب نور شب اعطاى کوثر بر رسول است خوف در نماز یکى از خصوصیات ویژه در نماز و عبادت حضرت فاطمه علیهاالسلام خوف و خشیت وى بوده است . ابومحمد دیلمى در ارشاد القلوب روایتى را در این باره نقل نموده و گوید: کانت فاطمة تنهج فى صلواتها من خوف الله ؛ و روایت شده که حضرت فاطمه علیهاالسلام به هنگام نماز نفسش به شماره مى افتاد. سبب این حالت که در نماز و دعا براى فاطمه علیهاالسلام پیش مى آمد خوف و خشیت وى از حضرت بارى تعالى بوده است ممکن است پرسیده شود که : خوف از چه چیزى ؟ مگر حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، معصوم نبوده و آیه تطهیر در شان او نازل نشده است ؟ پس کسى که خداوند او را از معاصى و پلیدى ها تطهیر نموده گناهى از او صادر نمى شود، چرا باید خائف و ترسان باشد؟ در پاسخ گوییم : خوف اسباب متعدد دارد، گاهى به سبب گناه و سوء عمل است و این که فردى مى داند در محضر کسى ایستاده که او را به دلیل گناهش مجازات خواهد کرد و گاهى منشاء خوف ، اطلاع و یقین نسبت به نقص خود و کمال معبود است ، و ناقص وقتى خود را در محضر کامل بیند، البته نفسش به شماره مى افتد، رنگش متغیر مى شود و حتى غش به او دست مى دهد. در روایتى آمده است : کان امیرالمومنین علیه السلام اذا اخذ بالوضوء یتغیر وجهه من خیفة الله ؛ على علیه السلام هرگاه وضو مى ساخت ، رنگ چهره اش از خوف الهى تغییر مى کرد. و در روایت دیگرى آمده است : امام حسن مجتبى علیه السلام هرگاه سجده شکر را به جاى مى آورد از خشیت و خوف مقام ربوبى حالت غش به او دست مى داد . و در روایت دیگر، درباره امام حسن علیه السلام آمده است : امام وقتى از وضو فارغ مى گردید، رنگ چهره اش تغییر مى کرد، هنگامى که از وى درباره علت این حالت سوال کردند، فرمود : حق آن است که وقتى در برابر کسى چون (پروردگار عالمیان ) مى ایستیم رنگ از چهره ما پریده باشد. و شبیه این روایات را درباره سایر امامان شیعه علیهم السلام و صدیقین نیز نقل نموده اند: در روایتى آمده است که :
از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: چرا وقتى براى وضو حاضر مى شوید رنگ چهره شما زرد مى گردد؟ فرمود: چه میدانید که به حضور چه کسى مى روم ! بنابراین معلوم مى شود که علت خوف و خشیت حضرت فاطمه علیهاالسلام معرفت تمام نسبت به خداوند متعال مى باشد. حضرت فاطمه زهرا (س) و نماز در احوالات این بانوی بزرگ اسلام آورده اند:«کانت فاطمه علیها السّلام تنهج فی الصّلاه من خیفه الله تعالی[1].»، یعنی: فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ هنگام نماز از ترس خدا نفس نفس می زد. و نیز از وجود مبارک پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ درباره ایشان نقل شده است:«قال النبّی ـ صلّی الله علیه و آله ـ فی خبر طویل أخبر عما یقع من الظّلم علی اهل البیت علیهم السّلام، امّا ابنتی فاطمه فانّها سیّده نساء العالمین من الاوّلین و الاخرین ـ الی ان قال ـ متی قامت فی محرابها بین یدی ربّها جلّ جلاله، زهر نورها لملائکه السّماء کما یزهر نور الکواکب لأهل الارض و یقول الله عزّوجلّ لملائکته: یا ملائکتی انظروا الی أمتی فاطمه سیّده امائی قائمه بین یدی، ترتعد فرائصها من خیفتی، و قد اقبلت بقلبها علی عبادتی، اشهدکم انّی قد أمنت شیعتها من النّار[2].»، یعنی: وجود مبارک پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در خبر طولانی که در ضمن آن از ظلم و ستم به خاندان خود خبر می دادند، فرمودند: امّا دخترم فاطمه ـ سلام الله علیها ـ سیده و خانم زنان جهان از اولین تا آخرین آنها است، تا این که فرمودند، هنگامی که در محراب نمازش در مقابل پروردگارش می ایستد، نوری برای ملائکه های آسمان می درخشد، همان طوری که نور ستارگان آسمان برای اهل زمین می درخشد و خداوند عزّوجلّ به ملائکه هایش می فرماید: ای ملائکه های من نگاه کنید، به کنیزم فاطمه(سلام الله علیها )، خانم کنیزان من، در حالی که ایستاده است در مقابل من، بدنش از ترس من می لرزد، و با حضور قلب به عبادت کردن من روی آورده است، شما را شاهد می گیرم، که من پیروان او را از آتش جهنّم در امان نگه می دارم . شب زنده دارى فاطمه حسن مثنى ، حضرت امام حسن علیه السلام ، نزد عموى خویش ، حضرت امام حسین علیه السلام براى خواستگارى یکى از دخترانش (فاطمه یا سکینه ) آمد. امام حسین علیه السلام به او فرمودند: فاطمه را براى تو اختیار مى کنم ، زیرا شباهت بیشترى به مادرم فاطمه ، دختر رسول خدا صلى الله علیه و آله دارد. او در دیانت ، تمام شب را بیدار بوده و روز را روزه مى گیرد و در شکل و جمال شبیه حورالعین است . و اما سکینه ، استغراق با خدا بر او غلبه داشته و شایسته نیست که با مردى ازدواج کند. مواظبت بر نماز شب در کودکى حضرت فاطمه علیهاالسلام انس با کسى نمى گرفت جز حضرت رسول صلى الله علیه و آله شب و روز خود را به مراحم آن بزرگوار مشغول مى نمود، حتى در روز روزها و قیام لیالى مراقبت و مواظبت فوق العاده مى کرد و بر عبادات و طاعات اقبال و اهتمام چنان مى نمود که زنان زمانش متحیر بودند که فاطمه با این کمى سن چگونه تحمل مشقت هاى زیاد صعبه که خارج از عادت بشر است مى نماید. نماز در شب زفاف سوره الم سجده آیه 16 تتجافى جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقنا هم ینفقون . یعنى شبها هنگامى که همه مردم در خواب خوشند از بستر خواب پهلو جدا نموده و بر پا براى عبادت ایستند و پروردگارشان را بخوانند و نماز کنند و از روى بیم از عذاب آخرت و امیدوارى به ثواب و تفضلات الهى در آن عالم و از آن چه ما به آن ها داده ایم از مال و سایر نعمت ها به دیگران بخشش بنمایند. این آیه در شب زفاف فاطمه علیهاالسلام نازل گردید، حضرت امیر علیه السلام مى فرماید: در شب زفاف زمانى نگذشت که فاطمه زهرا علیهاالسلام برخاست و چراغ را خاموش کرد از شدت حیا و حجاب ، اسماء گفت : چندان نور از جمال آن دو بزرگوار تابنده و درخشنده بود که خانه روشن و منور گردید، حضرت امیر فرمود: در دفعه اول چون بر رخساره زهرا نظر انداختم ، هیبتى در دل من قرار گرفت که گویى رسول خدا را دیدم و آن مخدره در حسن صورت و استقامت قامت و راه رفتن و سخن گفتن شبیه ترین مردم به پدر بزرگوارش بود، آن گاه اسماء گوید: حضرت امیر از فاطمه اذن خواسته تا به جهت اداى شکر نعمت پروردگار به نماز و ذکر و دعا مشغول شود، فاطمه زهرا اذن داد و خود نیز مشغول به نماز گردید و از براى احیاء آن شب آیه مذکور نازل گردید. خواندن قرآن در خانه سلمان مى گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله مرا براى کارى به خانه فاطمه فرستاد، به در خانه که رسیدم ، صداى زهرا را که در درون خانه قرآن مى خواند شنیدم . سلمان مى گوید: من بر درب خانه ایستاده و سلام کردم ، و شنیدم که فاطمه علیهاالسلام در داخل خانه مشغول
تلاوت قرآن است و آسیا مى چرخید، در حالى که کسى در آن جا نبود...و سلمان - رحمة الله علیه - در آخر روایت مى گوید: وقتى این مطالب را به عرض رسول خدا صلى الله علیه و آله رسانیدم ، وى تبسمى کرده فرمود: اى سلمان ! همانا خداوند متعال قلب و جوارح دخترم فاطمه را از ایمان مملو نموده است ، لذا وى بدون دغدغه مشغول عبادت پروردگار مى باشد، پس خداوند ملکى به نام زوقابیل را مامور نموده تا آسیا را بگرداند و خداوند کارهاى دنیا و آخرت فاطمه را عهده دار شده و او را کفایت مى نماید. بخش سوم : گوشه ای از کرامات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
کرامت عبارت است از انجام کار خارق العاده با قدرت غیر عادی و بدون ادعای نبوت و یا امامت نورى از خانه برخى از روایات نشان مى دهند که گاهى مردم مدینه در حین عبور نیمه شب از در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام نورى از خانه او متجلى و ساطع مى دیدند، از پیامبر صلى الله علیه و آله علت را مى پرسیدند و فاطمه علیهاالسلام را در محراب عبادت مى یافتند و هم رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: به هنگامى که فاطمه علیهاالسلام در محراب عبادت است ، هزاران فرشته بر او درود مى فرستند و او را سیده زنان عالم خطاب مى کنند...او اهل سجده هاى طولانى و قیام و رکوع طولانى بود و خداى را با تمام وجودش عبادت مى کرد. طعام غیبى در سجده گاه زهرا (س ) امیرالمومنین علیه السلام روزى به خانه آمد، دید که فاطمه علیهاالسلام حسنین علیهاالسلام را مى خوابانید، ایشان به خواب نمى رفتند از شدت گرسنگى . فاطمه طاهره عرض کرد: یا اباالحسن ! برو قدرى طعام طلب کن که این کودکان از گرسنگى به خواب نمى روند. امیرالمومنین علیه السلام نزد عبدالرحمن بن عوف رفت و از وى دینارى قرض خواست ، عبدالرحمن به خانه رفت و کیسه زرى بیرون آورد و عرض کرد: در این کیسه یکصد دینار است بگیر یا على ! و هرگز عوض آن را مده . حضرت علیه السلام فرمودند: از تو قبول نکنم که از پیغمبر صلى الله علیه و آله شنیده ام : الید العلیا خیر من ید السفلى . یک دینار به من قرض بده و این حدیث را بشنو که عوض مى دهند و قرض را یکى هیجده عوض مى دهند. عبدالرحمن یک دینار به جناب امیر قرض داد، آن حضرت چون روانه شد، در راه مقداد را دید که بر کنار راه نشسته فرمود: اى مقداد! در این وقت اینجا چرا نشسته اى ؟ عرض کرد: از جهت ضرورتى . فرمود: آن ضرورت چیست ؟ عرض کرد: چهار روز است که طعامى نیافته ام . فرمود: بگیر این دینار را، تو از ما اولى ترى که چهار روز است طعام نیافته اى و ما سه روز است . مقداد دینار را گرفت و حضرت وقت نماز شام بود روانه مسجد شد، به همراهى پیغمبر صلى الله علیه و آله فریضه را ادا نمود، چون فارغ شد جناب رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: یا على ! امشب به خانه شما مى آیم و مهمان شما خواهم بود. جناب امیر عرض کرد: حبا و کرامة . از پیش روانه شد و فاطمه زهرا علیهاالسلام را خبر کرد، فورا فاطمه زهرا به مصلى خود رفت و روى مبارک بر خاک نهاد و به ایزد پاک عرض کرد: خداوندا! به حق محمد و آل محمد که بر ما طعامى فرست . هنوز فاطمه علیهاالسلام در سجده بود که بوى طعام به مشام وى رسید، سربرداشت کاسه بزرگى دید پر از طعام که بوى آن خوشبوتر از مشک بود، آن را برداشته و در خدمت پدر بزرگوار خود نهاد، حضرت فرمود: انى لک هذا الطعام ؟ عرض کرد: من عند الله ، ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب . پس حضرت امیر و فاطمه و حسنین از آن طعام تناول کردند. ناگاه سائلى بر درآمد، امیرالمومنین خواست او را از آن طعام بدهد حضرت رسول صلى الله علیه و آله نگذاشتند و فرمودند: یا على ! این ابلیس است . خبر شده که ما از طعام بهشت مى خوریم آمده که با ما مشارکت کند.
|
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |