[ 9 / 12 / 1394برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

بیوگرافی و تصاویر هانیه غلامی

 

 

بیوگرافی کامل هانیه غلامی

نام و نام خانوادگی : هانیه غلامی

تاریخ تولد: ۱۲ بهمن ماه ۱۳۷۳

تحصیلات :دانشجوی رشته ی روانشناسی بالینی در دانشگاه آزاد تهران – مرکز

مختصری از زندگی نامه هانیه غلامی

هانیه غلامی در کارنامه ورزشی خودش کسب مقام سوم استان تهران  در رشته کاراته دارد این بازیگر جوان کشورمان به زبان های هندی و انگلیسی مسلط هست و علاقه زیادی به بازیگری و روانشناسی دارد. بازیگری را از دوران کودکی شروع کرد ولی بازی در فیلم یکی میخواد باهات حرف بزنه منوچهر هادی اولین تجربه جدی او به عنوان بازیگر است او برای ایفای این نقش از بین افراد زیادی که برای تست آمده بودند پذیرفته شد و به سرعت در طول یک ماه ۱۰ کیلو اضافه وزن خود را کاهش داد تا به فیلمبرداری برسد.

بعد از اکران فیلم در جشنواره فیلم فجر سال ۹۰ نظر مثبت مردم و منتقدانی همچون خسرو نقیبی را به خود جلب کرد. هانیه غلامی که در هیچ کلاس بازیگری شرکت نکرده است ولی بنا به اظهارات خودش مطالعات زیادی در زمینه بازیگری و کارگردانی دارد. اولین تجربه تئاتر هانیه غلامی را با نمایش رقص کاغذ پاره ها محمد یعقوبی شروع کرد.

 

 

 

[ 17 / 1 / 1394برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

در اسفند سال ۱۳۶۵ در اصفهان بدنیا آمد. او در خانواده ۵ نفره بدنیا آمد که دو خواهر و دوبرادر دارد و او فرزند آخر خانواده محسوب می شود. وی با سریال سه دونگ سه دونگ به مخاطبان تلویزیونی معرفی شد. مریم معصومی هم اکنون در سریال همه چیز آنجاست نقش سمانه را بازی می کند.سریال هایی که تاکنون مریم معصومی در آن ها بازی کرده است : سریال فاصله ها ساخته حسین سهیلی زاده در سال ۸۹ – سریال سه دونگ سه دونگ به کارگردانی شاهد احمدلو در سال ۹۰ – بازی در سریال پیدا و پنهان در سال ۹۲– و سریال های ۳۹ هفته، ماجراهای پریشان و همه چیز آنجاست در سال۹۳

 

[ 17 / 1 / 1394برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

[ 1 / 1 / 1394برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

حضور محمد طوطی در برنامه دیده شو از شبکه دو سیما

دانلود

[ 18 / 10 / 1393برچسب:حضور ,محمد ,طوطی ,در ,برنامه ,دیده شو ,از, شبکه ,دو سیما,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

بیوگرافی و تصاویر پریوش نظریه

 

 

پریوش نظریه زاده بهمن ماه ۱۳۴۸ در شهر نفت خیز گچساران، بازیگر زن ایرانی است او دارای لیسانس تئاتراز دانشگاه هنر است. پریوش نظریه در سال ۱۳۶۹ وارد عرصه حرفه‌ای و جدی سینما شد اما نگاه سخت گیر او به مقوله هنر وسینما باعث شد برای بازی در فیلم بعدی اش پنج سال صبر کند. او در سال ۱۳۷۴ با فیلم پدر ساخته مجید مجیدی به عنوان یک چهره شاخص در بازیگری سینما خوش درخشید وی در انتخاب نقش‌ها و فیلم‌هایش همواره با حساسیت برخورد کرده، چنانکه این حساسیت او را به بازیگری شاخص تبدیل کرده‌است. از جمله ویژگی‌های او بعنوان یک هنرمند زن، دغدغه اش در عرصه فیلمسازی ست که در حوزه سینمای مستند در کنار بازیگری ادامه یافته‌است، وی همچنان در زمینه عکاسی هنری بطور جدی فعالیت می‌کند.

 

 

فیلم شناسی

۱۳۹۳ مدینه  

          ۱۳۸۹ یک حبه قند    

          ۱۳۸۹ در جستجوی بهشت    

          ۱۳۸۸ شب و قسم به دلتنگی   

          ۱۳۸۸ ساعت گیج زمان         

          ۱۳۸۸ زندگی با چشمان بسته

          ۱۳۸۷ کیمیا و خاک   

          ۱۳۸۷ در آغاز یک روز       

          ۱۳۸۷ دوزخ، برزخ، بهشت  

          ۱۳۸۶ چراغی در مه

          ۱۳۸۶ حقیقت گمشده  

          ۱۳۸۶ فراموشی       

          ۱۳۸۵ ساعت ۲۵      

          ۱۳۸۵ پاداش سکوت  

          ۱۳۸۱ دوئل   

          ۱۳۷۹ تو آزادی        

          ۱۳۷۹ تک درخت‌ها  

          ۱۳۷۸ بوی کافور، عطر یاس

          ۱۳۷۵ سجده بر آب    

          ۱۳۷۴ پدر     

          ۱۳۶۹ عروس حلبچه

بازیگری فیلم‌های کوتاه

 

          شکوفه‌های کیهانی      

          ماسک

          دیروز و فردا  

          گیلاس‌هایی که کمپوت شد      

          هزار توهای سکوت    

          سمت راست من        

          ماه بانو         

ساخت فیلم

          ویدئوآرت نگاه

          مستند نزدیک تر از نفس

          مستند سوتماگ

          مستند هورامان

          داستانی من و عروسکم

          مستند کولی‌ها

تئاتر

          کارگردانی تئاتر عروسکی میوه ممنوع

          بازی و طراحی صحنه نمایش عروسکی آرامش در پارک

          بازی در تئاتر کولی

[ 29 / 4 / 1393برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

بیوگرافی و تصاویر مهرداد صدیقیان

نام : مهرداد صدیقیان

 

تاریخ تولد :

 

۱۳۶۷

 

محل تولد تهران

مهرداد صدیقیان متولد بهمن ماه ۱۳۶۷ در تهران است ، از کودکی کار تئاتر را به صورت غیر حرفه ای در مدرسه انجام می داده.اولین موفقیتش این بود که سرپرست یک گروه تئاتر در مدرسه شده و در مسابقات بین مدارس مقام اول را کسب کرده و بعد چند بار دادن تست بازیگری ، در سال ۸۴ برای فیلم عصر جمعه مونا زندی تست می دهد و قبول می شود، ورودش به سینما آسان بوده و این را به حساب شانس خوبش می گذارد ، از جمله فعالیتهای هنری اش عبارتند از : عصر جمعه ، اتوبوس شب ، دیوار و حیران و سریال سقوط یک فرشته است.

فیلم شناسی

    به تهران خوش آمدید -۱۳۹۲

    قاعده تصادف -۱۳۹۱

   یک خانواده محترم -۱۳۹۰

    پنهان - ۱۳۸۹

  حيران -۱۳۸۷

  سفر مرگ -۱۳۸۷

    موج سوم -۱۳۸۷

    ديوار -۱۳۸۶

    كنعان -۱۳۸۶

    اتوبوس شب -۱۳۸۵

   عصر جمعه -۱۳۸۴

 

سريال ها

سقوط یک فرشته (1390)

دیوار (1391)

    مدينه (1393)

[ 29 / 4 / 1393برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

بیوگرافی و تصاویر سپیده خداوردی

سپیده خداوردی متولد اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۰ در تهران است ، یک برادر کوچکتر از خود دارد که متولد ۶۳ است و مهندسی معدن خوانده ولی شغلش نقاشی و مجسمه سازی است ،
سپیده خداوردی در مدرسه موسیقی زیرنظر وزارت ارشاد درس خوانده‌ و همچنین فارغ التحصیل ادبیات نمایشی از دانشگاه اراک است ,
وی بازیگری را با مجموعه “بچه های خیابان” همایون اسعدیان آغاز کرد. وی در فیلم ها و سریال های متعددی مانند: “ایستگاه بهشت” به کارگردانی نادر مقدس، “قهوه اسپرسو” به کارگردانی رضا بهشتی، “یک گوشه پاک و پرنور” به کارگردانی علی موذنی، “گیلعاد” به کارگردانی حسین سهیلی زاده و … به ایفای نقش پرداخته است
. در ضمن خداوردی ۱۱ سال سابقه فعالیت در زمینه موسیقی دارد و نوازنده ارکستر ملی است.

سینمایی

مجموعه تلویزیونی

تله فیلم

 

[ 2 / 12 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

تاریخ تولد : ۲۲ فروردین  ۱۳۶۸  محل تولد : تهران  تحصیلات : کارشناسی گرافیک  

مهسا کامیابی بازیگر سینمای ایران،  تک فرزند است و تحصیلات خود را تا کنون تا مقطع کارشناسی گرافیک ادامه داده است. فعالیت‌های هنری را با شرکت در دوره‌های آموزشی بازیگری به مدت دو سال(مقدماتی و پیشرفته) و تحت نظر امین تارخ آغاز کرد.

او در فیلم رسوایی به کارگردانی دهنمکی و در مجموعه تلویزیونی قهر و آشتی به کارگردانی علی ژکان و کامران قدکچیان  ایفای نقش کرده است . لازم به ذکر است او در این مجموعه تلویزیونی نقش اول را بر عهده دارد همچنین مهسا کامیابی  در فیلم بچه های نسبتاً بد به کارگردانی سیروس مقدم ایفای نقش کرده است.

 

[ 25 / 11 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

زندگینامه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

 

مقدمه:

امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.

 

نام، لقب و کنیه امام:

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند."

یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

 

پدر و مادر امام:

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.

 

تولد امام:

حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لااله‌الاالله" را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت."(2)

 نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)

 

زندگی امام در مدینه:

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌پرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می‌نگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

 امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می‌فرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدینه عبور می‌کردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى‌نگریستند."

 

امامت حضرت رضا (علیه السلام):

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نماییم.

 یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌گوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا می‌دانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می‌باشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد."

 

اوضاع سیاسی:

 مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

 ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

1-      پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

2-      پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

 مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

 او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.

 

سفر به سوی خراسان:

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می‌دادند.

 

حدیث سلسلة الذهب:

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

 این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

 

ولایت عهدی:

باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."

 

جنبه علمی امام:

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می‌خواست تا این قداست و اعتبار را خدشه‌دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که  شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم:

 "برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام می‌باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.

 رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، می‌گوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی‌شد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی می‌آوردند و مسائل دینی خود را از امام می‌پرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ می‌گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان می‌فرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»

 

اخلاق و منش امام:

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی‌نمود.

 یکی از یاران امام می‌گوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می‌توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی‌کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی‌فرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم می‌فرمود. چون سفره غذا به میان می‌آمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می‌نشاند و آنان همراه با امام غذا می‌خوردند. شبها کم می‌خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می‌گذراند. بسیار روزه می‌گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی‌کرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک می‌کرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان می‌گوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می‌کرد، خود را می‌آراست (لباسهای خوب و متعارف می‌پوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‌گیریم."(7)

 شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی‌رسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8)

 مردی از اهالی بلخ می‌گوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره‌ای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."(9)

 یاسر، خادم حضرت می‌گوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می‌افتاد که امام ما را صدا می‌کرد و در پاسخ او می‌گفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی می‌فرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»(10)

 یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته‌ام و خرجی راه را تمام کرده‌ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده‌ام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."

 آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."(11)

 امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی‌کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می‌داشتند.

 یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) می‌گوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبه‌ای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک می‌کند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کرده‌اید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم می‌پذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفته‌ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام می‌دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می‌کند مزدش را کم داده‌ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده‌ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ می‌فهمد که بیشتر پرداخته‌ای و سپاسگزار خواهد بود."»(12)

 خادم حضرت می‌گوید: «روزی خدمتکاران میوه‌ای می‌خوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بی‌نیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»

 

مختصری از کلمات حکمت‌آمیز امام:

امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است."

امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می‌باشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."

امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است."

امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است."

امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."

 

شهادت امام:

 در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.

 

تدفین امام:

به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.

[ 11 / 10 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

عقیق: در سال ۲۰۳ و به قولي ۲۰۲ هجري قمري كه حضرت رضا(ع) در طوس به شهادت رسيدند بدن مطهر آن امام همام را در باغ حميد بن قحطبه و در كنار قبر هارون خليفه عباسي به خاك سپردند و نخستين بناي حرم مطهر همان بقعه هارون الرشيد است كه بعدها حرم را روي ديوارهاي قديمي آن بنا نهادند و از آن به بعد طوس به مشهد الرضا تغيير نام يافت.

* در سال ۴۰۰ هجري قمري به دستور سلطان محمود غزنوي بناي بقعه و حرم تجديد بنا و مناره‎اي بر آن افزوده شد و پس از آن در زمان‎هاي مختلف اقداماتي به مرور صورت گرفته است.

* سنگ مرقد نخستين كه براي مشخص كردن مدفن امام بر زمين نصب شده، سنگ بناي ساخت ضريح هم بوده است. آنچه مسلم است تا قرن هشتم هجري قمري ضريحي بر مضجع شريف نصب نبوده است.

* در ابتدا حرم مطهر به صورت بنايي ساده، با مصالح ويژه آن دوران بنا شده بود، چنانكه بقعه مطهر تنها يك در ورودي ساده در پيش روي مبارك داشت و داراي تزئيناتي مختصر به سبك آن زمان بود.

* مشهور است كه از زمان صفويان گذاشتن ضريح بر مرقد امام مرسوم شده است و برخي احتمال دادند كه ساخت ضريح از عصر تيموريان متداول شده است.

* ضريح اول، ضريحي چوبي بوده، با تسمه‎هاي فلزي و پوششي از صفحات طلا و نقره. اين ضريح در زمان شاه طهماسب صفوي يعني سال ۹۵۷ هجري قمري ساخته و بر روي صندوق چوبي مضجع منور نصب مي‎شود. در سال ۱۳۱۱ همزمان با تعويض صندوق به دليل فرسودگي پايه‎ها ضريح برچيده شده، پوشش طلا و نقره و جواهرات آن از چوب‎ها جدا و به خزانه آستان قدس منتقل مي‎شود.

* ضريح دوم، ضريحي بوده فولادي مرصع، معروف به ضريح نگين نشان. اين ضريح در سال ۱۱۶۰ به دستور شاهرخ فرزند رضا قلي ميرزا نوه نادرشاه ساخته و به وقف بر فراز مرقد شريف نصب مي‎شود.

ضريح فولادي يا ضريح نگين نشان سقف نداشته، پنجره‎ها و شبكه‎هاي چهار طرف آن داراي گوي و ماسوره‎هايي بوده است كه با نگين‎هاي كوچك ياقوت و زمرد تزيين يافته و تعداد آنها به دو هزار عدد مي رسيده است.

به دليل وضعيت ويژه اين ضريح ذيلا به عين كتيبه آن اشاره مي‎شود. نياز رحمت ايزد مستعان، و تراب اقدام زوار اين آستان ملك پاسبان، سبط سلطان نادر شاه الحسيني الموسوي الصفوي، بهادرخان به وقف و نصب اين ضريح و قبه‎هاي مرصع چهار گوشه ضريح مقدس مبارك موفق گرديد. ( سنه ۱۱۶۰قمري)

* در زمان توليت ميرزا سعيدخان براي مصون ماندن نذورات داخل ضريح دوم ، شبكه و پوشش طلايي روي ضريح منور قرار مي‎گيرد، و بدين ترتيب سقف آن پوشش مي‎يابد. اين ضريح به دليل وقف دايمي بودن تا قبل از شروع عمليات جايگزيني و نصب اخير ضريح مطهر جديد يعني پنجمين ضريح بر مضجع شريف و زير ضريح پيشين قرار داشت. ضمن عمليات اخير محل نصب اين ضريح تغيير يافت و به قسمت تحتاني حرم مطهر منتقل شد.

* در عصر پادشاهي فتحعلي شاه قاجار ضريحي فولادي و ساده به ابعاد (۳&#۲۱۵;۴) و ارتفاع دو متر ساخته و روي ضريح نگين نشان (ضريح دوم) نصب مي‎شود كه در اصل ضريح سوم محسوب مي‎شود.

* سقف ضريح سوم با چوب‎هاي طلاكوب پوشش داشته و در سمت پايين ضريح در كوچك مرصعي قرار داشته است. به دليل كوچكي و غير مناسب بودن اين ضريح پس از مدتي برداشته شده و به جاي آن ضريح چهارم نصب مي شود و اكنون اين ضريح در موزه مركزي آستان قدس رضوي در معرض تماشاي بينندگان قرار دارد.

* ضريح چهارم ضريح ملمع يا ضريح طلا و نقره، معروف به شير و شكر است، اين ضريح در سال ۱۳۳۸ بر روي ضريح نگين نشان يا ضريح دوم نصب مي‎ شود.

* طراحي ضريح چهارم توسط مرحوم استاد حافظيان انجام يافته و تحت نظارت ايشان كار اجرا و قلمزني توسط مرحوم استاد محمد تقي ذوفن اصفهاني انجام گرفت.

* ضريح چهارم داراي ۰۵/۴ متر طول و ۰۶/۳ متر عرض و ۹۰/۳ ارتفاع و ۱۴دهانه به نشان چهارده معصوم بوده است. اضافه بر بهره‎برداري از طلا و نقره و جواهرات .

* پايه‎ها، ستون‎ها، كتيبه‎هاي سيمين با نقش‎هاي مختلفي در نهايت مهارت قلمزني شده بود. بين هر دو زاويه از پنجره‎هاي ضريح مقدس يك صفحه بيضي شكل از طلا، كه مجموعا به هيجده عدد مي‎رسيد و هر يك به وزن تقريبي پنجاه مثقال بود احاديثي درباره فضيلت زيارت حضرت رضا (ع) به خط حاج شيخ احمد زنجاني معصومي كتيبه نوشته شده است.

* بر روي هر يك از دهانه‎هاي ضريح مقدس، از سمت پيش روي مبارك اسمي از اسماي چهارده معصوم عليهم السلام بر صفحه‎اي فيروزه نشان از طلا و به خط ثلث و به قلم مرحوم حاج شيخ احمد زنجاني معصومي مكتوب بود. در بالاي صفحات بيضي شكل، كتيبه‎اي از نقره به طور برجسته، سوره مباركه هل اتي را به قلم همان كاتب در برداشت.

* در چهار گوشه ضريح چهار خوشه انگور به عنوان نمادي از نحوه شهادت حضرت قرار داشت. بالاي كتيبه سوره مباركه يس و بر لب ضريح چهل و چهار برگ از نقره ملمع بين چهل و چهار گلدان ملمع نصب شده بود كه بر روي صفحه مدور و محدب هر يك از آنها اسمي از اسماي حسني الهي به طور برجسته و به خط ثلث و به رنگ سفيد در زمينه لاجوردي مكتوب بود.

* پس از گذشت بيش از چهل سال از نصب ضريح پيشين موجباتي همچون فرسودگي، و سست شدن پايه‎ها و ساختار ضريح و ساييدگي پوشش و روكش‎هاي نقره‎اي و طلايي آن، ساخت و نصب پنجمين ضريح را ضروري مي كرد.

* به دستور مقام معظم توليت آستان قدس رضوي حضرت آيت الله واعظ طبسي، از سال ۱۳۷۲ مطالعات و بررسي‎هاي مقدماتي ساخت ضريح آغاز شد، و به دنبال آن طرح‎هاي متعددي از طرف هنرمندان نامي كشور ارايه شد و نهايتا توفيق طراحي ضريح نصيب استاد برجسته نگارگري كشور فرشچيان شد.

* به منظور ساختن آخرين ضريح نخست بر اساس طرح موجود پايه‎ها و ساختار ضريح كه تركيبي از كار آهنگري و نجاري است توسط واحدهاي مربوطه در آستان قدس رضوي در نهايت استحكام انجام گرفت و ساختاري مركب از آهن و فولاد و چوب گردو براي نصب روكش‎ها و پوشش طلا و نقره ساخته شد.

* با آماده شدن طرح استاد فرشچيان كار قلمزني و زرگري و به عبارت ديگر اجراي طرح كه اساس كار ساخت ضريح و صورت پذيري آن است از تاريخ ۱۲ بهمن سال ۱۳۷۵ تحت نظارت عاليه هنري استاد فرشچيان شروع شد و از ميان چند نفر از هنرمندان قلمزن همچنان توفيق كار قلمرني ضريح مطهر، نصيب استاد خدادادزاده اصفهاني شد.

* پس از چهار سال با كار بي وقفه روزانه و بعضا شبانه و همچنين با كار متوسط روزانه شش نفر در كمال ظرافت و امتياز هنري و در نهايت صلابت و استحكام كار قلمزني پايان يافت و ضريح براي حمل و نصب آماده شد. از ويژگي‎هاي ضريح مطهر جديد، ضخامت پوشش نقره‎اي آن است كه حتي بعضا به بيش از سه ميليمتر مي‎رسد.

* عمليات اجرايي برچيده شدن ضريح پيشين و نصب پنجمين ضريح از شامگاه روز شنبه ۲۱دي ماه سال ۱۳۷۹ پس از مراسم غبارروبي آغاز شد، و با هماهنگي كامل نيروهاي فني - تخصصي مورد نياز به طور متوسط روزانه هفتاد نفر در سازماني منظم و منسجم با تقسيم كار و تعيين مسووليت هر يك از بخش‎هاي عملياتي و مديران مربوطه طبق جدول زمان‎بندي شده، به مدت پنجاه روز جريان خود را طي كرد و كار بناي عشق و كعبه مقصود، و فراز آمدن معبد خورشيد در فضايي معنوي و شورانگيز آغاز شد.

* محدوديت وقف به نصب بودن ضريح و عدم جواز شرعي انتقال آن از يك سو و از طرف ديگر، وجود موانع و مشكلات جدي فني و معماري بر سر راه استحكام سازي پايه‎هاي نصب ضريح جديد موجب شد تا پس از بررسي و مطالعات زياد چاره كار به انتقال ضريح به قسمت زيرين حرم مطهر و نصب محاذي اطراف مضجع شريف ديده شود.

* از جمله اقدامات اساسي ديگري كه همزمان با نصب ضريح مطهر صورت پذيرفت، بتون ريزي و كف سازي و مفروش كردن كف حرم مطهر با سنگ‎هاي مرمر بسيار نفيس همراه با كانال كشي و برقراري سيستم تهويه و هوا دهي زميني و ديواري است، و نيز مرمت آيينه كاري‎ها و كاشي‎كاري‎ها و كتيبه‎هاي روضه منوره از جمله ديگر اقداماتي بود كه در جريان عمليات نصب ضريح به آن مبادرت شد.

* سنگ پلاك پيشين مضجع، كه مركب از ۱۲ قطعه سنگ بود برداشته شده، به موزه مركزي آستان قدس رضوي انتقال يافت، و به جاي آن سنگ نفيس مرمر يكپارچه به طول

۲۰/۲ و عرض ۱۰/۱ و ارتفاع ۹۰ سانت كه در نهايت جلا و صفا و زيبايي حجاري شده بود نصب شد.

* در اطراف ضريح مطهر به نشانه چهارده معصوم چهارده دهانه به شكل محراب طراحي و اجرا شده است. سير نقش‎ها و جهت قوس‎هاي آن يكديگر را همراهي و تكميل كرده، و مدار يگانه آنها كه نهايتا به مركز و نقطه واحدي مي‎رسد، تداعي كننده اصل اصيل عرفاني مشاهده وحدت در كثرت و كثرت در وحدت است و نيز وحدانيت ذات باري‎تعالي و قائميت و بازگشت پذيري كائنات و ممكنات را به او متجلي مي‎سازد.

* در هشت لچكي چهار گوش ضريح مطهر، به سبك هنر اصيل ايراني، از گل آفتابگردان كه نمادي از شمس الشموس كه يكي از القاب امام رضا عليه السلام است نقش‎هايي تعبيه شده است. در اطراف ضريح مقدس گل‎هايي پنج و هشت برگي به نشانه خمسه طيبه و هشتمين امام طراحي و اجرا شده است.

* دو سوره مباركه يس و هل اتي، در بالاي ضريح مطهر به صورت كتيبه دور تا دور ضريح نوشته شده است. طول كتيبه بالايي يعني سوره مباركه يس داراي ۶۶/۱۷ و عرض ۱۸ سانتيمتر و طول كتيبه هل اتي ۷۶/۱۶ و عرض آن ۱۴ سانت است، هر دو كتيبه و ديگر خطوط بيروني و داخلي ضريح مطهر كه مشتمل بر آياتي از كلام الله مجيد و اسماي حسني الهي و نام‎هاي حجج خداوندي است، در كمال قوت و استحكام توسط خوشنويس نامي استاد موحد نوشته شده است.

* براي اولين بار پوشش داخلي ضريح مطهر، سقف و ديوارهاي آن با نقش و نگارها و كتابت اسماء الهي، با خاتم‎كاري يه طرز بسيار بديع و زيبا تزيين يافته است. طراحي نقوش داخل ضريح مطهر، توسط استاد فرشچيان انجام يافته، و اجرا و يا خاتم‎كاري توسط استاد هنرمند كشتي آراي شيرازي و همكارانشان صورت پذيرفته است.

 

* ضريح مطهر جديد حدود ۱۲ تن وزن داشته، ضخامت پوشش نقره‎اي و طلايي آن و اتصال روكش‎هاي بدون پيچ يكي از ويژگي‎هاي اين ضريح است. طول ضريح ۷۸/۴ و عرض آن ۳۷/۳و ارتفاع آن با محاسبه سنگ پايه ۹۶/۳ متر است.

* حرم مطهر مجموعه‎اي است تقريبا مدور، كه مركز آن مضجع منور امام ابوالحسن الرضا عليه السلام قرار دارد. همچنين حرم مطهر كه گنبد درخشان و طلايي برفراز آن قرار دارد، تقريبا در مركز بناهاي آستان مقدس واقع شده، و از نقطه نظر معماري و هنري بسيار بديع و استوار، و زيبا و دل انگيز است.

* حرم پاك امام، اضافه بر جلال معنوي و جذبه روحاني، و زيبايي و شكوه معماري، مزين به برخي از نفايس و مآثر ارزشمند است، تعدادي از هداياي بزرگان و حكمرانان گذشته، در قاب‎هايي تعبيه شده، در مكان‎هايي از حرم مطهر، در برابر ديد زائران قرار دارد.

اين جواهرات و نفايس كه در هشت قاب چيده شده، شامل ۱۰۴ قلم اشياي مختلف است. قديمي‎ترين آنها سليمانيه‎هايي است، با دور نقره، مربوط به ۵۵۰ سال قبل، و ديگر شمشيري جواهر نشان و خنجر الماس نشان، و مرواريد و تسبيح و انگشترهايي از الماس و برليان درشت.

* گنبد حرم از آجر ساخته شده، و سپس روي آن را با الواح مسي، كه روكشي از طلا دارد پوشانده‎اند، تذهيب اين گنبد براي آخرين بار در سال ۱۰۱۰ تا ۱۰۱۶، در زمان شاه عباس صورت گرفته و به طوري كه از گفته‎هاي محققان بر مي‎آيد، رويه و سطح اين گنبد پيش از آن كاشي‎كاري بوده است.

منبع:ایرنا

[ 11 / 10 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

اجرای زیبای محمد طوطی در فیلم داستانی پرده خوان که از شبکه اول سیما پخش شد-روایت فیلم در مورد پیرمردی هست پرده خوان که ایام محرم در روستاهای کویری با پسر نابینای خود مشغول پرده خوانی هستند و......

دانلود

[ 24 / 8 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

درس‏هاى عاشورا


 درس‏هاى عاشورا همواره بحثى زنده، حيات‏بخش و حركت‏آفرين است. هر چند اين رويداد در مكان و زمان محدودى به وقوع پيوست، امّا درس‏هاى آن ويژه زمان و مكان مشخصى نيست. اگر تا ديروز عده‏اى مى‏پنداشتند كه عاشورا حادثه‏اى مقطعى است، امروز با توجه به تعاليم عاشورايى امام خمينى و در نتيجه استقرار حكومت اسلامى، بايد به عنوان رويدادى تلقّى شود كه در طول تاريخ مى‏تواند درس‏آموز بوده و پايه‏هاى ستم و استبداد را از بيخ و بن براندازد:
«واقعه عظيم عاشورا از سال 61 هجرى تا خرداد 42 و از آن زمان تا قيام حضرت بقيةالله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعى انقلاب‏ ساز است.» پس از سال 61 هجرى، اين رويداد در عرصه رفتار سياسى الگوى بسيارى از حركت‏ها شده است: حركت توّابين، مردم مدينه، قيام مختار، نهضت زيدبن على، قيام محمد نفس زكيّه و ابراهيم فرزندان عبداللّه...تا قيام و نهضت مقدس ملت ايران به رهبرى امام خمينى همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهى شده‏اند. اقبال لاهورى، استقلال و نجات پاكستان را مرهون قيام عاشورا دانسته است.گاندى، نيز، نهضت عاشورا را الهام‏بخش خود در رهايى هندوستان مى‏داند.ما در اين مقال، در صدد تجزيه و تحليل قيام و انقلاب‏هايى كه در پى رويداد عاشورا صورت گرفته‏اند نيستيم و همچنين در پى صداقت و يا درستى و نادرستى اين نهضت‏ها نيز نيستيم؛ ما بر آنيم كه اشاره كنيم كه رويداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سياسى منشأ حركت‏هايى عليه حاكمان ستم در دوره‏هاى گوناگون بوده و هست. و در يك كلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حركت‏هاى حق‏طلبانه و عدالت‏خواهانه بناميم و بدانيم سخنى به گزاف نگفته‏ايم. مصعب ابن زبير با اين‏كه خود را رقيب امام‏حسين(ع) براى حكومت مى‏دانست مى‏گويد: «و ان الاولى بالطف من آل هاشم تاسوا فسنوا الكرام التاسيا>
مردان بزرگوارى از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند كه براى بزرگان تاريخ نمونه و الگو است.» بسيارى از نويسندگان، شاعران و تاريخ نگاران مسلمان و غير مسلمان از درس‏آموزى اين رويداد براى همه جهانيان سخن گفته‏اند. از باب نمونه يكى از نويسندگان مصرى به نام عباس محمود عقاد، با قلم توانايش در كتاب: «ابوالشهداء حسين بن على(ع)» چنين‏مى‏نويسد:
نه تنها مسلمانان بلكه غير مسلمانان از اين حادثه درس جوانمردى، ايثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند. از سفير مسيحى كه در همان مجلس يزيد به او اعتراض كرد بگيريم تا برسيم به قرون ميانه، تا روزگار خودمان.آرى عاشورا از چنان عمق و غنايى برخوردار است كه تا پايان تاريخ، پيام آور ارزش‏هاى والاى انسانى و الهام‏بخش انسان‏هاى آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا دانشگاهى است كه همه طبقات از زن و مرد، كوچك و بزرگ، باسواد و بى‏سواد، سياه و سفيد، مسلمان و غير مسلمان از آن درس مى‏آموزند و در اين دانشگاه همواره استادان بنامى چون: حسين بن على(ع)، قمر بنى‏هاشم، زينب كبرى و ديگر عاشورائيان تدريس مى‏كنند. ولى متأسفانه ما تاكنون نتوانسته‏ايم ارزش‏هاى عاشورا را آن چنان كه شايد و بايد به جوامع جهانى بشناسانيم. در يكى از فيلم‏هايى كه بر ضد اسلام به وسيله B.B.C با نام شمشير اسلام، تهيه شده، بخش مهمّى از آن را عزادارى و سوگوارى‏هاى دوستداران امام‏حسين(ع) تشكيل مى‏دهد. مفسّر اين فيلم مى‏گويد:
«بايد مراقب بود كه اگر اين عزادارى‏ها و اين همه عشق هدف‏دار شود و به سوى قلب غرب نشانه رود، ديگر هيچ سلاحى نمى‏تواند در برابر آن مقابله كند.با توجه به سخنان فوق، مهم جهت‏دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس‏هاى آن در ابعاد گوناگون است. فداكارى و ايثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤوليت، صداقت و وفادارى، قاطعيت در راه هدف، دفاع از امامت و ولايت، دفاع و پاسدارى از دين و ارزش‏ها، تولى و تبرى، ستيز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نيكيها، پرهيز از بديها و زشتيها، انس با قرآن، ترويج فرهنگ نماز، نهراسيدن از نيروى دشمن، پرهيز از سستى و تنبلى در برابر تجاوز به ارزش‏ها، افشاى چهره دشمنان اسلام، توجّه به معنويات حتّى در جبهه جنگ، نفى نژادپرستى، توبه، دعا، استغفار، تسليم در برابر خدا، قيام براى خدا و...بخشى از درس‏هاى عاشورا است. البته همين درس‏ها كافى است كه يك ملّت را از ذلت به عزت برساند و همين درسها مى‏تواند جبهه كفر و استكبار را شكست بدهد. همان‏گونه ملت ايران با الهام از همين درس‏هاى عزّت‏بخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و باز همين درس‏ها بود كه نقش خود را در جنگ تحميلى به نمايش گذاشت. آن چه آورديم فهرست بخشى از درس‏ها و آموزه‏هاى عاشورا بود. صدها بلكه هزارها هزار درس از رويداد عاشورا مى‏توان آموخت. شرح و تفصيل درس‏هاى ياد شده در اين مقال نمى‏گنجد. از اين روى، به شرح نمونه‏هايى از درس‏ها در عرصه رفتار سياسى بسنده ‏مى‏كنيم.
1-عدالت‏خواهى و ستم‏ستيزى

ستيز با ستم و ستمگران به ويژه حاكمان ستم و بر پايىِ عدل يكى از درس‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى است. عاشورا به ما مى‏آموزد كه انسان مسلمان نمى‏تواند در برابر ستم و ستمگران سكوت كند و بى‏تفاوت بماند؛ اگر سكوت كرد در حكم همان ستمكار است. امام‏حسين(ع) در يك سخنرانى كه در منزل «بيضه» در برابر سپاهيان حرّ فرمودند:
اى مردم. رسول خدا(ص) فرمود: اگر كسى حاكم ستمگرى را ببيند كه حلال خدا را حرام مى‏كند، عهد و پيمان الهى را مى‏شكند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بيدادگرى رفتار مى‏كند، پس با گفتار و كردار در برابرش نايستد بر خداست كه اين فرد را نيز با همان حاكم ستمكار محشور كند.آن بزرگوار سپس از بنى‏اميه و پيروان آنها به عنوان نمونه و مصداقى از سخنان پيامبر گرامى اسلام ياد كرده و مى‏فرمايد.
مردم آگاه باشيد كه بنى‏اميه و اتباع آنها پيرو شيطانند و از پيروى و بندگى خداى بخشنده سرپيچى كرده‏اند، فساد و تباهى را آشكار ساخته‏اند و حدود الهى را تعطيل كرده‏اند و اموال مردم را به خود اختصاص داده‏اند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كرده‏اند. من از هر كس شايسته‏ترم كه وضع موجود را تغيير دهم...پس لازم است از روش من پيروى كنيد زيرا عمل من براى شما حجّت و سرمشق است... از سخنان ياد شده چند نكته اساسى زير استفاده مى‏شود:

 1- مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانين دين واجب است. اين برنامه بايد سر لوحه زندگى امت اسلامى در گستره تاريخ در هر سرزمينى باشد

 .2- سكوت در برابر حاكم ستم، گناهى بس بزرگ و در حدّ گناه همان حاكم ستم است

 3- حكومت يزيدى از مصاديق حاكمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانين الهى است. از اين روى مبارزه با او نيز تكليف الهى است. امام در نامه‏اى به مردم كوفه مى‏نويسد:

فلعمرى ما الامام الّا الحاكم بالكتاب، القائم بالقسط، الدائن بدين الحق، الحابس نفسه على ذات الله؛

به جان خودم سوگند، امام و پيشوا تنهاكسى است كه برابر كتاب خدا داورى كند. دادگر و متدين به دين حقّ باشد. وجود خويش را وقف و فداى فرمان خدا كند.» امام‏حسين(ع) در همين نامه سخنان مردم كوفه را كه نوشته بودند: «ليس لنا امام؛ ما امام نداريم، تأييد كرده است، چرا كه آن بزرگوار يزيد را داراى شرايط امامت و حكومت نمى‏داند. زيرا كه اجراى حقِّ و عدالت، عمل به كتاب خدا از شرايط امام و حاكم است و يزيد هيچ يك از اين شرايط را ندارد
 
2-يكى ديگر از درس‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى، درس عزّت است

امام‏حسين(ع) و ديگر عاشورائيان با گفتار و عمل خود به ما آموختند كه برخورد مسلمانان با يكديگر چه در داخل كشور و چه با خارج كشور بايد از موضع عزّت باشد. چرا كه در فرهنگ اسلامى، مسلمان عزيز است و هرگز نبايد تن به ذلت و خوارى بدهد. ذلت و خوارى با مسلمانى قابل جمع نيست. بنابراين، مسلمانى كه ذلّت را پذيرفته مسلمانى‏اش كامل نيست. بر اين اساس دو نوع زندگى خواهيم داشت: زندگى ذليلانه و زندگى عزتمندانه. زندگى عزتمندانه در پرتو پذيرش ولايت خدا و اولياء خدا، و زندگى ذليلانه در پرتو پذيرش ولايت كفر و شرك و دشمنان خداست. همراهى و دوستى با دشمنان خدا نيز ذلت و خوارى است. بر همين اساس قرآن كريم مى‏فرمايد:
يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا عدوى و عدوكم اولياء؛


اى مؤمنان، دشمن من و دشمن خود را به ولايت بر نگيريد.» عزّت در سخن و عمل همه عاشورائيان تجلى دارد، ولى در سخن و عمل امام‏حسين(ع) از همه بيش‏تر. همه اين بزرگواران مرگ با عزّت را زندگى و زندگى با ذلّت را عين مرگ مى‏دانستند. يكى از شعارهاى امام‏حسين(ع) در روز عاشورا اين بود: الموت خيرٌ من ركوب العار و العار خير من دخول النّار.
مرگ از پذيرش ننگ بهتر، و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است.و نيز آن بزرگوار در روز عاشورا مى‏فرمود:
اين ناكس پسر ناكس مرا به پذيرش يكى از دوكار ناچار كرده است.
يا شمشير كشيدن و كشته شدن و يا پذيرش ذلّت. ذلت از خاندان ما به دور است. هيهات كه ذلت و زبونى را اختيار كنم. نه خدا به ذلت من راضى است، نه رسول خدا و نه مؤمنان و نه دامن‏هاى پاكى كه مرا تربيت كرده‏اند. همچنين مردان غيرتمند و آزاده، كشته شدن را بر پيروى از انسان‏هاى پست ترجيح مى‏دهند. آرى، امام‏حسين(ع) در دامن پدر و مادرى تربيت شده است كه مرگ با عزّت را زندگى، و زندگى با ذلّت را عين مرگ مى‏دانست.
:فالموت فى حياتكم مقهورين و الحياة فى موتكم قاهرين.آن بزرگوار در جاى ديگرى مى‏فرمايد
و الله لا اعطيكم بيدى اعطاء الذليل و لا افرّ فرار العبيد؛
به خدا سوگند همانند افراد فرومايه تسليم شما نمى‏شوم و مانند بردگان نيز فرار نمى‏كنم.» عزّت حسينى به او اجازه نمى‏دهد كه براى اين‏كه چند روز بيش‏تر زنده بماند با فردى همانند يزيد بيعت كند. چرا كه بيعت با يزيد به معناى تأييد حكومت و كارهاى ناپسند او است. چنين كارى نه تنها شايسته آن امام همام كه حتى ياران او نيز نيست. در سخنان ياد شده، امام(ع) به ما مى‏آموزد كه در برابر غير خدا عزيز و سربلند باشيد و تنها در پيشگاه خدا متواضع باشيد. آن بزرگوار در جاى ديگر مى‏فرمايد
فانى لا ارى الموت الّا سعادة و الحياة مع الظالمين الّا برما؛[
من در چنين محيط ذلت‏بارى مرگ را جز سعادت و زندگى با اين ستمگران را جز رنج و نكبت‏نمى‏دانم.» سخنان و رفتار امام‏حسين(ع) و ديگر عاشورائيان درس است به همه شيعيان به ويژه كارگزاران نظام اسلامى و هشدارى است به كسانى كه خود را شيعه مى‏دانند ولى در اين حال خود را در اختيار غير خدا قرار داده و مرعوب و تسليم قدرت‏هاى بزرگ شده‏اند و ديگران را نيز به اين ذلّت فرا مى‏خوانند.


3-پاسدارى از اسلام و ارزش‏هاى اسلامى

پاسدارى از اسلام و ارزش‏هاى اسلامى يكى ديگر از درس‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى است. پيش از يادآورى اين درس از سوى امام‏حسين(ع) و ديگر عاشورائيان يادآورى اين نكته مفيد مى‏نمايد كه: در فلسفه سياسى، امروزه در باره نقش حكومت در تأمين سعادت، اخلاق و معنويت گفت و گو بسيار است. برخى (حكومت‏هاى ليبرال) بر اين باورند كه اين‏گونه امور در قلمرو مسائل خصوصى افراد جاى دارد. از اين روى، حكومت در اين باره هيچ مسؤوليتى ندارد. امّا در انديشه سياسى اسلام، با دليل‏هاى بسيار اين‏گونه امور جزو قلمرو حكومت است. نه تنها حاكم و همه كارگزاران حكومتى بايد به اسلام و ارزش‏هاى اسلامى باور داشته باشند كه همگان موظف به تبليغ و پاسدارى از آن مى‏باشند. بر همين اساس هنگامى كه اسلام و ارزش‏هاى آن از سوى امويان مورد تهاجم قرار گرفته بود و يزيد و كارگزارانش به روشنى بر خلاف احكام اسلام و دستورهاى آن عمل مى‏كردند ولى در عين حال رفتار خودرا در برابر اسلام مى‏نماياندند، امام‏حسين(ع) براى پاسدارى از اسلام قيام كرد چرا كه اگر امام‏حسين(ع) قيام نمى‏كرد ديرى نمى‏پاييد كه از اسلام جز نامى باقى نمى‏ماند. حكومت يزيد درصدد نابودى اصل اسلام بود. از اين روى وقتى كه امام‏حسين(ع) دعوت به سازش و بيعت با يزيد شد فرمود
انّا لله و انّا اليه راجعون، و على الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد؛
در اين صورت بايد از اسلام براى هميشه چشم پوشيد، هنگامى كه امت به زمامدارى فردى چون يزيد گرفتار آيد.» امام(ع) در بسيارى از موارد از جمله در نامه‏اى كه از مكّه به مردم بصره مى‏نويسد همچنين به هنگام رويارويى سپاه امام(ع) با سپاه حرّ نيز پاسدارى از اسلام را وظيفه همه مسلمانان دانسته و از آنان مى‏خواهد كه او را در اين راه يارى دهند. در نامه آن بزرگوار به سران قبائل بصره چنين آمده است:
«شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبر(ص) فرا مى‏خوانم. زيرا در شرايط و وضعيتى قرار گرفته‏ايم كه سنّت پيامبر(ص) از ميان رفته و جاى آن را بدعت گرفته است. اگر دعوت مرا بپذيريد شما را به راه سعادت راهنمايى مى‏كنم.آن بزرگوار در جاى ديگر مى‏فرمايد:
لو لم يستقم دين جدّى الّا بقتلى فيا سيوف خذينى
اگر دين جدّم جز به كشته شدن من استوار نمى‏ماند پس اى شمشيرها مرا فرا گيريد.» با سخنان ياد شده امام(ع) به ما مى‏آموزد كه اگر براى پاسدارى از اسلام راهى به جز فداكارى و ايثار و كشته شدن نباشد بايد جان خود را فداى اسلام كرد. نه تنها امام‏حسين(ع) كه همه ياران او هدفى جز پاسدارى از اسلام نداشتند. از باب نمونه، در آن هنگام كه دست راست قمر بنى‏هاشم قطع مى‏شود مى‏فرمايد:
به خدا سوگند اگر چه دست راست مرا قطع كرديد ولى من تا زنده هستم از دين خودم حمايت خواهم كرد


4-شهادت در راه خدا

سياست‏ مداران حرفه‏اى در مبارزه دو گروه با يكديگر بر توازن قوا تأكيد مى‏كنند و از درگيرى مبارزان با دشمنى كه از جهت عِدّه و عُدّه برتر است، بر حذر مى‏دارند و آنان را به سكوت و گوشه‏گيرى فرا مى‏خوانند. روشن‏فكران آن زمان نيز امام‏حسين(ع) را از درگيرى با يزيد كه تا بن دندان مسلح بود بر حذر مى‏داشتند، امّا منطق آن بزرگوار چيز ديگرى بود. او و ديگر عاشورائيان از ايستادگى در برابر يزيد و حكومت اموى هرگز ترديدى به خود راه ندادند و با ايثار جان خود درخت اسلام را آبيارى كردند. كشته شدن در راه خدا هر چند از سوى انسان‏هاى ظاهر بين جدا شدن از دنيا و لذايذ آن است، ولى از نگاه انسان‏هاى وارسته، شهادت پايان رنج‏ها و سختى‏ها و رسيدن به لقاء الله است. آخرين آرزوى اين‏گونه انسان‏ها شهادت است. اسلام با تحول در بينش‏ها و ارزش‏ها انسان‏هايى را تربيت كرد كه براى دفاع از مكتب، از جان و مال خويش مى‏گذشتند و در ميدان جهاد و شهادت پدر و پسر بر يكديگر پيشى مى‏گرفتند. و گاه براى حضور يكى از آن‏ها در صحنه جنگ و جهاد و ماندن يكى از آن‏ها در خانه، كار به قرعه مى‏كشيد. وقتى كه امام‏حسين(ع) مى‏خواست از مكّه حركت كند در خطبه‏اى، از زيبايى مرگ در راه خدا سخن گفت و از همراهان خواست هر كس آمادگى كشته شدن در راه خدا دارد همراه ما بيايد:
من كان باذلاً فينا مهجته موطّنا على لقاء الله نَفْسَهُ فليرحل معنا
هر يك از شما حاضر است در راه ما از خون قلب خويش بگذرد و جانش را در راه ما نثار كند آماده حركت با ما باشد.» در جاى ديگر آن بزرگوار مى‏فرمايد:
اگر اين بدن‏ها براى مرگ آفريده شده‏اند پس چه بهتر كه به صورت شهادت باشد. استقبال از مرگ در راه عقيده و آرمان نزد ملت‏هاى ديگر هم ارزشمند است. مردم آزاده ديگر نيز چنين مرگى را تقديس و ستايش مى‏كنند و آن را برتر از زندگى ذلت‏بار و زير ستم و همراه با ننگ و پستى مى‏دانند. بنابراين، چه قدر سست و بى‏پايه است سخنان كسانى كه امروزه، شهادت‏طلبى را «خشونت» خوانده و آن را محكوم مى‏كنند. سخنان اينان از عقل و نقل هر دو به دور است. كوتاه سخن اين‏كه تلاش و فداكاى و ايثار جان و مال در راه عقيده و هدف‏هاى الهى تا كشته شدن و شهادت در راه خدا يكى از درس‏هاى رويداد عاشورا در عرصه رفتار سياسى است، يعنى انسان در عرصه سياسى گاه به جايى مى‏رسد كه بايد در راه هدف و آرمان‏هاى الهى فداكارى كند و از جان و مال خود بگذرد. اين يكى از درس‏هاى امام‏حسين(ع) و ديگر عاشورائيان در قضيّه‏ كربلاست.


5-جمع بين سياست و معنويت

جمع بين حضور در عرصه‏هاى سياسى و توجّه به معنويات يكى ديگر از درس‏هاى عاشورا است. غفلت از نيازهاى روحى و معنوى به ويژه براى كسانى كه درگير كارهاى مهم و سنگين‏اند و مسؤوليت‏هاى بالايى دارند خطرساز و خطرآفرين است كه بايد در برابر آن هشيار بود. امام‏حسين(ع) در آن هنگام كه روياروى دشمن ايستاده و حتّى در آن هنگامى كه در محاصره دشمنان است، هرگز از اين مسأله غفلت ندارد. از اين روى، در تاريخ آمده است كه در شب عاشورا در ميان خيمه امام‏حسين(ع) جنب و جوش عجيب و نشاط فوق‏العاده‏اى به چشم مى‏خورد؛ يكى مشغول دعا و مناجات با خداست و آن ديگرى مشغول تلاوت‏قرآن:
لهم دوِىٌّ كدوىّ النحل بين قائم و راكع و ساجد
و به هنگام حمله دشمن درعصر تاسوعا امام‏حسين(ع) به قمر بنى‏هاشم مى‏فرمايد:
به سوى آنان برو و اگر توانستى امشب را مهلت بگير، تا به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازيم. خدا مى‏داند كه من به نماز و تلاوت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شديد دارم. از اين درخواست در آن موقعيت به خوبى مى‏توان به اهميت معنويت و خودسازى پى برد. اين كار امام(ع) بيانگر آن است كه هرگز نبايد به دليل كار و گرفتارى زياد از خودسازى و توجّه به معنويات غفلت كرد. چرا كه موفقيت‏هاى انسان در همه عرصه‏ها در گرو همين توفيق است. ممكن است گفته شود كسى كه به خاطر خدا كار و يا مسؤوليتى را پذيرفته است و با منطق انجام وظيفه مشغول كار است، كار او بلكه همه حركت‏هاى او عبادت است، ولى بايد توجه داشت كه براى عباداتى كه بين انسان و خداست اثر و نقشى است كه هيچ چيز ديگر نمى‏تواند جايگزين آن شود.


6-امر به معروف و نهى از منكر

از درس‏هاى مهمى كه در عرصه رفتار سياسى مى‏توان از رويداد عاشورا آموخت، درس امر به معروف و نهى از منكر است. همان گونه كه رفتار امت اسلامى با يكديگر بر اساس امر به معروف و نهى از منكر است با حاكمان نيز بر همين مبنا استوار است. دولت حاكم بر مسلمانان، اگر ستمگر باشد بايد بر اساس مراحل امر به معروف و نهى از منكر با او برخورد كرد. امام‏حسين(ع) در وصيت‏نامه سياسى الهى خود يكى از انگيزه‏هاى قيام خود را امر به معروف و نهى از منكر مى‏داند
«من از روى خودخواهى، غرور و خيره‏سرى و يا به منظور ايجاد فساد و آشوب و ظلم و ستمگرى به پا نخاسته‏ام، بلكه قيام من براى اصلاح امور مسلمانان و... اجراى برنامه امر به معروف و نهى از منكر در ميان امت اسلامى است از اين وصيت‏نامه استفاده مى‏شود كه حركت‏هاى سياسى انواع گوناگون دارد: حركت از روى خودخواهى، غرور، ستم و فساد كه درست نيست و تنها حركتى كه بر اساس مصالح مردم و امر به معروف و نهى از منكر باشد درست است و بايد آن را الگو و سر مشق خود قرار داد. درس‏هاى اين رويداد در عرصه رفتار سياسى بيش از آن است كه در اين مقال بگنجد از اين روى، به همين اندازه بسنده مى‏كنيم.

[ 13 / 8 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

فلسفه قیام عاشورا
الف:بیعت خواستن یزید از امام حسین
 در حادثه كربلا ما به مسائل زیادی بر می خوریم در یك جا سخن از بیعت خواستن یزید از امام حسین و امتناع امام از بیعت، در یكجا دعوت مردم كوفه از امام حسین و پذیرفتن امام ولی در جایی بدون توجه به مسئله بیعت و بدون توجه به درخواست دعوت كوفیان حضرت حسین (ع) از اوضاع حكومت انتقاد می كند. از فساد و حرام خواریها و ظلم و ستم انتقاد می كند و اینجا  امر به معروف و نهی از منكر را لازم می بیند

البته حقیقتاً باید گفت همه این سه مورد تاثیر داشته است چون پاره ای از عكس العملهای امام بر اساس امتناع از بیعت پاره ای بر اساس دعوت مردم كوفه و پاره ای بر اساس مبارزه با منكرات و فسادهای آن برهه از زمان صورت گرفته است. حال باید دید دو عامل اصلی قیام چه بوده است. و باید دید كدام عامل تاثیری به سزایی داشته است.

توضیح عكس العمل اول را همه شنیده ایم كه معاویه با چه وضعی به حكومت رسید وقتی اصحاب امام حسن مجتبی (ع)، آنقدر سستی كردند امام یك قرارداد موقت با معاویه امضاء كردند در مفاد این صلحنامه آمده بود كه بعد از مرگ معاویه مقام خلیفه مسلمین به امام حسن برسد و اگر ایشان به شهادت رسیده بودند به برادرش امام حسین منتقل شود برای همین معاویه امام حسن مجتبی را مسموم نمودند تا مدعایی نماند و خود معاویه می خواست حكومت را به شكل سلطنت و موروثی در بیاورد. تا زمان معاویه ، مسئله خلافت و حكومت یك مسئله موروثی نبود و فقط دو طرز تفكر بود:

الف: یك طرز تفكر كه خلافت، فقط شایسته كسی است كه پیغمبر او را منصوب كرده باشد

ب: یك طرز تفكر دیگر این بود كه مردم حق دارند خلیفه ای برای خودشان انتخاب كنند و این مسئله در میان نبود كه یك خلیفه برای خود جانشین معین كند اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود كه نگذارد خلافت از خانه اش خارج شود ولی خود معاویه احساس می كرد این كار فعلا زمینه مساعدی ندارد و كسیكه او را به این كار تشویق و تشجیع نمود مغیره بن شعبه (لعنه ا…) بود چون مغیره خودش طمع حكومت كوفه را داشت مغیره همان شخصی بود كه با غلاف شمشیر به پهلوی خانم زهرا (س) زد و همان مغیره ای كه قبلا هم حاكم كوفه بوده است و از اینكه معاویه او را عزل نموده بود ناراحت بود. برای همین مغیره به شام رفت و به یزیدبن معاویه گفت نمی دانم چرا معاویه درباره تو كوتاهی می كند دیگر معطل چیست؟ چرا تو را جانشین خودش نمی كند یزید گفت پدر فكر می كند این قضیه عملی نیست مغیره گفت عملی است چون هر چه معاویه بگوید مردم شام اطاعت می كنند و مردم مدینه را مروان حكم و از همه جا مهمتر و خطرناكتر كوفه (عراق كنونی) است این هم بعهده من.

یزید به نزد معاویه رفت و مطالب مغیره را گفت وقتی معاویه ، مغیره را احضار نمود مغیره با تملق گویی و منطق قوی كه داشت معاویه را قانع می سازد. معاویه هم برای بار دوم به او ابلاغ حكومت كوفه را می دهد (البته این جریان بعد از شهادت امام حسن مجتبی یعنی سالهای آخر عمر معاویه بوده است) مردم كوفه و مدینه با پیشنهاد مغیره و مروان مخالفت كردند. لذا معاویه مجبور شد خودش به مدینه برود . معاویه پس از تسلط كامل بر محیط داخلی و پهناور اسلام كه از افریقای شمالی تا حدود چین توسعه یافته بود اولین و بزرگترین اشتباه خودش راجع به سیاست خارجی را مرتكب شد. چون وقتی تصمیم گرفت پسر جوان و نالایقش را ولیعهد كند ولی مردم نپذیرفتند و او شكست خورد برای رسیدن به این قصد شومش مرتكب جنایت بزرگی شد و آن این بود كه با امپراطور روم كه نیرومندترین دشمن خونین اسلام و مسلمانان بود به نفع قصد شومش صلح كرد و با این عمل جلوی پیشروی اسلام را در اروپا متوقف ساخت و برای تهدید، یك طرفدار نیرومند كه تاج و تخت یزید را پشتیبانی كند حاضر شد باجی هم به دولت روم بدهد.

معاویه زمانیكه كه خودش به مدینه رفت سه نفر كه مورد احترام مردم بودند را خواست (امام حسین –(ع) عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم ، عبدالله بن زییر، همان شخصی كه به امام علی خیانت كرد و مسبب جنگ جمل شد) معاویه سعی كرد با چرب زبانی به آنها برساند كه صلاح اسلام ایجاب می كند حكومت ظاهری در دست یزید باشد ولی كار در دست شما تا اختلافی میان مردم رخ ندهد حتی به آنها گفت شما فعلا بیعت كنید ولی آنها قبول نكردند. معاویه هنگام مردن، سخت نگران وضع پسرش یزید بود و به او نصایحی كرد كه اگر یزید جامه عمل می پوشاند یقیناً بیشتر می توانست حكومت كند نصایح این بود (ای پسر جان، من رنج بار بستن را از تو بر داشتم، كارها را برایت هموار كردم و دشمنانت را راحت نمودم و رقیبان عرب را زیر فرمانت آوردم مردم حجاز را معذور دار كه اصل تو هستند هر كس از آنها به نزد تو آمد گرامیش دار و هر كدامشان را هم غایب بود احوالش را بپرس اهالی عراق را معذور دار. و اگر خواستند حاكمی را از آنها عزل كنی دریغ نكن چون عزل یك حاكم، آسانتر از برابری با صد هزار شمشیر است اهل شام را هم معذور دار كه اطرافیان نزدیك و ذخیره تو هستند و اگر از دشمنی در هراس یودی از آنها یاری بجو و چون موفق شدی آنها را به وطن خودشان برگردان زیرا  اگر در سرزمین دیگر بمانند اخلاقشان بر می گردد. سپس معاویه می نویسد پسرم من نمی ترسم كه كسی در حكومت با تو نزاع كند مگر 3 نفر حسین بن علی – عبدالله بن زییر- عبدالله بن عمر ]چون هر سه خلیفه زاده بودند.

حسین بن علی شخصی است كه اهل عراق او را رها نكنند و او را وادار به خروج می كنند اگر خروج كرد و برابر او پیروز شدی از او درگذر كه با تو خویشی نزدیك دارد و احترام و خلق او بسیار است و او نوه پیامبر است. اما عبدالله بن عمر اهل عبادت است و اگر تنها بماند با تو بیعت می كند. ولی عبدالله بن زبیر اگر بر تو خروج كرد و بر او پیروز شدی بند از بندش جدا كن و تا بتوانی خون دیگران قوم خود را حفظ كن.

معاویه می دانست این سه نفر یقیناً اعتراض خواهند كرد چون اعتراض آنها به نظر معاویه بدین دلیل بود كه اگر خلافت به ارث برده می شود ما هم باید وارث باشیم و اگر خلافت به سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان با سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان سابقه دار تر از یزید هم وجود داشت و این اعتراضات واقعاً در ذهن اكثر مسلمانان بود. معاویه در این نصایح كاملا پیش بینی كرده بود كه اگر یزید با امام حسین (ع) به خشونت رفتار كند و دست خود را به خون آغشته كند دیگر نمی تواند خلافت خود را ادامه دهد بقول بنی امیه متأسفانه یزید نتوانست سیاست مرموزانه پدرش را اعمال كند و سیاستی غلط را اعمال نمود و زحمات 50 ساله امیر را رشته كرد . معاویه فردی زیرك بود و خوب می دانست و می توانست پیش بینی كند بر عكس یزید كه اولا جوان بود ثانیا مردی بود كه اشراف زاده و با لهو و لعب مانوس شده بود و كاری كرد كه در درجه اول به زیان خاندان بنی امیه و ابوسفیان تمام شد.

بعد از اینكه معاویه در نیمه رجب سال 60 هـ . ق به درك رسید یزید به حاكم مدینه ولید بن عقبه ابوسفیان (نوه ابوسفیان) نامه ای می نویسد و مرگ معاویه را اطلاع می دهد و طی نامه ای خصوصی دستور داد از حسین بن علی (ع) و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بیعت بگیرد و اگر بیعت نكردند سرشان را برای من بفرست. وقتی ولید بن عقبه نامه یزید را دریافت كرد امام بعد از سه روز حركت كرد. (علتش را انشاءالله در تاریخ واقعه كربلا تا شهادت خواهیم گفت) و به مكه هجرت نمود و شاید فكر شود كه هجرت  بدین جهت بوده است كه مكه حرم امن الهی است و خون حضرت را نمی ریزند خیر بلكه اولاً اعلام مخالفت خودش را اعلام كرد ثانیا اگر در مدینه می ماند صدایش آنقدر به عالم اسلام نمی رسید و اگر شهید هم می شد خونش تاثیر زیادی نداشت برای همین صدایش در اطراف پیچید كه امام حاضر به بیعت نشده است ثالثاً و از همه مهمتر امام حسین سوم شعبان وارد مكه شد و ماههای شعبان ، رمضان، شوال، ذی القعده و تا هشت ذی الحجه در مكه ماند ماههایی مهم كه مردم جهت حج عمره آنجا می آمدند تا اینكه 8 ذی الحجه رسید و مردم كه برای حج تمتع لباس احرام می پوشیدند و می خواهند به سوی منی و عرفات بروند همان لحظه ناگهان امام حسین (ع) اعلام می كند من می خواهم به طرف عراق و به سوی كوفه بروم یعنی پشت به حج و كعبه می كند و اعتراض و عدم رضایت خودش را به این شكل اعلام می كند. البته مسئله بیعت مسئله اصلی قیام نیست فقط تأثیرش این بود كه جرقه این حادثه عظیم كربلازده شود.
 
ب: دعوت مردم کوفه
در آن روز جهان اسلام سه مركز بزرگ و موثر داشت مدینه كه دارالهجره بود. شام كه دارالخلافه و كوفه كه قبلا دارالخلیفه بود و امیرالمومین علی (ع) در آنجا مركز حكومت خود قرار داده بود. بعلاوه كوفه شهری جدید التاسیس بود كه بوسیله سربازان اسلام در زمان عمر بن الخطاب  ساخته شد و آنرا سربازخانه اسلامی می دانستند، وقتی مردم كوفه می فهمند كه امام با یزید بیعت نكرده نامه به امام می نویسد كه اگر به كوفه بیائید ما شما را یاری می كنیم و تاریخ قضاوت خواهد كرد كه زمینه مساعد بود ولی امام حسین از این فرصت طلائی استفاده نكرد و اگر پاسخ مثبت دهد می دانست كوفیان غیرت ندارند و ناكس هستند و تجربه داشت كه به پیامبر(ص) و علی (ع) و امام حسن (ع) خیانت كرده بودند. متأسفانه وقتی این تاریخها بدون تحلیل و فكر خوانده شوند عده ای دیگر فكر خواهند كرد كه اگر امام در خانه راحت نشسته و كاری ندارد كه به اسلام چه بلائی دارد وارد می شود و فكر می كنند امام را تنها چیزی كه حركت داد دعوت مردم كوفه بوده است در صورتیكه امام حسین آخر ماه رجب كه اوایل حكومت یزید بود برای امتناع از بیعت از مدینه خارج شد و چون مكه حرم امن الهی است و آنجا امنیت بیشتری وجود دارد لذا امام به مكه شرفیاب شدند ولی نامه كوفیان در 15 رمضان به امام حسین (ع) رسید یعنی یكماه و نیم بعد از اینكه امام نهضت خود را با عدم بیعت شروع نمودند نامه ها به دست امام رسید بنابراین دعوت مردم كوفه موضوع اصلی در این نهضت نبود بلكه در یك امر فرعی دخالت داشت. ماه رجب و شعبان كه ایام انجام حج عمره است مردم از اطراف به مكه می آیند و بهتر می توان آنها ارشاد نمود بعد از این ایام هم كه موسم جمع تمتع می رسد و فرصت مناسبی برای تبلیغ است.
بنابراین حداكثر تأثیر مردم كوفه در این حادثه عظیم كربلا این بود كه امام مكه را مركز قرار نداد به سوی كوفه برود و تأثیر دیگرش این بود كه امام پیشنهاد عباس را نپذیرد چون گفته بود امام كوفیان ناكس هستند یا به یمن برو یا به كوهستانهای آنجا پناه ببر یا اینكه دیگر به مدینه برنگرد.

 امام هم مطلع شدند كه اگر در مكه بمانند ممكن است در همان حال احرام كه قاعدتاً كسی مسلح نیست، مأمورین یزید خون حضرت را بریزند و هتك حرمت خانه خداوند شود و حرمت حج و اسلام شكسته شود و هم اینكه فرزند پیامبر را در حالت عبادت در حریم خانه فرا به شهادت برسانند از همه مهمتر، خون حضرت سیدالشهدا هدر می رفت و بعد هم شایع می كردند كه حسین با شخصی اختلافی جزئی داشته و او هم حضرت را كشت و مردم جاهل آن زمان هم قبول می كردند مسئله دیگر اگر كوفه هم صد در صد اتفاق آراء داشتند و خیانت نمی ورزیدند احتمال صدرصد نمی توانستیم بدهیم كه امام پیروز می شدند چون تمام مسلمانان كه مردم كوفه نبودند اگر مردم شام را كه قطعاً و یقیناً به آل ابوسفیان وفادار بودند را به تنهایی در نظر بگیریم كافی بود كه احتمال پیروزی را تنزل دهد چون همین مردم بودند كه در دوران خلافت حضرت علی (ع) توانستند در جنگ صفین با مردم كوفه 18 ماه بجنگند.


ج: احیای امر به معروف و نهی از منکر


امام اگر بیعت می كرد اولا تثبیت خلافت موروثی بود ثانیا شخصیت خود یزید است كه او فردی فاسق و بدتر از همه متظاهر به فسق بود معاویه و بسیاری از خلفای بنی امیه فاسق بودند ولی یك مطلب را كاملا درك می كردند و می دانستند اگر بخواهند ملك و قدرتشان باقی بماند باید تا حدودی زیاد ، مصالح اسلامی را رعایت كنند و می دانستند اگر میلیونها نفر جمعیت از نڟاد های مختلف چه در آسیا، آفریقا و یا اروپا در زیر حكومت واحد در آمده اند فقط به این دلیل است كه فكر می كنند خلفای آنها مسلمانند، به قرآن اعتقاد دارند و الا اولین روزی كه احساس می كنند كه خلیفه خودشان ضد اسلام است ، اعلام استقلال می كردند. معاویه هم شراب می خورد ولی دیده نشده بود در یك مجلس رسمی و علنی شراب خورده یا در حالت مستی وارد شود در حالیكه یزید علناً در مجالس رسمی شراب می خورد و میمون بازی می كرد كه حتی برای میمونش كنیه ای به نام اباقیس بود (خصوصیات یزید را در سه عامل مقدس قیام امام حسین(ع) خواهیم گفت) عكس العمل سوم ارزش بسیار بیشتری از دو عامل قبل دارد و به دلیل همین عامل بود كه این نهضت شایستگی پیدا كرد كه برای همیشه زنده بماند وچون نهضتهای والاتر از نظر تعداد و مسائل دیگر بود مثل همین جنگ ایران و عراق و خود بچه رزمندگان كه در صحنه بودند خون و شهادت و آوارگی و … را دیدند الان بعد از چندین سال بعد از جنگ آن را آهسته به باد فراموشی سپرده اند.

بنابراین اگر از امام بیعت هم نمی خواستند یا از او دعوت نمی كردند باز امام قیام می كردند و ساكت نمی شد چون امام فطرتاً شخصیتی منتقد،  معترض ، انقلابی و قائم نسبت به فسادهای جامعه داشتند.
منبع:سایت شهید آوینی

[ 13 / 8 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

سام درخشانی متولد ۳۱ تیر ۱۳۵۴ و دارای مدرک تحصیلی علوم تجربی و دانشجوی انصرافی تئاتر است.
او در آموزشگاه بازیگری سمندریان یک دوره بازیگری گذرانده‌است و با مجموعه شب زدگان به دنیای بازیگری پا گذاشت.
پس از آن با بهشت آبی، مجموعه همسفر، خانه پدری، دلباخته، و اخیراً هم در سریال سالهای برف و بنفشه و ما چند نفر و روزهای زیبا و نابرده رنج این مسیر را ادامه داده‌است.


سینما


    (1391) (مسیر روشن ( حسن اخوند پور
  (۱۳۸۹ سرسپرده (بهمن گودرزی
(۱۳۸۸ دلواپسی (بهمن گودرزی
(۱۳۸۷ عقرب (مجید جوانمرد
  (۱۳۸۷ شکار روباه (مجید جوانمرد
 (۱۳۸۷ نطفه شوم (کریم آتشی
  (۱۳۸۴ صحنه جرم، ورود ممنوع (ابراهیم شیبانی
 (۱۳۸۴ شهر آشوب (یدالله صمدی
  (۱۳۸۳ جدا افتاده (داوود موثقی
  (۱۳۸۲ خانه‌ای در شن (اردشیر افشین راد
(۱۳۸۲ آغاز دوم (مهشید افشار زاده
  (۱۳۷۹ دلباخته (خسرو معصومی


تلویزیون

 (۱۳۹۲ پژمان (سروش صحت
  (۱۳۹۱ راستش را بگو (محمدرضا آهنج
   ( ۱۳۹۰ مثل شیشه (جواد مزدآبادی
   ( ۱۳۹۰ شهر دقیانوس (مهرداد خوشبخت
  ( ۱۳۹۰-۱۳۸۹ نابرده رنج (علیرضا بذرافشان
  ( ۱۳۸۸-۱۳۸۹ دارا و ندار (مسعود ده نمکی
  ( ۱۳۸۸ پسری شبیه بابا (میلاد کزازی
   ( ۱۳۸۸ خسته دلان (سیروس الوند
  (۱۳۸۸ بازگشت (حسین سحرخیز، تله فیلم
 (۱۳۸۸ آسمان همیشه ابری نیست (سعید عالم زاده
  (۱۳۸۸ تکیه بر خورشید (حسین سحرخیز، تله فیلم
  (۱۳۸۸ در چشم باد (مسعود جعفری جوزانی
   (۱۳۸۷ روزهای زیبا (جواد افشار
    (۱۳۸۷ آنجا که زاده شده‌ام (مسعود آب پرور، تله فیلم
  ( ۱۳۸۷ عروس برفی (سیروس الوند، تله فیلم
   (۱۳۸۷ راه نیرنگ (مهرداد خوشبخت، تله فیلم
  ( ۱۳۸۷ رد پایی در بزرگراه (حسین تبریزی
( ۱۳۸۶ عروس زندان (پرند زاهدی
  (۱۳۸۶ به نام گل سرخ (فیاض موسوی
 (۱۳۸۶ ساعات ناامیدی (سیروس الوند
 ( ۱۳۸۵ سالهای برف و بنفشه (سعید سلطانی
 ( ۱۳۸۵ ما چند نفر (فیاض موسوی
  (۱۳۸۴ روزهای اعتراض (مهران رسام
  (۱۳۸۱ دریایی‌ها (سیروس مقدم
  (۱۳۸۰ بهشت آبی (احمد مرادپور
 (۱۳۷۹ همسفر (قاسم جعفری
 (۱۳۷۹ با من بمان (حمید لبخنده
 ( ۱۳۷۹ خانه پدری (فریدون حسن پور
 (۱۳۷۸ شب زدگان (امیرحسین قهرائی
  (۱۳۷۸ طلسم طلایی (سعید اکبریان، تله فیلم

 

[ 11 / 7 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

نرگس محمدی متولد ۹ فروردین ۱۳۶۴ تهران است.وی ابتدا به تئاتر مشغول شد. اولین حضور سینمایی نرگس محمدی فیلم ریسمان باز بود. وی با بازی در فیلم سینمایی آناهیتا نشان داد که استعداد خوبی در این زمینه دارد و پخش سریال ستایش نیز زمینه شهرت وی را فراهم کرد.نرگس محمدی در رشتهٔ پرستاری تحصیل کرده است.

 

فیلم‌شناسی
تلویزیون

    میلیاردر (۱۳۹۱)
    شاید برای شما هم اتفاق بیفتد (۱۳۹۰)
    ششمین نفر (۱۳۹۰)
    ستایش (۱۳۹۰-۱۳۸۹)


سینما

    عملیات مهد کودک (۱۳۹۱)
    ساعت شلوغی (۱۳۹۰)
    آناهیتا (۱۳۸۸)
    سوپر استار (۱۳۸۷)
    اخراجی ها ۲ (۱۳۸۷)
    ریسمان باز (۱۳۸۶)


جوایز


جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن در جشنواره تئاتر

[ 5 / 7 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

سری سوم عکس های محمد طوطی

 

 

[ 13 / 8 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

هانیه توسلی (زادهٔ ۱۷ خرداد ۱۳۵۸ در همدان) بازیگر ایرانی است. او دیپلم علوم تجربی دارد و فارغ‌التحصیل ادبیات فیلم‌نامه‌نویسی از دانشگاه آزاد تهران است. او تندیس بهترین بازیگر نقش اول زن را برای بازی در «شب‌های روشن» از «هفتمین جشن خانه سینما» (۲۲ شهریور ۱۳۸۲) دریافت کرد. همچنین در سی و یکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در سال ۱۳۹۰، برای بازی در فیلم دهلیز، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن شد.

 

فیلم‌شناسی

    ۱۳۹۱ - به خاطر پونه
    ۱۳۹۱ - دهلیز (بهروز شعیبی)
    ۱۳۹۰ - ابرهای ارغوانی
    ۱۳۹۰ - زندگی خصوصی (محمدحسین فرح‌بخش)
    ۱۳۹۰ - ندارها
    ۱۳۹۰ - مادر پاییزی
    ۱۳۸۹ - آقا یوسف
    ۱۳۸۸ - عصر روز دهم (مجتبی راعی)
    ۱۳۸۸ - کیفر (حسن فتحی)
    ۱۳۸۵ - عاشق (افشین شرکت)
    ۱۳۸۵ - غیر منتظره (محمد هادی کریمی)
    ۱۳۸۴ - زمان می‌ایستد (علیرضا امینی)
    ۱۳۸۴ - عصر جمعه (مونا زندی حقیقی)
    ۱۳۸۳ - کافه ستاره (سامان مقدم)
    ۱۳۸۳ - یک شب (نیکی کریمی)
    ۱۳۸۲ - جایی برای زندگی (محمدرضا بزرگ‌نیا)
    ۱۳۸۱ - شب‌های روشن (فرزاد مؤتمن)
    ۱۳۸۱ - گاهی به آسمان نگاه کن (کمال تبریزی)
    ۱۳۸۰ - اثیری (محمدعلی سجادی)
    ۱۳۸۰ - شام آخر (فریدون جیرانی)
    ۱۳۷۹ - آخر بازی (همایون اسعدیان) دستیار کارگردان

مجموعه‌های تلویزیونی

    ۱۳۷۹ - غریبه (جواد ارشاد)
    ۱۳۸۵ - وفا (محمد حسین لطیفی)
    ۱۳۸۶ - میوه ممنوعه (حسن فتحی)
    ۱۳۸۸ - شمس العماره (مجموعه تلویزیونی) (سامان مقدم)
    ۱۳۹۱ - قلب یخی سامان مقدم

 

جوایز و نامزدها

    برنده تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول زن هفتمین جشن خانه سینما برای بازی در فیلم شب‌های روشن - ۱۳۸۲
    کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن بیست و یکمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم شب‌های روشن - ۱۳۸۱
    کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از بیست و سومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم جایی برای زندگی - ۱۳۸۳
    کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم زمان می‌ایستد - ۱۳۸۴
    کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم ندارها -
    سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش زن در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم دهلیز - (۱۳۹۱)

 

[ 21 / 5 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

طناز طباطبایی متولد ۲۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ در محله نیاوران تهران است .او یک خواهر بزرگ تر از خودش دارد که به خواهرش خیلی علاقه مند هست . مجرد است و کارگردانی تئاتر خوانده . با موسیقی آشناست و گیتار میزند همچنین پدرش نیز در زمینه موسیقی فعالیت دارد . مدتی نقاشی هم میکرد . علاوه بر بازیگری پیش پدر خود کار بازرگانی را دنبال میکند .هنگامی که او ۱۸ ساله بود در کلاس های ازاد بازیگری شرکت کرد که هنوز یک ماه نگذشته بود برای بازی در مجموعه جوانی به کارگردانی سعید سهیلی انتخاب شد . بعد از ان به بازیگری بسیار علاقه مند شد و در رشته تئاتر تحصیل کرد . به شهرت علاقه ای ندارد .جایزه بهترین بازیگر مکمل زن جشنواره را از منتقدین دریافت کرد . برای دو مجموعه ترانه مادری و دلنوازان انتخاب شد که قبول نکرد.

 

فیلم سینمایی


 دیشب باباتو دیدم آیدا     (رسول صدرعاملی )    
 چهار انگشتی     (سعید سهیلی )    
     دماغ ناقابل     (فرزاد موتمن)     تله فیلم
     جعبه موسیقی     (فرزاد موتمن)     
     شب زده     (فرزاد موتمن)     
     میزاک     (حسینعلی لیالستانی)     
    پسر تهرانی     (کاظم راست گفتار)     
     صداها     (فرزاد موتمن)     
    طهران تهران     (مهدی کرم پور)     
     مرهم     (علیرضا داودنژاد)     
     سرسپرده     (بهمن گودرزی)تله فیلم
     پریناز     (بهرام بهرامیان)     
     گزارش یک جشن     (ابراهیم حاتمی کیا)     
     نارنجی پوش     (داریوش مهرجویی )    
     هفتم     (مسعود قراگزلو) تله فیلم
     هیس!دخترها فریاد نمی زنند     (پوران درخشنده)
     
مجموعه تلویزیونی

    گریه         
     در چشم باد     (مسعود جعفری جوزانی)     
     میوه ممنوعه     (حسن فتحی)     
     پرانتز باز     (کیومرث پوراحمد)     
     کلاه قرمزی ۹۲     (ایرج طهماسب) میهمان برنامه

سریال


     قلب یخی     (شبکه خانگی)     (سامان مقدم)
     شاه گوش     (شبکه خانگی)  (داوود میر باقری)

جوایز و افتخارات

    بهترین بازیگر زن کمدی تلویزیونی در سال ۱۳۸۸
    برنده جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن از سومین جشن منتقدان برای بازی در فیلم "صداها" - ۱۳۸۸
    برنده دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن از پنجمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران برای بازی در فیلم "مرهم" - ۱۳۹۰
    جایزه بهترین بازیگر زن در کرمان و سنندج برای فیلم هیس!دخترها فریاد نمیزنند
    کاندیدای بهترین بازیگر زن در کرمانشاه برای فیلم هیس!دخترها فریاد نمیزنند

 

 

[ 21 / 5 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

متولد ۱۳۵۱

مدرک تحصیلی: دیپلم گرافیک از هنرستان هنرهای تجسمی و فارغ التحصیل نقاشی از دانشگاه آزاد اسلامی.

دختر بهزاد فراهانی و فهیمه رحیم نیا

خواهر گلشیفته فراهانی

از کودکی همراه پدر و مادرش (بهزاد فراهانی و فهیمه رحیمی نیا) به بازی در تئاتر پرداخت.

با حضوری کوتاه در فیلم « لیلا » به سینما آمد اما تنها در فیلم « چتری برای دو نفر » توانست توانایی های خود را به نمایش بگذارد. بازی او در این فیلم کاملا بر بازی بازیگران مقابلش – رضا کیانیان و هدیه تهرانی – برتری دارد.

با بازی خوبش در فیلم « پروانه » در سطح بین المللی هم توانست موفق شود.

فیلم‌شناسی

    به تهران خوش آمديد (۱۳۹۲)
    بی خداحافطی (احمد امینی . ۱۳۹۱)
    خنده در باران (داریوش فرهنگ . ۱۳۹۰)
    گناهکاران (۱۳۹۰)
    باغ قرمز (۱۳۸۸)
    روز رستاخیز (۱۳۸۸)
    محاکمه در خیابان ( مسعود کیمیایی ، ۱۳۸۷)
    دل شکسته (۱۳۸۷)
    وقتی همه خوابیم (۱۳۸۷)
    دایناسور (۱۳۸۶)
    مظفرنامه (۱۳۸۶)
    مقلد شیطان (۱۳۸۵)
    مهمان (۱۳۸۵)
    نصف مال من ، نصف مال تو ( وحید نیکخواه آزاد ، ۱۳۸۵)
    راه طی شده (۱۳۸۴)
    صحنه جرم، ورود ممنوع! (۱۳۸۴)
    قلقلک (۱۳۸۴)
    شارلاتان (۱۳۸۳)
    پروانه‌ای در باد (۱۳۸۲)
    آدمک‌ها (۱۳۸۰)
    سیندرلا (۱۳۸۰)
    چتری برای دو نفر (۱۳۷۹)
    راز شب بارانی (۱۳۷۹)
    سمفونی تاریک (۱۳۷۹)
    شب‌های تهران (۱۳۷۹)
    شهرت (۱۳۷۹)
    صدای سخن عشق (۱۳۷۹)
    طوطیا (۱۳۷۷)
    عشق کافی نیست (۱۳۷۷)
    مهره (۱۳۷۷)
    لیلا ( داریوش مهرجویی ، ۱۳۷۵)


سریال


مادرانه (۱۳۹۲)

 

[ 20 / 5 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

متولد چهارمین‌ روز از تابستان ‌سال‌ ۱۳۶۳

 

بهاره‌ افشاری‌ یک‌ برادر دارد .

 

او دارای‌ دیپلم‌ بازیگری‌ است‌ و فارغ التحصیل‌ رشته‌ نقاشی‌ می‌باشد.

 

پیش از هنرپیشه شدن کار مونتاژ و نقاشی انجام می داد.

 

فعالیت‌هنری‌ اش‌ را سال‌ها پیش‌ بایک‌ سریال‌ آغاز کرد .اما به‌ دلیل‌ تجربه‌ی‌ بد در آن‌ کار دوست‌ ندارد ازآن‌ کار در کارنامه‌ هنری‌ خود نام‌ ببرد و تصمیم‌گرفت‌ تا برای‌ همیشه‌ از دنیای‌ بازیگری‌ کنار برود .

 

اما کیانوش‌ عیاری‌ توانست‌ بعد از گذشت‌ چندسال‌ این‌ بازیگر جوان‌ را راضی‌ به‌ همکاری‌ کند تا در جدیدترین‌ ساخته‌اش‌ که‌ سرگذشت‌ دکترمحمد قریب‌ است‌ به‌ ایفای‌ نقش‌ بپردازد.

 

افشاری‌در این‌ کار در دو نقش‌ بازی‌ می‌کند و پس‌ از آن‌یک‌ پیشنهاد ناب‌ و جدید سومین‌ کار هنری‌ او رارقم‌ زد.

 

نقش‌ فرشته‌ برای‌ او به‌ قدری‌ خاص‌ بودکه‌ برای‌ لوث‌ شدنش‌ حاضر نیست‌ هر نقش‌ دیگری‌را بپذیرد.

فیلم شناسی


سینما

    سه درجه تب (۱۳۸۹)
    پایان ‌نامه (۱۳۸۹)
    ازدواج در وقت اضافه (۱۳۸۸)
    خیابان بیست و چهارم (۱۳۸۷)
    زندگی شیرین (۱۳۸۷)
    کلبه (بیرون آوردن مردگان) (۱۳۸۷)
    تسویه حساب (۱۳۸۶)
    صد سال به این سال‌ها (۱۳۸۶)
    ناف (۱۳۸۱)

سریال


روزگار قریب
او یک فرشته بود
فاصله‌ها (حسین سهیلی زاده ، ۱۳۸۹)
دست بالای دست

 

[ 20 / 5 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

الناز حبیبی متولد ۲۱ مرداد ۱۳۶۷ در تهران است. در کودکی کار تئاتر انجام می‌داده، او از سال ۱۳۷۸ کارش را با کانون پرورش فکری کودکان شروع کرده تا به اینجا که چند سریال و فیلم سینمایی بازی کرده.

بعد از آن آقای «سعید سلطانی» برای ۳ تا از فیلم‌هایش وی را انتخاب می‌کنند و کم‌کم به‌صورت جدی‌تر این حرفه را دنبال می‌کند.الناز حبیبی برای ۳ فیلم از کیانوش عیاری جلوی دوربین رفت، سریال «فاصله‌ها» را بازی کرد و بعد با پروژه سینمایی «پیتزا مخلوط» همکاری کرده، سریال «سی‌امین روز» که در ماه رمضان پخش شد را بازی کردو همچمنین  در سریال آقای «سیروس مقدم» به نام تاثریا نقش آفرینی کرد.

 

  فیلم شناسی


فصل باران‌های موسمی (۱۳۸۸)
پیتزا مخلوط (۱۳۸۹)

سریال‌ها


روزگار قریب (۱۳۸۶)
فاصله‌ها (۱۳۸۹)
پنج کیلومتر تا بهشت (۱۳۹۰)
سی امین روز (۱۳۹۰)
تا ثریا (۱۳۹۰)
لبه آتش (۱۳۹۰)
فراموشی (۱۳۹۱)
دودکش (۱۳۹۱)
به خاطر مونا (۱۳۹۱)

 

[ 13 / 5 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

ارسلان قاسمی (زادهٔ ۱ خرداد ۱۳۷۴ در تهران) یک بازیگر نوجوان ایرانی است. او تاکنون علاوه بر چند فیلم سینمایی در مجموعه‌های تلویزیونی یوسف پیامبر در نقش کودکی بنیامین و در چشم باد در نقش کودکی بیژن نیز بازی کرده‌است. قاسمی نخستین بار در سن هفت سالگی در مجموعه تلویزیونی در چشم باد در نقش کودکی بیژن (پارسا پیروزفر) به بازی پرداخت. فیلم‌برداری این سریال از سال ۱۳۸۲ آغاز شد.او در فیلم جعبه موسیقی (فرزاد مؤتمن) نقش اصلی را به‌عهده داشت.

پدر ارسلان مدیر عامل شرکت کشتیرانی پرشیا اهرام است و مادرش هم مدیر مهد کودک است.دو خواهر دارد که یکی ۱۰ سال و یکی دیگه ۱۲ سال از ارسلان بزرگترند و ارسلان فرزند آخر خانواده است.

ورود ارسلان به سینما از طر یق خانم بهاره رهنما که از دوستان صمیمی مادر ارسلان هستند انجام شد.

با اینکه به واسطه کار، گاهی از رفتن به مدرسه و حضور در کلاسها باز می ماند – اما جزء شاگرد های زرنگ کلاس است.

از بین بازیگران هم سن و سال با ترلان پروانه – علی شادمان و پوریا ابراهیم پور رفت و آمد خانوادگی دارد.

پدر ارسلان مدیر برنامه هایش است.

 

فیلم‌شناسی


     هوش سیاه 2 (1392)

    رسوایی (فیلم سینمایی) (۱۳۹۱)

    تا ثریا (مجموعه تلویزیونی) – پویا (۱۳۹۰)

    فاصله‌ها (مجموعه تلویزیونی) -وحید (۱۳۸۹)

    هوش سیاه (مجموعه تلویزیونی) – سهیل (۱۳۸۸)

    تاکسی نارنجی – فرهاد (۱۳۸۷)

    کلانتری غیرانتفاعی (۱۳۸۷)

    جعبه موسیقی -علی (۱۳۸۶)

    خاک سرد (۱۳۸۴)

    شام عروسی (۱۳۸۴)

    یوسف پیامبر – بنیامین (مجموعه تلویزیونی، ۱۳۸۷)

    در چشم باد – بیژن (مجموعه تلویزیونی، ۱۳۸۷)

    ۱۰۱ راه برای ذله کردن پدر و مادرها – مسعود (مجموعه تلویزیونی)

 

[ 12 / 5 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

عباس غزالی ، هنرمند ایرانی میباشد که در عرصه سینما،تئاتر،تلویزیون حضور خوب و خیره کننده ای داشته اند، وی متولد سال ۱۳۶۳ می باشد و دارای دیپلم ادبیات و علوم انسانی است، از بازیگران مورد علاقه ی او میتوان به حامد بهداد و پرویز پرستویی اشاره کرد.

تاریخ تولد: 1363تهران
تحصیلات: دیپلم ادبیات و علوم انسانی از دبیرستان پاسداران اسلام؛ ۱۳۷۹ – 1378 ، پیش دانشگاهی هنرستان مالک اشتر؛ ۱۳۸۰ – 1379

بازیگران مورد علاقه ایشان:
ایرانی:حامد بهداد, پرویز پرستویی, مهدی هاشمی , سعید پورصمیمی, عزت ا… انتظامی و …
خارجی:نیکلاس کیج,شان پن, داستین هافمن, رابرت دنیرو و آل پا چینو هستند.

موسیقی های مورد علاقه ایشان:
آهنگ هایی که عباس غزالی را بگیره گوش می ده و تعصب روی فرد خاصی نداره.
آهنگ های فرمان فتحعلیان را خیلی دوست داره.
عسگری و چاوشی هم ای, گوشکی می ده.
evanesens  یکی از خوانندگان موردعلاقه اوست.
selendion  هم یکی دیگر از خوانندگان مورد علاقه اوست که اعتقاد دارد او آدم را به پرواز در می آورد .اما
آهنگ و خواننده خاصی را مدنظر ندارد.

تفریحات او:
دیدن فیلم.
خواندن نشریات سینمایی از جمله: نقش آفرینان, فیلم نگار,  سینما پویا , مجله فیلم و…….
بیلیارد باز قهاری هم هستند.

عاشق :
همه جا به خصوص جنوب و آدم هایش.

اگر بازیگر نمی شد:
اول فوتبالیست و بعد نقاش می شد.

 

فیلم شناسی:

سینما:

    دوشیزه- کارگردان:محمد درمنش‌"——- -۱۳۸۳

 

سریال:

    «مادرانه» به کارگردانی : جواد افشار ۱۳۹۲

    «انتظار سرخ» به کارگردانی :محمد درمنش ۱۳۷۶

    «زمان شوریدگی» به کارگردانی:محمدعلی نجفی ۱۳۷۶

    «یونس» به کارگردانی:محمدرضا خالقی ۱۳۷۷

    «داستان یک شهر» به کارگردانی :اصغر فرهادی ۱۳۷۸

    «ستارگان زمینی» به کارگردانی:"عباس مرادیان" 1378

    «قصه‌های پدر» 1378

    «ماه محبوب خدا» به کارگردانی:"داودتوحیدپرست" 1379

    «مظلوم اول» به کارگردانی :سیدجواد هاشمی ۱۳۷۹

    «سه، پنج، دو» به کارگردانی:"مهرداد غفارزاده" 1380

    «هفت آسمان» 1380

    «آن‌ها که مانده‌اند» به کارگردانی:"محمدمهدی رسولی" 1381

    «غنچه‌های سحر» به کارگردانی:"محسن محسنی‌نسب" 1382

    «خبرنگار» به کارگردانی:"‌محمد حسن‌زاده‌" 1383

    حضرت یوسف(ع) به کارگردانی :فرج‌الله سلحشور ۱۳۸۴

    «یک خط سفید» به کارگردانی:"محمد حیدری" 1384

    «عقیق» به کارگردانی:"نوید محمودی" 1385

    رستگاران -کارگردان: سیروس مقدم

    وضعیت سفید -کارگردان: حمید نعمت‌الله – ۱۳۸۷-۱۳۹۰

[ 12 / 5 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

کیکاووس یاکیده (زاده بهمن ۱۳۴۷ در تهران) دوبلور و شاعر ایرانی است.یاکیده اخیرا کتابی با نام بانو و آخرین کولی سایه فروش از طریق انتشارات کاروان، منتشر کرده که رویکردی متفاوت به شعر سپید است و به نوعی هایکو وارهایی بسیار ملموس
بازیگری


او در نقش احمد دوست محمد رضا گلزار در فیلم آتش بس و در فیلم زن زیادی اثر تهمینه میلانی و همچنین در نقش جمشید کاظمی در سریال هوش سیاه و هم چنین درنقش دکتر بهداد در فیلم شهر دقیانوس به بازیگری پرداخته است.


جوایز و افتخارات


دیپلم افتخار سردبیر انجمن بین‌المللی شعر در آمریکا ۲۰۰۲ شاعر برگزیده توسط سایت poetry.com در آمریکا ۲۰۰۳ مدال شعر شایسته از سمپوزیوم شعر واشنگتون دی سی دریافت کاپ شایستگی از انجمن بین‌المللی شعر/ ۲۰۰۴ نیز از افتخارات این هنرمند می‌باشد.


دوبله‌های معروف


دوبله صدای نقاش آمریکایی باب راس در سری برنامه لذت نقاشی توسط کیکاووس یاکیده انجام شده است. و در نقش جرویس پندلتون در بابا لنگ دراز وهمچنین در سریال کمیسر و رکس (نسخه دوبله شده توسط صداوسیما)به جای کمیسر موزر و کمیسر براندتنر صحبت کرده است


آثار مکتوب


  مجموعه شعر بانو و آخرین کولی سایه‌فروش، انتشارات کاروان، ۱۳۸۱
  مجموعه داستان کوچهٔ بابل، نشر آرویج، ۱۳۸۲
 مجموعه شعر کولی پیراهن تنگ یک خواب بلند، انتشارات کاروان، ۱۳۸۶

 

[ 11 / 5 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

متولد اردیبهشت 1361 در محله باغ صبا تهران
فعالیت هنری اش را از سال دوم دبیرستان با ایفای نقش در تئاتر " بسوی سعادت " آغاز نمود که در این اولین تجربه ، موفق به دریافت لوح تقدیر از آموزش و پرورش منطقه گردید.
همراه با ادامه تحصیل به فعالیت هنری اش ادامه داد و پس از ورود به دانشگاه در مقطع کارشناسی و طی یک دوره کلاس بازیگری ، بصورت جدی پا به عرصه تصویر گذاشت . شروع فعالیت تلویزیونی او را می توان بازی در سریال " روزهای بیادماندنی " به کارگردانی همایون شهنواز در تابستان 1382 دانست .
اشتغال به تحصیل در مقطع لیسانس علتاصلی کم کاری وی در این سالها بود ، اما پس از پایان تحصیلات دانشگاهی خود ، دامنه فعالیتش را گسترش داد . در پائیز سال 1382 در سریال "بچه های خیابان " به کارگردانی همایون اسعدیان ایفای نقش کرد که این تجربه را یکی از بیادماندنی ترین کارهایش می داند .
پس از آن در پائیز 1383 ، پیشنهاد کیانوش عیاری برای حضور در سریال " روزگار غریب " را پذیرفت و به گروه عیاری پیوست تا برگ زرین دیگری بر افتخارات خود بیافزاید ، وی همکاری با عیاری را یکی از ایده آل های خود می داند .
بازی خوب و تجربه و آموخته هایش سبب شد تا پیشنهادات مختلفی از کارگردانان بنام تلویزیون و سینما دریافت کند ، از جمله کارهای او :
- سریال " خوش رکاب " به کارگردانی علی شاه حاتمی در نوروز 1384
- تله فیلم " مسافر " به کارگردانی محمد دستگردی در اردیبهشت 1384
- تله فیلم " آوای زمین " به کارگردانی مهرداد خوشبخت در تیر 1384
- سریال " کلانتر " به کارگردانی محسن شامحمدی در آذر 1384
- سریال " سالهای برف و بنفشه " به کارگردانی سعید سلطانی در پائیز 1385
توانائیهای حیرت آور او سبب شد تا در ماه مبارک رمضان سال 1386 ، ایفای نقش "پری" در سریال "اغماء" به وی سپرده شود . "اغماء" از دیدگاه وی یک معجزه کاری است که علاوه بر امکان حضور در کنار اساتیدی همچون امین تارخ ، لعیا زنگنه ، ناصر ممدوح ، عبدالرضا اکبری و ... ، برگ زرین دیگری بر افتخارات خود بیافزاید . به گفته وی : " کارکردن با سیروس مقدم یکی از آرزوهای او بوده که موفقیت خود را در اغماء را نیز مدیون او می داند ."
درخشش وی در بازی منحصر بفرد و تاثیرگذار در نقش "پری" تحسین منتقدان و مردم را برانگیخت و سبب تقدیر و تمجید از وی در مجامع مختلف هنری و دانشگاهی گردید . پس از اغماء پیشنهادات متعددی به وی گردید که از جمله کارها :
- تله فیلم " این پرونده مختومه نیست " به کارگردانی مهرداد خوشبخت در اردیبهشت 1386
- تله فیلم " ماموریت بهار " به کارگردانی حسن لفافیان در بهمن 1386
- تله فیلم " سرگرد " به کارگردانی کاظم معصومی در فروردین 1387
- تله فیلم " پیوند " به کارگردانی سعید عالم زاده در اردیبهشت 1387
- سریال " مثل هیچکس " به کارگردانی عبدالحسن برزیده در رمضان

 

[ 10 / 5 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

لعیا زنگنه (زادهٔ ۱۳۴۴ در تهران) از بازیگران سینما و تلویزیون است. او دارای مدرک کارشناسی تئاتر از دانشگاه هنر می‌باشد، یک دوره کلاس آموزش نقاشی را نیز گذرانده‌است.
دوران دانشجویی در چند نمایش از جمله پارانویا، یادگار، خال خالی (عروسکی) و نیز در فیلم کوتاه دانشجویی در کنج تنهایی بازی کرد. بازی در نمایش «یادگار سال‌های شن» (علی رفیعی، ۱۳۷۱)، نخستین کار حرفه‌ای اش در تئاتر بود. بازی زیبای او در مجموعهٔ تلویزیونی «در پناه تو» (حمید لبخنده، ۱۳۷۳) هنوز در یادها مانده‌است.


 فیلم‌شناسی
مادرانه(1392)
خودزنی (۱۳۹۰)
زندگی خصوصی (۱۳۹۰)
جرم (مسعود کیمیایی، ۱۳۸۹)
خیابان‌های آرام (کمال تبریزی، ۱۳۸۹)
رئیس (مسعود کیمیایی٬ ۱۳۸۵)
تب (رضا کریمی، ۱۳۸۱)
هفت ترانه (بهمن زرین‌پور، ۱۳۸۰)
مزاحم (سیروس الوند، ۱۳۸۰)
رنگ شب (محمدعلی سجادی، ۱۳۷۹)
تکیه بر باد (داریوش فرهنگ، ۱۳۷۸)
شیفته (محمدعلی سجادی، ۱۳۷۸)
راز مینا (عباس رافعی، ۱۳۷۵)


مجموعه‌های تلوزیونی

راستش را بگو (1391)
اغما (سیروس مقدم، ۱۳۸۶)
مدار صفر درجه (حسن فتحی، ۱۳۸۶)
باران عشق (احمد امینی، یک قسمت، ۱۳۸۰)
تولدی دیگر (داریوش فرهنگ، ۱۳۷۸)
در قلب من (حمید لبخنده، ۷۷/۱۳۷۶)
در پناه تو (حمید لبخنده، ۷۴/۱۳۷۳)


تله فیلم
زمزمه (مسعود آب پرور، ۱۳۹۰)

 

[ 9 / 5 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

سارا بهرامی متولد بهمن ماه سال ۱۳۶۱ است، وی فارغ التحصیل رشته تئاتر است وبازیگری را از تئاتر آغاز کرده ،سارا بهرامی بازیگری تئاتر را در نمایش‌هایی چون “راهزنان” یا “متولد سال ۶۱″ به کارگردانی پیام دهکردی تجربه کرده است. همچنین در عرصه تصویر نیز ایفای نقش‌های کوتاه در “یک عاشقانه ساده” سامان مقدم، ‌”آینه‌های روبرو” نگار آذربایجانی و سریال‌های “فرات” مازیار میری و “مثل یک کابوس” شهرام شاه حسینی در کارنامه او به چشم می‌خورد.
سارا بهرامی بازیگری از تئاتر شروع کرد و تاکنون در نمایش‌های مختلفی به روی صحنه رفت هر چند که چند تجربه کوتاه کار تصویر داشت اما پروانه برای او حکم سکوی پرتاب را داشت.

 

[ 9 / 5 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

«فريبا نادري» به طور اتفاقي وارد عالم بازيگري شد، او با سريال «مرواريد سرخ» معرفي شد و با سريال «گل بارون‌زده» باعث شد كه اهالي سينما روي بازي او حساب ويژه‌اي باز كنند. وي حالا با سريال «غيرمحرمانه» كه از شبكه تهران و شبكه‌هاي استاني پخش مي‌شود توانسته توانايي‌هايش را به اثبات برساند، او به جز بازيگري به خانه‌داري به ويژه آشپزي علاقه ويژه‌اي دارد و هرگاه كه در منزل است، وقت خود را صرف آشپزي مي‌كند، با اين بازيگر جوان به گفتگو نشستيم كه خواندنش را به شما هم سفارش مي‌كنيم...
بازيگوش و شيطون
فريبا نادري مي‌گويد: در سال 1363 به دنيا آمدم، از بچگي عاشق بازيگري بودم و بزرگ‌ترين آرزويم اين بود كه جاي قهرمان فيلم‌هايي كه دوستشان دارم، قرار بگيرم، اما پدر و مادرم مخالف بودند و سختگيري مي‌كردند تا من به درس و مشقم بيشتر توجه داشته باشم.
در دوران كودكي بسيار شيطون و بازيگوش بودم، از آنجايي كه با برادرم حميد رابطه بسيار خوبي داشتم، تمام روز با او بازي مي‌كردم و به همين خاطر شيطنت‌هايم هم پسرانه بود. من حتي يك عروسك هم نداشتم و بهترين اسباب بازي من توپ «چهل تيكه» بود، يادم مي‌آيد كه با بچه‌هاي محل، كوچه را مي‌بستيم و هفت سنگ يا فوتبال بازي مي‌كرديم.
برنامه نيمرخ
زماني كه در دوران راهنمايي تحصيل مي‌كردم، به طور اتفاقي به من پيشنهاد اجراي برنامه «نيمرخ» داده شد، اما مادرم مخالفت كرد. از اين حكايت چند سالي گذشت تا اينكه يك روز با دوستم كه گريمور بود براي تست به دفتر «مسعود رسام» رفتيم، آن روز وي با تست بازيگران براي سريال «مرواريد سرخ» مشغول بود، من هم غافل از اين ماجرا نشسته بودم تا اينكه از اتاق‌شان آمدند بيرون و گفتند نوبت شماست. گفتم من براي تست بازيگري نيامده‌ام، دوستم آمده است... او به من گفت: حالا كه آمدي بيا تست بده... آن روز خوش‌شانس بودم و در تست قبول شدم، اما مي‌دانستم كه خانواده‌ام مخالفت خواهند كرد. در قراردادم شرط كردم كه خانواده‌ام هم بايد پشت صحنه بيايند و گروه مرواريد سرخ هم پذيرفتند. با اين شرايط باز هم مادرم مخالفت كرد، اما سرانجام متوجه شد كه علاقه من به بازيگري وصف‌ناپذير است و نمي‌توانند مقابل علاقه‌ام ايستادگي كنند و اين شد كه به بازيگري روي آوردم و در حال حاضر هم در سريال «غيرمحرمانه» ايفاي نقش مي‌كنم و خوشحالم كه مردم هم از آن استقبال كردند. مادرم هم از اين نقش خوشش آمده است.
گرافيك خواندم
رشته تحصيلي‌ام، گرافيك رايانه‌اي بود، اما مي‌خواستم زودتر به هدف‌هايم نزديك‌ شوم. من با كار بازاريابي شروع كردم، البته به علت بازيگري نمي‌توانستم تمام وقت كار كنم. كار سختي بود، طرف‌هاي مذاكره من اغلب مديران باتجربه شركت‌هاي بازرگاني بودند، خوشبختانه الان در سمت مديريت بازرگاني شركتي بزرگ مشغول به كار هستم، طي اين مدت به اين نتيجه رسيدم كه بيشترين نياز مشتريان، كار خوب و درجه يك است و بهتر است به جاي توجيه، از دقت در اجراي كارها استفاده كرد.

 

[ 9 / 5 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

متولد پانزدهم آبان پنجاه و هشت

- متولد تهران

- فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانى

- محل تحصیل: دانشگاه تهران

- داراى دو خواهر و یک برادر

- مجرد

- ساکن خیابان هروى تهران

- به هیچ گونه فالى اعتقاد ندارد و آنها را خرافات مى‏داند

- از بین همکارانش اجراى فرزاد حسنى، فرزاد جمشیدى و جواد یحیوى را دوست دارد

- بهترین اسباب بازى در دوران کودکى اش توپ بوده

- با اجراى جواد یحیوى به مجریگرى علاقه‏مند شده است

- به شبکه سه تعصب خاصى دارد و عاشق این شبکه است

- به شهرت هیچ علاقه‏اى ندارد

- اهل دروغ نیست

- از مطالعه در امر اجرا به عنوان یک امر ضرورى یاد مى‏کند

- در رادیو هم فعالیت داشته است

- بهترین دوستش مادرش است

- تندترین انتقادها را در کارش از مادرش مى‏شنود

- بهترین مشوقین او خانواده ‏اش بوده ‏اند

- در زندگى زیاد ریسک می‏کند

- از شعرا حافظ را دوست دارد و گهگاهى هم تفالى هم به دیوانش می‏زند

- بسیار کنجکاو

- بهترین بازیگران از نظر او رضا کیانیان و پرویز پرستویى هستند

- قشنگ‏ترین خاطره‏اش مشرف شدن به مکه معظمه از طرف صدا و سیماست

- از کودکى دوست داشت وکیل شود

- در رشته علوم انسانى تحصیل کرده

- مصاحبه کردن خسته‏ اش می‏کند

- آدم قانعى نیست

- بهترین همبازى اش در دوران کودکى، پسرخاله‏اش امیر حسام بوده

- رازدار

- جالب است احسان در دوران کودکى بیشتر با دخترها همبازى بوده است

- اهل پس انداز نیست

- نمی‏تواند پول نگه دارد فقط پول هایش را خرج می‏کند

- اگر مجری نبود خبرنگار میشد

- اولین برنامه زنده اش در سال ۱۳۸۰ بود

- پانزده ماه (صبح آمد) را برای شبکه سه اجرا کرد

- بهترین هدیه ای که گرفته: در پنج سالگی مادرش یک دوچرخه به او داد

- معتقد است وقتی به خورشید نگاه می‌کند ناخودآگاه عطسه می‌کند

- در صبح آمد هشتاد درصد بداهه گویی می‌کرد
- اهل تپق نیست

-کارهای تبلیغاتی و تیزر سازی هم می‌کند

- مهمترین دلیل پیشرفت هر انسانی را وجود رقیب می‌داند

- عاشق رانندگی است

- پژو جی ال ایکس دارد

- به گفته خودش بد رانندگی می‌کند

- به سرعت رانندگی می‌کند و به قول خودش عاشق سرعت است

- گاهی هم به پیست اتومبیل رانی می‌رود

- آخرین خلافی خودرو احسان چهارصد تومان بود

- خانواده احسان بیشتر اهل علم و تحصیل هستند تا هنر

- سینما را خیلی دوست دارد

- متاسفانه فرصتی برای رفتن به سینما را ندارد

- برخورد با مردم را دوست دارد و از برخورد با مردم خسته نمی‌شود

- بیشتر با دوستانش به سینما می‌رود

- یکی از ویژگی های منحصر به فرد احسان علیخانی، داشتن اعتماد به نفس بالا در اجرا است

- مدتی شایعه شده بود احسان نوه مرحوم منوچهر نوذری است

- معتقد است مجری تاریخ مصرف دارد

- از درآمد کارش راضی است

- اجرا برایش یک عشق است

- درسلام پیشقدم می‌شود

- مهمترین عامل در یک اجرا خوب را اطلاعات عمومی‌می‌داند

- می‌گوید : شهرت مثل لبه تیغ است

- برنامه نود عادل فردوسی پور را می‌پسندد

- شب های برره را دوست داشت

- پیشنهاداتی هم برای بازیگری داشته است

- احتمال دارد بازیگر شود چون به بازیگری علاقمند است

- عاشق موسیقی پاپ است

- گیتار هم می‌نوازد

 

[ 2 / 5 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

نام اصلی : مهراوه

نام اصلی خانوادگی : شریفی نیا

تاریخ تولد : 1360/1/29

مدرک تحصیلی : فارغ التحصیل رشته موسیقی

 

آزیتا حاجیان یکی از برترین بازیگران سینما و تئاتر ایران مادر مهراوه و پدر او محمدرضا شریفی نیا یکی از

بازیگران و بازیگردانان بنام ایران است.

مهراوه شریفی نیا از سن ۸ سالگی یعنی از سال ۱۳۶۸ بازی را شروع کرد.در کودکی در دو فیلم بازی

کرد. در مجموعه امام علی (ع) و در فیلم زیبای دزد عروسکها به کارگردانی محمدرضا هنرمند.این شروع

فعالیتهای هنری مهراوه بود….بعد از فیلم دزد عروسکها در فیلم “دایان باخ” فرهاد پوراعظم در سال ۱۳۷۱

به ایفای نقش پرداخت و تا ۷سال در هیچ فیلمی حضور پیدا نکرد….در فیلم :”زیر پوست شهر” رخشان

بنی اعتماد نقش دوست باران کوثری را بازی کرد…همان دختر عاصی که به خاطر آزار برادرش از خانه فرار

کرد و ….شاید این اولین حضور جدی مهراوه به عنوان بازیگر حرفه ای به شمار رود…بعد از این فیلم مهراوه

در دو فیلم سینمایی دیگر به نامهای دختری به نام تندر(۱۳۷۹-حمیدرضا آشتیانی پور) و به من نگاه کن

(۱۳۸۱-شهرام اسدی) بازی کرد…اما بدون شک اوج بازی مهراوه در سریال زیبای ساعت شنی

است.بازی کاملا احساسی و به دور از کلیشه هایی که در بیشتر مواقع در سریالها و فیلمهای سینمایی

شاهد آن هستیم…مهراوه به جز کارهای سینمایی در سریالهای و مجموعه های بسیار ی هم بازی

کرده.مهمترین آنها سریال به یاد ماندنی امام علی(ع) (۷۴/۱۳۷۰) هست. در مجموعه امام علی (ع) هم

در نقش کودکی های قطام ظاهر شد. دیگر سریالهایی که مهراوه در آنها به ایفای نقش پرداخته :این

قافله عمر،شبحی در تاریکی،  قصه های رودخانه سیاه،روز حسرت،آشپز باشی،خداحافظ بچه.

 

مهراوه شریفی نیا در ٢٩ فروردین ماه سال ۱۳۶۰ در تهران متولد شد. وی فرزند «آزیتا حاجیان» و

«محمدرضا شیفی نیا» بازیگران سینما و تلویزیون و خواهر «ملیکا شریفی نیا» بازیگر می باشد.پدرش (

محمدرضا شریفى‏نیا) و مادرش (آزیتا حاجیان) هنگام تولد او ۲۶ و ۲۴ سال سن داشتند. نام مهراوه را

پدرش براى او انتخاب کرد.مهراوه فرزند اول خانواده شریفی نیاست پنج ساله بود که خواهرش ملیکا (۲۱

آبان ۶۵) به دنیا آمدو خواهرش ملیکا ۵ سال از او کوچکتر است و اوایل سال ١٣٨۶ ازدواج کرد و این در

حالی است که مهراوه هنوز مجرد است .بازی و چهره ی او شباهتهای بسیاری به مادرش دارد. در دوران

کودکى بسیار خوش‏اخلاق و خندان بود.از دوازده سالگى پیانو زد. توسط پدرش به داود میرباقرى معرفى

شد و در سریال «امام على (ع)» هم بازى کرد. رشته ریاضى فیزیک را براى دبیرستان انتخاب کرد یک ترم

در رشته کارگردانى سینما درس خواند اما پس از مشورت با پدرش، از ادامه تحصیل در این رشته انصراف

داد

در دوران دانشگاه، کار تدریس پیانو را هم انجام مى‏داد . علاقه شدید به فوتبال و تیم پرسپولیس دارد و

بارها و بارها براى تشویق تیم پرسپولیس به ورزشگاه آزادى رفته و آرشیو قطورى از نشریات ورزشى

جمع‏آورى کرده است . در نمایش «یک زن، یک مرد» که توسط

مادرش کارگردانى و توسط پدرش تهیه شد، با خواهرش همبازى بود. شهریور ۸۶ فارغ‏التحصیل شد. در

حال حاضر یکى از بهترین نوازنده‏هاى خانم پیانو به حساب مى‏آید.

 

[ 30 / 4 / 1392برچسب:بیوگرافی, و ,تصاویر, مهراوه, شریفی نیا,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

هستی مهدوی فر متولد ۱۳۷۰ می باشد. وی در سریالهای جراحت، سوت پایان، نقش لیلی، پرستوهای عاشق، دسته بازنده ها و در حال حاضر در سریال مادرانه که از شبکه ۳ در ایام ماه مبارک رمضان در حال پخش است به ایفای نقش پرداخته است.

 

 

[ 28 / 4 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

نام : مهدی
نام خانوادگی : سلطانی
تاریخ تولد :1350
محل تولد : شیراز
تحصیلات : فوق لیسانس کارگردانی و لیسانس بازیگری و دکترای تئاتر
-----------------------------------------------------------------------
مهدی سلطانی سروستانی متولد سال ۱۳۵۰ در شیراز است ، لیسانس بازیگری خود را از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران گرفته‌است. همچنین وی فوق لیسانس کارگردانی از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر در سال ۱۳۷۸ و دکترای تئاتر از دانشگاه آوینیون Avingon   فرانسه در سال ۱۳۷۸ و عضو هیثت علمی گروه تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران می‌باشد. وی در سال ۱۳۷۱ وارد دانشگاه شد و از آن به بعد وارد کار حرفه ای خود را خیلی سریع آغاز کرد. اولین کار درخشان او در عرصه نمایش، "چند و چون به چاه رفتن چوپان" نوشته علیرضا نادری بود که سال 1373 در جشنواره تئاتر فجر اجرا شد و مورد توجه هیئت داوران هم قرار گرفت. اما عمده فعالیت های او به صورت جدی به تئاتر و آن هم بازیگری در این عرصه مربوط می شود. بازی بسیار زیبا و درخشان ایشان در سریال در مسیر زاینده رود، بازگشت نقشهای پهلوانی را با خود به همراه داشت. او هم اکنون در سریال مادرانه ایفای نقش میکند او در نقش اردلان تمجیدی بازی میکند اردلان از همسر خود جدا شده و پسر و دختر خود را سرپرستی می کند اما در می یابد که فاصله زیادی از لحاظ اجتماعی با دخترش رها پیدا کرده  است. 

 

 

سینمایی :
‏آخرین بندر                                1373‏
‏سایه روشن                             1379‏
ملکه                                      1390
                 چ                                        1391               
  
سریال های تلویزیونی :
‏حقیقت در آینه                          1374‏
‏کاراگاه                                   1374  ‏
‏چشم به راه                            1377             ‏
‏محاکمه                                 1378‏
‏تصمیم نهایی                           1380‏
‏روزهای بیاد ماندنی                   1382‏
در مسیر زاینده رود                    1389        
عکاسخانه                              1390
دیوار                                      1391                   
مادرانه                                   1392

هفت سنگ                  1393

مدینه                 1393
 
تئاتر:
‏‏چند و چون به چاه رفتن چوپان      ‏‏1373‏
‏محاکمۀ ژاندارک در                    1374‏
‏افسانه                                  1374‏
‏سرود بال سروش                     1374‏
معرکه در معرکه                       1375‏
‏خانۀ عروسک                          1376‏
‏آخرین قهرمانان زمین                 1376
‏دیوار                                     1377‏
‏چیزی یادم نمی آد                    1378‏
‏دختر گل فروش                  ‏79- 1378‏
‏این قصه را ایرانیان نوشته اند       1379‏
‏سعادت لرزان مردمان تیره روز      1380 ‏
‏والس مرده شوران                   1381‏
‏پچپچه های پشت خط نبرد         1381‏
‏چیستا                                 1382‏
‏مضحکۀ شبیه قتل                   1382‏
‏تیغ کهنه                      1382 -1383‏
‏روزهای زرد                            1383 ‏
‏خانه                                    1388‏‎ ‎
‏رمولوس کبیر                          1388‏
رقص زمین                             1388
حضرت والا                             1389
پدرخوانده ناپلی                      1391

کارگردانی :‏
‏خانۀ عروسک                       1376‏
‏چیزی یادم نمی آید                1379‏

تله تئا تر :
تاجر ونیزی                           1376
‏ماجرای اوپنهایمر‎ Oppenheimer‏1376‏
‏منطقۀ جنگی                       1377
‏بی ریشه                            1377‏
سقوط                                1378‏
هویت                                 1389

تله فیلم:
جنایت و مکافات                   1390
خانه کاغدی                       1390
بازجویی در کافه تهران           1389

نمایش رادیویی :
‏سلام و خداحافظ                 1379‏
‏چشم اندازی از پل               1379‏

 

 

 

 

 

 

 

 

[ 28 / 4 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

 . دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند-

  -خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم راتوانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن.

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید-

 

آنچه جذاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست، بلکه دشواری رسیدن به سهولتاست.-  

  -وقتی توبیخ را با تمجید پایان می دهید، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکرمی کنند، نه رفتار و عملکرد شما.

سخت کوشی هرگز کسی را نکشته است، نگرانی از آن است که انسان را از بین می برد-

-اگر همان کاری را انجام دهید که همیشه انجام می دادید، همان نتیجه ای را میگیرید که همیشه می گرفتید.

افراد موفق کارهای متفاوت انجام نمی دهند، بلکه کارها را بگونه ای متفاوتانجام می دهند-

پیش از آنکه پاسخی بدهی با یک نفر مشورت کن ولی پیش از آنکه تصمیم بگیری باچند نفر.-

کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم. -

کارتان را آغاز کنید، توانایی انجامش بدنبال می آید. . -انسان همان می شود که اغلب به آن فکر میکند . همواره بیاد داشته باشید آخرین کلید باقیمانده، شاید بازگشاینده قفل درباشد-

تنها راهی که به شکست می انجامد، تلاش نکردن است. -

دشوارترین قدم، همان قدم اول است. -

عمر شما از زمانی شروع می شود که اختیار سرنوشت خویش را در دست می گیرید. -

آفتاب به گیاهی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد. -

وقتی زندگی چیز زیادی به شما نمی دهد، بخاطر این است که شما چیز زیادی از آننخواسته اید. -

-من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد.

 

...................................

چقدر سخته

چقدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم

همیشگی رو قلبت هدیه داد زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت باشی

 

حس کنی که هنوزم دوستش داری چقدر سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف

 بزنی اما وقتی دیدیش هیچی به جز سلام نتونی بگی چقدر سخته وقتی پشتت

 

بهشه دونه های اشک گونه هات رو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که

هنوزم دوستش داری چقدر سخته گل های آرزوتو تو باغ دیگه ای ببینی و هزار

 

بار تو خودت بشکنی و اون وقت آروم زیر لب بگی "گل من باغچه نو مبارک "

 

....................................

تا بدانیم ، برای تو می نویسم . دلم را چون کبوتری سپید در دست می گیرم و رو به بهشتی که عطر او می آید ، پروازش می دهم ، تا بدانی در برابر حضور مداومت ، مشرق و مغرب شمال و جنوبم.قصد می کنم تا کبوتر دل ، بی پروا اوج بگیرد ، تا جایی بپرد که من نقطه ای شوم و نقطه محو شود و از محو عبور کند و آن گاه از سر آغاز ، نوشته شود تا او .. شود.

 

.............................

منتظر ديدار تو هستم، سهل است بگويم که گرفتار تو هستم، من در پي اين حادثه غمخوار تو هستم، هر چند که دور از مني و من ز تو دورم، بر جان تو سوگند که دوستدار تو هستم

 

.............................

 

امشب گريه ميکنم براي تو براي خودم براي تمام اونايي که ميخواستن گريه کنن ولي نتونستن براي تمام اون چيزي که خواستي نبودم و خواستم بودي امشب گريه ميکنم به وسعت دريا به وسعت بيشه و دل عاشق براي تو به پاس احترام تحقير هايي که از ديگران شنيدم و هنوز شکست نخوردم 

 

.............................

 

هر ان کس عاشق است از جان نترسد    يقين از بند و از زندان نترسد
دل عاشق  بود  گرگ گرسنه که گر گ     از هي هي چوپان  نترسد

 

.............................

 

هيچ وقت به کسي نگو ما به درد هم نمي خوريم شايد اون به درد تو نخوره ، ولي ممکنه تو دواي همه درد هاي اون باشي

 

.............................

 

گاهي اوقات سکوت بالا ترين فرياد هاست به شرط انکه گوشي براي شنيدن وجود داشته باشد و احساسي براي بر انگيخته شدن

 

.............................

 

وقتي کسي بهت گفت که از ته دلش دوست داره مواظب باش چون هنوز بالاي دلش جايي براي ديگران  وجو داره
 
هميشه سعي نکن کسايي رو دوست بداري که دوستت دارن بلکه کسايي رو دوست داشته باشي که دوستت ندارن

 

.............................

 

هوس بازان کسي را که زيبا ميبينند دوست دارند اما عاشقان کسي را که دوست دارند زيبا مي ببنند

 

.............................

 

                                                    تا آخرین نفس

 روزی که برای همیشه پر کشیدی "تا دیاری که

فاصله تا من "بسیار است.

دل تنگ است و بی قرار

در مرز خیا ل خود  تصویر زیبای تو را بر آسمان نقاشی کردم ولی افسوس

 که فقط در خیال " تو را نظاره بودم و دگر هیچ

هنوز خیابان رد پای تو را به یادگار دارد و هنوز بوی تو در فضای

 آروم  ذهنم می دمد

من هنوز به یاد توام " بدان همیشه و همیشه

 و تا آخرین نفس به یاد تو خواهم بود 

 

 

 ای رویای همیشه سبز  در قلب من همیشه سبز خواهی ماند

 

.............................

نه سلامم نه علیکم
نه سپیدم نه سیاهم
نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
و نه آنگونه که گفتند و شنیدی
نه سمائم نه زمینم
نه به زنجیر کسی بسته‌ام و بردۀ دینم
نه سرابم
نه برای دل تنهایی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم
نه حقیرم
نه فرستادۀ پیرم
نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم نه بهشتم
چُنین است سرشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم
بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم

 

گر به این نقطه رسیدی
به تو سر بسته و در پرده بگویــم
تا کســی نشنـود این راز گهــربـار جـهان را
آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی
خودِ تو جان جهانی
گر نهانـی و عیانـی

 

تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت نعره زنانی

 

تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی

 

تو خود اسرار نهانی
تو خود باغ بهشتی
تو بخود آمده از فلسفۀ چون و چرایی
به تو سوگند
که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک بزرگی
نه که جُزئی
نه که چون آب در اندام سَبوئی
تو خود اویی بخود آی
تا در خانه متروکۀ هرکس ننشـــینی و
بجز روشنــی شعشـعۀ پرتـو خود هیچ نبـینـی
و گلِ وصل بـچیـنی

 

[ 10 / 2 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

 

اندکی فکر کن ...

به آنهایی فکر کن که هیچگاه فرصت آخرین نگاه و خداحافظی را نیافتند

به آنهایی فکر کن که در حال خروج از خانه گفتند:

 

."روز خوبی داشته باشی"، و هرگز روزشان شب نشد

به بچه هایی فکر کن که گفتند:

 

."مامان زود برگرد"، و اکنون نشسته اند و هنوز انتظار می کشند

به دوستانی فکر کن که دیگر فرصتی برای در آغوش کشیدن یکدیگر ندارند.و ای کاش زودتر این موضوع را می دانستند

به افرادی فکر کن که بر سر موضوعات پوچ و احمقانه رو به روی هم می ایستند و بعد "غرور" شان مانع از "عذر خواهی" می شود،و حالا دیگر حتی روزنه ای هم برای بازگشت وجود ندارد

من برای تمام رفتگانی که بدون داشتن اثر و نشانه ای از مرگ، ناغافل و ناگهانی چشم از جهان فرو بستند،سوگواری می کنم

من برای تمام بازماندگانی که غمگین نشسته اند و هرگز نمی دانستند که آن آخرین لبخند گرمی است که به روی هم می زنند،و اکنون دلتنگ رفتگان خود نشسته اند،گریه می کنم

 

به افراد دور و بر خود فکر کنید...

کسانی که بیش از همه دوستشان دارید،

فرصت را برای طلب "بخشش" مغتنم شمارید،

در مورد هر کسی که در حقش مرتکب اشتباهی شده اید

قدر لحظات خود را بدانید

حتی یک ثانیه را با فرض بر این که آنها خودشان از دل شما خبر دارند از دست ندهید؛

زیرا اگر دیگر آنها نباشند،برای اظهار ندامت خیلی دیر خواهد بود

"دیروز"

گذشته است

 

"آینده"و

ممکن است هرگز وجود نداشته باشد

 

لحظه "حال" را دریاب

چون تنها فرصتی است که برای رسیدگی و مراقبت از عزیزانت داری

 

اندکی فکر کن....

.....................................................................................

 

از زندگی پرسیدم

چطور، بهتر زندگی کنم؟

با كمی مكث جواب داد: گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر، با اعتماد، زمان حال را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو.

ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز. شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن. زندگی شگفت انگیز است، در صورتی كه بدانی چطور زندگی کنی

 

پرسیدم، آخر .... و او بدون اینكه متوجه سؤالم شود، ادامه داد: مهم این نیست که قشنگ باشی ...، قشنگ این است که مهم باشی! حتی برای یک نفر. كوچك باش و عاشق ... كه عشق، خود می داند آیین بزرگ كردنت را ... بگذار عشق خاصیت تو باشد، نه رابطه خاص تو با کسی

موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ...داشتم به سخنانش فكر می كردم كه نفسی تازه كرد و ادامه داد ... هر روز صبح در آفریقا، آهویی از خواب بیدار می شود و برای زندگی كردن و امرار معاش در صحرا می چراید، آهو می داند كه باید از شیر سریع تر بدود، در غیر این صورت طعمه شیر خواهد شد، شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا می گردد، كه می داند باید از آهو سریع تر بدود، تا گرسنه نماند ... مهم این نیست كه تو شیر باشی یا آهو ...،مهم اینست كه با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگی ات، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن كنی ... به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی می خواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ...،كه چین از چروك پیشانیش باز كرد و با نگاهی به من اضافه كرد: زلال باش .... ، زلال باش ...، فرقی نمی كند كه گودال كوچك آبی باشی، یا دریای بیكران، زلال كه باشی، آسمان در تو پیداست

..................

به خیالمان میرسد كه زندگی، همان زندگی دلخواه، موقعی شروع میشود كه موانعی كه سر راهمان هستند، كنار بروند و...

 

همه ما خودمان را چنین متقاعد میكنیم كه زندگی بهتری خواهیم داشت اگر

شغلمان را تغییر دهیم

مهاجرت كنیم

 

با افراد تازهای آشنا شویم

ازدواج كنیم

 

فكر میكنیم،زندگی بهتر خواهد شد اگر

ترفیع بگیریم

اقامت بگیریم

با افراد بیشتری آشنا شویم

 

بچهدار شویم

 

و خسته میشویم وقتی

 

میبینیم رئیسمان نمیفهمد

 

زبان مشترك نداریم ،همدیگر را نمیفهمیم

 

میبینیم كودكانمان به توجه مداوم نیازمندند

بهتر است صبر كنیم

با خود میگوییم زندگی وقتی بهتر خواهد شد كه

رییسمان تغییر كند، شغلمان را تغییر دهیم

به جای دیگری سفر كنیم

 

به دنبال دوستان تازهای بگردیم

همسرمان رفتارش را عوض كند

 

یك ماشین شیكتر داشته باشیم

 

بچههایمان ازدواج كنند

به مرخصی برویم

و در نهایت بازنشسته شویم

حقیقت این است كه برای خوشبختی، هیچ زمانی بهتر از همین الان وجود ندارد. اگر الان نه، پس كی؟

زندگی همواره پر از چالش است

بهتر این است كه این واقعیت را بپذیریم و تصمیم بگیریم كه با وجود همه این مسائل، شاد و خوشبخت زندگی كنیم

 

به خیالمان میرسد كه زندگی، همان زندگی دلخواه، موقعی شروع میشود كه موانعی كه سر راهمان هستند، كنار بروند :مشكلی كه هم اكنون با آن دست و پنجه نرم میكنیم

كاری كه باید تمام كنیم

زمانی كه باید برای كاری صرف كنیم

 

بدهیهایی كه باید پرداخت كنیم

و...

بعد از آن زندگی ما، زیبا و لذت بخش خواهد بود

 

 

بعد از آنكه همه اینها را تجربه كردیم، تازه میفهمیم كه زندگی، همین چیزهایی است كه ما آنها را موانع میشناسیم. این بصیرت به ما یاری میدهد تا دریابیم كه جادهای بسوی خوشبختی وجود ندارد. خوشبختی، خود همین جاده است. بیایید از هر لحظه لذت ببریم. برای آغاز یك زندگی شاد و سعادتمند لازم نیست كه در انتظار بنشینیم      

 

خوشبختی یك سفر است، نه یك مقصد.

................................................................................

 

باورها

باورها به رفتارهای ما جهت میدهند. انگیزه ما برای شروع کاری میشوند و میتوانند ما را از انجام فعالیتی بازدارند. اعتقاد و ترویج باورهای مثبت، مثبتاندیشی را در زندگی نهادینه میکند. نهادهها فردا شکوفا میشوند و به همین دلایل است که باید باورهای ساده خود را برای پیچیدگیهای فردای زندگی جهت بدهیم تا کودکانمان به فردای بهتری نظر داشته باشند؛ جهتی روشن و مثبت نگر.

من باور دارم

که دعوا و جر و بحث دو نفر با هم به معنی اینکه آنها همدیگر را دوست ندارند، نیست و دعوا نکردن دو نفر با هم نیز به معنی اینکه آنها همدیگر را دوست دارند نیست

که هر چقدر دوستان خوب و صمیمی باشد هر از گاهی موجب ناراحتی ما خواهد شد و باید به این خاطر آن ها را ببخشیم

 

که دوستی واقعی به رشد خود ادامه خواهد داد حتی در دورترین فاصلهها

 

که ما میتوانیم در یک لحظه کاری کنیم که برای تمام عمر قلب ما را به درد آورد

 

که زمان زیادی طول میکشد تا من همان آدم بشوم که میخواهم

که همیشه باید کسانی را که صمیمانه دوستشان دارم با کلمات و عبارات زیبا و دوستانه ترک گویم زیرا ممکن است آخرین باری باشد که آنها را میبینم.

.............

 

زندگی

 

    زندگی، خانه تکانی است. هر از چندگاهی از غبار اندوه

 

    زندگی، بغض فـروخورده نیست

 

    زندگی، لحظه دیدار گلــی خفته در گهــــواره است

 

    زندگی، شوق تبسم به لب خشکیده است

 

    زندگی، جـــرعه آبی است به هنگامه ظهـــر در بیابانی داغ

 

    زندگی، دست نوازش به ســر نوزادی است

 

    زندگی، بوسه به لب های گلی است که به شوقت همه شب بیداراست

 

    زندگی، شـــوق وصال یار است

[ 8 / 2 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

 

صداي چک چک اشکهايت را از پشت ديوار زمان مي شنوم و مي شنوم که چه معصومانه در کنج سکوت شب ‌، براي ستاره ها ساز دلتنگي مي زني و من مي شنوم مي شنوم هياهوي زمانه را که تو را از پريدن و پرکشيدن باز مي دارد آه ، اي شکوه بي پايان اي طنين شور انگير من مي شنوم به آسمان بگو که من مي شکنم ! هر آنچه تو را شکسته و مي شنوم هر آنچه در سکوت تو نهفته

 

                               .............................................

نظر دبيران در مورد عشق: دبير ديني:عشق يك موهبت الهي است. دبير ورزش:عشق تنها توپي است كه اوت نمي شود. دبير شيمي:عشق تنها اسيدي است كه به قلب صدمه نمي زند. دبير اقتصاد:عشق تنها كالايي است كه از خارج وارد نمي شود. دبير ادبيات:عشق بايد مانند عشق ليلي ومجنون محور نظامي داشته باشد. دبير جغرافي:عشق از فراز كوه هاي آسيا تيري است كه بر قلب مي نشيند. دبير زيست:عشق يك نوع بيماري است كه ميكروب آن از چشم وارد ميشود.

                              ...............................................

براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده . براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه. براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن . براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير . براي عشق وصال كن ولي فرار نكن . براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن . براي عشق بمير ولي كسي رو نكش . براي عشق خودت باش ولي خوب باش.

                                ..............................................

پس ازتو نمونم برای خدا تو مرگ دلم را ببین و برو
چو طوفان سنگین ز شاخه ی غم گل هستی ام را بچین و برو

که هستم من اون تک درختی که در کام طوفان نشسته
همه شاخه های وجودش ز خشم طبیعت شکسته
ندونستم این را به عالم نمی مونه عشقت برایم
که هستم من اون تک درختی که در کام طوفان نشسته
همه شاخه های وجودش ز خشم طبیعت شکسته

ندونستم ای بی خبر ز دلم که بی اعتباره وفای تو هم
که هستم من اون تک درختی که در کام طوفان نشسته
همه شاخه های وجودش ز خشم طبیعت شکسته

تو اکنون ز عشقم گریزونی غمم را ز چشمم نمی خونی
ازین غم چه حالم ، نمی دونی

                                          ..................................

سنگ روی سنگ می‌گذاری زیر ریزش یک‌ریز آسمان و سر بلند نمی‌کنی تا کسی گمان نبرد که اشک‌هایت را پنهان می‌کنی به بهانه‌ی باران. سنگ بر سنگ می‌چینی تا ستونی شود بلند, تا روزی دستت را بگیرد و با تو بر فراز سنگ‌ها بایستد و زندگی را فریاد بزند. سنگ روی سنگ می‌لغزد و می‌غلتد و فرومی‌افتد و تو بی‌وقفه سنگ روی سنگ می‌گذاری و می‌چینی و وامی‌چینی تا ستونی شود بلند, تا روزی روزگاری برسد به آسمانی که پس از بارش باران بستر رنگین‌کمان می‌شود. تو سرگرم و دل‌گرم سنگ‌ها می‌شوی و قطرات باران رنگ‌هایت را می‌شویند و می‌برند و تو دیگر رنگارنگ نیستی، بی‌رنگ شده‌ای مثل رنگی پریده که نبوده‌ است و نیست. تو به سنگ‌ها خیره می شوی و کسی خاک می‌پاشد انگار در چشم‌هایت و آسمان ترک بر می‌دارد و رنگین‌کمان نیست می‌شود و توفان درمی‌گیرد و تو هیچ نمی‌بینی و سنگ بر سنگ می‌چینی. سنگ بر سنگ تا ستونی شود که دست‌در‌دست او بر فرازش بایستی و زندگی را فریاد کنی. ناگهان... همه چیز از حرکت باز می‌ایستد. باد و باران و آسمان و زمین و زندگی. تو سر بالا می‌کنی. سنگی از دستت بر زمین می‌افتد. سنگ‌ها بر سرت آوار می‌شوند. تو می‌مانی و رنگ بی‌رنگی و سکوت و سکون و سرما. تو می‌مانی و او که سنگ شده‌است در دوردست‌ها.

                                                                ........................

هميشه اين منم كه دردسر درست مي كنم

هميشه اين منم كه ندانم كاري مي كنم

هميشه اين " دل ناماندگاره " كه بي آبرويي مي كنه

هميشه اين توئي كه مي بخشي

هميشه اين توئي كه نديد مي گيري

هميشه اين توئي كه مهرباني

....................

آمده بودم از اشتباهاتم بگويم

از لغزشهايم از زمين خوردن هايم

از همه آن چيزي كه نبايد باشه و هست

از همه اون فكرهاي سبكي كه وجودم رو احاطه كرده

آمده بودم كه بگويم ،

در پيشگاه مقدس تو بايستم و بگويم : ....

اما این خلاف ادب است .

مرا خوانده اي

مهرت را در دلم فزوني بخشيده اي

چگونه بگویم ؟!

در آستان ملكوتي تو چگونه از خطاهایم بگويم ؟!

 

...............

ای به سر زلف تو سودای من

وز غم هجران تو غوغای من

لعل لبت شهد مصفای من

عشق تو بگرفت سراپای من

من شده تو، آمده بر جای من

گرچه بسی رنج غمت برده‌ام

جام پیاپی ز بلا خورده‌ام

سوخته‌جانم اگر افسرده‌ام

زنده‌دلم گر چه ز غم مرده‌ام

چون لب تو هست مسیحای من

گنج منم، بانی مخزن تویی

سیم منم حاجب معدن تویی

دانه منم صاحب خرمن تویی

هیكل من چیست اگر من تویی؟

گر تو منی، چیست هیولای من؟

من شدم از مهر تو چون ذره پست

وز قدح باده‌ی عشق تو مست

تا به سر زلف تو دادیم دست

تا تو منی، من شده‌ام خودپرست

سجده‌گه من شده اعضای من

دل اگر از توست، چرا خون كنی؟

ور ز تو نَبوَد ز چه مجنون كنی؟

دمبدم این سوز دل افزون كنی

تا خودیم را همه بیرون كنی

جای كنی در دل شیدای من

آتش عشقت چو برافروخت دود

سوخت مرا مایه‌ی هر هست و بود

كفر و مسلمانیم از دل زدود

تا به خم ابروت آرم سجود

فرق نِه از كعبه كلیسای من

كِلك ازل تا كه ورق زد رقم

گشت هم‌آغوش چو لوح و قلم

نامده خلقی به وجود از عدم

بر تن آدم چو دمیدند دم

مهر تو بُد در دل شیدای من

دست قضا چون گل آدم سرشت

مهر تو در مزرعه‌ی سینه كِشت

عشق تو گردید مرا سرنوشت

فارغم اكنون ز جحیم و بهشت

نیست به غیر از تو تمنای من

باقی‌ام از یاد خود و فانی‌ام

جرعه‌كش باده‌ی ربانی‌ام

سوخته‌ی وادی حیرانی‌ام

سالك صحرانی پریشانی‌ام

تا چه رسد بر دل رسوای من

بر درِ دل تا اَرِنی‌گو شدم

جلوه‌كنان بر سر آن كو شدم

هر طرفی گرم هیاهو شدم

او همگی من شد و من او شدم

من دل و او گشت دلارای من

كعبه‌ی من خاك سر كوی تو

مشعله‌افروز جهان روی تو

سلسله‌ی جان خم گیسوی تو

قبله‌ی دل طاق دو ابروی تو

زلف تو در دَیر، چلیپای من

شیفته‌ی حضرت اعلی‌ستم

عاشق دیدار دل‌آراستم

راهرو وادی سوداستم

از همه بگذشته تو را خواستم

پر شده از عشق تو اعضای من

تا كی و كی پندنیوشی كنم؟

چند نهان بُلبُلَه‌‌نوشی كنم؟

چند ز هجر تو خموشی كنم

پیش كسان زهدفروشی كنم

تا كه شود راغب كالای من

خرقه و سجاده به دور افكنم

باده به مینای بلور افكنم

شعشعه در وادی

[ 5 / 2 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

در جستجوی محبت

همه در جستجوی محبتیم  کدام رمق از حقیقتیم

آسمان را با مهر خورشید  سازند بی کران و پر امید

دل،اشک ریزان در شب تنهایی  کوچه به کوچه با پرواز تا رهایی

جلد دفتر عشق را مادر برایم نوشت  گویی که خود می دانست سازنده باشم در سرنوشت

نامه نوشتم به روزگار  جواب داد صبور باش در این روز ماندگار

شاید قصه همین جا تمام شود  قایق تو به آب روانه شود

شور عشقم مرا می خواند  سوی آزادی مرا می راند

بوسه عشق فدایت می دهم  من پرنده عشق را به آسمان پر می دهم.

ممنونم

از کسانی که ازمن متنفرند ممنونم، آنها مرا قوی تر می کنند،

از کسانی که مرا دوست دارند ممنونم، آنان قلب مرا بزرگ تر می کنند،

از کسانی که مرا ترک می کنند ممنونم، آنان به من می آموزند هیچ چیز تا ابد ماندنی

نیست،

از کسانی که با من می مانند ممنونم، آنان به من معنای دوست داشتن را نشان می دهند.

 

روزگار بهتري از راه مي رسد

كسي نگفته است كه زندگي كار ساده ايست،گاهي بسيار سخت و ناخوشايند مي نمايد.
اما با تمام فراز و فرودهايش، زندگي ...از ما انساني بهتر و نيرومند تر مي سازد.
حتي اگر در لحظه حقيقت آن را در نيابيم
.

به ياد آر ...
كه در آزردگي، رنج از خود دور داري،و در دلتنگي، بگذاري اشكهايت جاري شوند،
و در خشم خود را رها سازي،و در ناكامي بر خود چيره شوي،تا مي تواني يار خود باش.
مي تواني بهترين دوست خود باشي،اما به هنگام آشفتگي مرا خبر كن!
مي كوشم، بدانم چه وقت بايد در كنارت باشم.اما گاه ممكن نيست، پس خبرم كن.
عشق بالاترين هديه اي است كه مي توانيم به يكديگر بدهيم.و ايثار يكي از بزرگترين لذت هايي است كه به ما ارزاني شده.
من اينجايم هر زمان و هميشه،تا هر آنچه دارم به تو هديه دهم.

زندگی
زندگي دوختن شاديهاست و به تن كردن پيراهن گلدار اميد
زندگاني هنر هم نفسي با غم هاست زندگاني هنر هم سفري با رنج است
زندگاني هنر سوختن اكنون با روشني آينده است زندگاني هنر ساختن پنجره بر بيداري است
زندگاني يافتن روزنه در تاريكي است زندگاني گاهي آري به همين باريكي در همين نزديكي است
زندگاني هنر بافتن پارچه زيبايي است زندگي دوختن شاديهاست و به تن كردن پيراهن گلدار اميد.


شرار عشق
شادم كه در شرار تو مي سوزم شادم كه در خيال تو مي گريم
شادم كه بعد وصل تو باز اينسان در عشق بي زوال تو مي گريم
پنداشتي كه چون ز تو بگسستم ديگر مرا خيال تو در سر نيست
اما چه گويمت كه جز اين آتش بر جان من شراره ديگر نيست
شب ها چو در كنار نخلستان كارون ز رنج خود به خروش آيد
فريادهاي حسرت من گويي از موج هاي خسته به گوش آيد
شب لحظه اي به ساحل او بنشين تا رنج آشكار مرا بيني
شب لحظه اي به سايه خود بنگر تا روح بيقرار مرا بيني
من با لبان سرد نسيم صبح سر مي كنم ترانه براي تو
من آن ستاره ام كه درخشانم هر شب در آسمان سراي تو
غم نيست گر كشيده حصاري سخت بين من و تو پيكر صحراها
من آن كبوترم كه به تنهايي پر مي كشم به پهنه درياها
شادم كه همچو شاخه خشكي باز در شعله هاي قهر تو مي سوزم
گويي هنوز آن تن تب دارم كز آفتاب شهر تو مي سوزم
در دل چگونه ياد تو مي ميرد ياد تو ياد عشق نخستين است
ياد تو آن خزان دل انگيزيست كاو را هزار جلوه ي رنگين است
بگذار زاهدان سيه دامن رسواي كوي و انجمنم خوانند
نام مرا به ننگ بيالايند اينان كه آفريده شيطانند
اما من آن شكوفه اندوهم كز شاخه هاي ياد تو مي رويم
شبها تو را به گوشه تنهايي در ياد آشناي تو مي جويم


و غم انگيز ترين آهنگم

امشب از دوري تو دلتنگم و غم انگيزترين آهنگم

امشب از غصه و غم لبريزم آه اي عشق مگر من سنگم

برگي از شاخه جدا در پاييز خشك و بي حوصله و كمرنگم

بي تو دهگده اي خاموشم دور افتاده ترين آهنگم

حر ف ناگفته زياد است ولي حيف در قافيه ها مي لنگم
.


زندگي
زندگي آسان نيست در بر اين تاريكي تاريكي همچو سياهي
رنگ روشن نكند سايه اين تاريكي چاره اين تاريكي
نور روشن. نور زرد. نور شادي همچو برف نيست در سايه اين نور سياه
لطف وامداد خدايان قديم نور تيره رنگ بغز
سايه افكنده است بردامان ما نيست در افكار او روشن شدن
زنده بودن عشق بودن همچو باد رفتن و با همنوايان دوستي
شاد بودن همنوازي همچو بلبل در كنار گل سرودن
همچو عاشق در كنار يار بودن عاشقي اسودگي!!!..........
اري از عشق تو بايد برف شد خالي از هر گونه شك ونيستي
اري از عشق تو بايد سرد شد همچو جان دادن براي عاشقي
.

اميد

شمع ها به آرامي مي سوختند ، فضا به قدري آرام بود كه مي توانستي صحبتهاي آن ها را بشنوي

اولي گفت : من صلح هستم ! با وجود اين هيچ كس نمي تواند مرا براي هميشه روشن نگه دارد . من معتقدم كه از بين مي روم . سپس شعله اش به سرعت كم شد و از بين رفت .

دومي گفت : من ايمان هستم ! با اين وجود من هم ناچاراٌ مدتي زيادي روشن نمي مانم . بنابراين معلوم نيست كه چه مدت روشن باشم وقتي صحبتش تمام شد نسيم ملايمي بر آن وزيد و شعله اش را خاموش كرد .

شمع سوم گفت من عشق هستم ! و آن قدر قدرت ندارم كه روشن بمانم مردم مرا كنار مي گذارند و اهميت مرا درك نمي كنند آنها حتي عشق ورزيدن به نزديكترين كسانشان را هم فراموش مي كنند و كمي بعد او هم خاموش شد
.

ناگهان ...

پسري وارد اتاق شد و شمع هاي خاموش را ديد و گفت :

چرا خاموش شده ايد ؟ قرار بود شما تا ابد بمانيد و با گفتن اين جمله شروع به گريه كردن كرد .

سپس شمع چهارم گفت : نترس تا زماني كه من روشن هستم مي توانيم شمع هاي ديگر را دوباره روشن كنيم . من اميد هستم !

كودك با چشمهاي درخشان شمع اميد را برداشت و شمع هاي ديگر را روشن كرد .

چه خوب است كه شعله اميد هرگز در زندگيتان خاموش نشود .

هر يك از ما مي توانيم اميد ، ايمان ، صلح و عشق را حفظ و نگهداري كنيم
.

من آن روز را انتظار مي كشم

روزي ما دوباره كبوترهايمان را پيدا خواهيم كرد
و مهرباني دست زيبايي را خواهد گرفت./روزي كه كمترين سرود بوسه است
و هر انسان براي هر انسان برادري ست./روزي كه ديگر درهاي خانه شان را نمي بندند
قفل افسانه ايست و قلب براي زندگي بس است.
روزي كه معناي هر سخن دوست داشتن است/تا تو بخاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردي
روزي كه آهنگ هر حرف ؛ زندگيست/تا من بخاطر آخرين شعر رنج جستجوي قافيه نبرم...
روزي كه تو بيايي ؛ براي هميشه بيايي /و مهرباني با زيبايي يكسان شود.
روزي كه ما دوباره براي كبوتر هايمان دانه بريزيم.../و من آن روز را انتظار مي كشم
حتي روزي كه ديگر نباشم.

سکوت

سکوتی کردم.چند لحظه به چشم هایش خیره شدم.. گفتم:دوستت دارم به اندازه ای که عاشقتم عاشق یک عشق واقعی عاشق تو..عاشقی که برای رسیدن به تو احظه شماری میکند به عشق این لحظه های انتظار دوستت دارم به اندازه ی تمام لحظات زندگیم تا آخر عمرعاشقتم ... به عشق اینکه توراتاآخری ن نفس دارم دوستت دارم
به عشق اینکه گاهگاهی با تووبه یاد تو در زیر باران قدم میزنم. عاشق بارانم
به عشق آمدن باران و به اندازه ی تمام قطره های باران دوستت دارم
حالا که تو را دارم هیچ غمی جز دلتنگیت در دل ندارم.
به اندازه ی تمام لحظات بیقراری و دلتنگی دوستت دارم...
من که عاشق چشم هایت هستم
به عشق آن چشم های زیبا دوستت دارم...
به اندازه ی همان تنهایی که یا تنها با تئ هستم یا تنها به یاد تو هستم ای عشقم به عشق تمام این عشق ها دوستت دارم..
پرسیدم:به جواب این سوال رسیدی؟
این بار او سکوت کرد
و این بار او با چشمهای خیسش به چشمهایم خیره شد...
اشک هایش را پاک کردم
و من باز گفتم:به اندازه ی وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما پابرجاست دوستت دارم...

 

فقط خودت باش

گلهای سرخ به این زیبایی میشکفند

  چرا که سعی ندارند به شکل نیلوفر های آبی در آیند

  و نیلوفرهای آبی به این زیبایی شکفته می شوند

  چرا که درباره ی دیگر گلها افسانه ای به گوششان نخورده است

  همه چیز در طبیعت این چنین زیبا در تطابق با یکدیگر پیش میروند

  چرا که هیچ کس سعی ندارد با کسی رقابت کند کسی سعی ندارد به لباس دیگری درآید

  فقط این نکته را دریاب! فقط خودت باش و این را آویزه ی گوش کن

   که هر کاری هم که بکنی نمیتوانی  چیز دیگر باشی

 همه ی تلاشها بیهوده است . تو باید فقط خودت باشی

[ 4 / 2 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

برای مشاهده تصاویر با اندازه بزرگ به ادامه مطلب مراجعه کنید


ادامه مطلب

[ 18 / 1 / 1393برچسب:سری- جدید- عکسهای -محمد -طوطی-(تعزیه خوان),

] [ ] [ Iman ]

[ ]

 

ایام فاطمیه جمعا 6 روز می باشد، 3 روز در ماه جمادی الاول و 3 روز در ماه جمادی الثانی،میان علمای شیعه، دو تاریخ مشهور و مقبول است: یکی هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر (ص) و دیگری نود و پنج روز. با توجه به رحلت پیامبر اسلام (ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخة سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل ، شهادت حضرت زهرا(س) است و این ایام را فاطمیة اوّل می‌ خوانند. اما بنا به روایت نود و پنج روز، شهادت حضرت(س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیة دوم می‌ خوانند. ظاهراً علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت(س) معرفی شده است به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که ماههای قمری از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س)،29روز بوده باشند،حال آنکه د رصورت کامل بودن ماههای قبل،روز شهادت 13جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود.چرا که طبق تقویم، حداکثر سه ماه قمری 29 روزه و حداکثر 4 ماه قمری 30 روزه می توانند پشت سر هم قرار گیرند. اما در عرف به دهه دوم جمادی الاول از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول 75روز، شهادت آن بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی ازاول تا دهم جمادی الثانی، که طبق قول 95روز،شهادت حضرت زهرا(س) در آن واقع شده است،دهه فاطمیه دوم گفته می شود.

زندگانى حضرت زهرا سلام الله علیها

آشنایى کوتاه با صدیقه کبرى ، حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام

نام : فاطمه

کنیه هاى مشهور: ام الحسن ، ام الحسین ، ام ابیها، ام الائمه .

مشهورترین لقبها: زهرا، صدیقه ، طاهره ، کبرى ، سیده ، بتول .

پدر: حضرت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله پیامبر عظیم الشاءن اسلام .

مادر: خدیجه علیهاالسلام بنت خویلد همسر فداکار پیامبر اسلام .

محل تولد. مکه

سال تولد: سال دوم بعثت ، و به روایتى : سال پنجم

روز میلاد: بیستم جمادى الثانى .

نام همسر: على بن ابى طالب علیه السلام ، پسرعموى پیامبر اسلام .

زمان ازدواج : رجب یا ذى حجه سال دوم هجرت در مدینه .

مدت زندگانى با على علیه السلام : نه سال .

میزان مهریه : 400 مثقال نقره مسکوک

فرزندان : حسن علیه السلام ، حسین علیه السلام ، زینب کبرى ، ام کلثوم و یک فرزند سقطشده به نام محسن

شهادت : در سال یازدهم هجرى

محل دفن : پنهان است

تعداد احادیث و روایات باقیمانده درباره آن حضرت : حدود 2000 مورد.

تعداد سخنان باقیمانده از حضرت فاطمه : حدود 130 مورد.

تعداد اشعار باقیمانده از آن حضرت : حدود 29 قطعه .

تعداد خطبه هاى باقیمانده از آن حضرت : 2 خطبه .

سایر آثار علمى باقیمانده از آن حضرت : مصحف فاطمه علیهاالسلام که به خط همسر گرامش على علیه السلام نوشته شده و در نزد فرزندان آن حضرت بوده و هم اکنون در دست حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشریف مى باشد.

زهرا (س) در کلام قرآن:

او؛ کوثر، بحر (دریا)، لیله القدر، مطهره، برّ (نیکوکاری)، صراط مستقیم، مشکوه، و شاخه شجره طیبه نامیده شده است.

زهرا (س)  در روایات:

محدثه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، لیله القدر، بضعه النبی، ام ابیها، ام الائمه (ع)، امة الله، کفو علی و اولین وارد شونده بر بهشت نامیده شده.

آداب مهم پیش از خوابیدن در زندگی فاطمه (ع)

    در دین مبین اسلام، خواب فقط برای استراحت نیست، بلکه خواب برای خواب دیدنهای معنوی و ایجاد ارتباط بین شخص مومن با خداست.  در روایات دینی در مورد خواب آمده است:  قال رسول الله (ص):

    رُؤیَا الْمُؤمِنِ تَجْری مَجْرٰی کَلاٰمٍ تَکَلَّمَ بِهِ الرَّبُ عَبْدَهُ. [خواب دیدن مؤمن همانند سخنی است که خداوند با بنده اش دارد.]   در همین زمینه فاطمه (س) به سفارش و تعلیم پدر اذکاری را قرائت می نمودند:

    از حضرت زهرا (س) روایت شده است:

    حضرت رسول (ص) به خانه ام تشریف آوردند در حالی که من بستر خود را برای خوابیدن پهن کرده بودم.

    فرمود: ای فاطمه! هیچگاه پیش از آنکه چهار کار انجام داده باشی، نخواب!

    1- قرآن را ختم کنی.                                       2- پیامبران را شفیع خود قرار دهی.

    3- مومنان را از خود خوشنود سازی.                    4- و حج و عمره انجام دهی.

    این مطلب را فرمود و مشغول نماز خواندن شد. من صبر کردم تا اینکه نمازش تمام شد

    عرض کردم: یا رسول الله (ص)! به چهار کار دستور دادی که در این حال توان انجامش را ندارم!

    رسول خدا (ص) تبسم کرده فرمود:

    1- هرگاه سوره (قل هو الله احد) را سه مرتبه بخوانی، مانند آن است که قرآن را ختم کرده ای.

    2- و هرگاه بر من و بر پیامبران پیش از من درود بفرستی ما شفیعان تو در روز قیامت خواهیم بود.

    3- هرگاه برای مومنان استغفار کنی همه از تو خوشنود خواهند شد.

    4- و هرگاه تسبیحات اربعه (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر) بخوانی حج و عمره انجام داده ای.

افضلیت بر آدم (ع )

    آدم علیه السلام به واسطه خوردن گندم از بهشت بیرون آمد، فاطمه زهرا علیهاالسلام از ایثار قرص نان تمام جنات ثمانیه را متصرف گردید و سوره هل اتى در شاءن ایشان نازل گردید.

برترى بر ابراهیم (ع )

    حضرت ابراهیم علیه السلام را خداوند به شکر یاد فرمود، فاطمه زهرا علیهاالسلام را به ذکر یاد فرمود: الذین یذکرون الله قیاما و قعودا.

تکبیر در شب عروسى 

    تکبیر در مجالس عروسى از شب عروسى حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام مرسوم شد، زیرا در آن شب جبرئیل و میکائیل و فرشتگان و پیامبر صلى الله علیه و آله تکبیر گفتند.

      شهادتین در بدو تولد

    آدم علیه السلام پس از اکمال خلقت و نفخه روح عطسه کرد و تحمید نمود، فاطمه زهرا علیهاالسلام پس از ولادت شهادتین گفت و یکان یکان از فرزندان معصومین خود علیهم السلام را نام برده ، یاد فرمود.

دعای حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ در نماز:

ابن بابویه به سَنَد معتبر از حضرت امام حسن ـ علیه السّلام ـ روایت کرده است که آن حضرت فرمود: که در شب جمعه مادرم فاطمه ـ علیها السّلام ـ در محراب خود ایستاده و مشغول بندگی حق تعالی گردید، و پیوسته در رکوع و سجود و قیام و دعا بود، و تا صبح طالع شد، شنیدم که پیوسته دعا می کرد، از برای مؤمنین و مؤمنات، و ایشان را نام می برد و دعا برای ایشان بسیار می کرد، و از برای خود دعایی نمی کرد، پس گفتم ای مادر چرا از برای خود دعا نکردی، چنان که از برای دیگران کردی، فرمود:«یا بنیّ الجار ثم الدّار»، یعنی: ای پسر جان من، اوّل همسایه را باید رسید، و آخر خود را

    کار منزل و عبادت 

    حضرت فاطمه علیهاالسلام در خانه على علیه السلام بچه دارى مى کند و آب مى کشد و آسیاب مى نماید و غذا درست مى کند و زحمات زیادى را به تنهایى تحمل مى کند، ولى عبادت و شب زنده دارى و در محراب مخصوص خودش راز و نیاز و دعا براى مومنین و پیروزى اسلام و سرفرازى مسلمین را هم فراموش نمى کند، سرور زنان عالم با آن که در منزل خسته و رنجور مى شود، ولى وقتى که على علیه السلام به خانه مى آید، آن چنان چهره بشاش و شادابى دارد که وقتى چشم مبارکش به چهره زیبا و نورانى زهرا علیهاالسلام مى افتد همه خستگى و ناملایمات و رنج هاى او برطرف مى شود و مثل این که على علیه السلام هیچ ناراحتى نداشته است .

تشویق فرزندان به عبادت 

    بسیار مى شد که با مناجات ها و گریه هاى شبانه مادر، بچه ها از خواب بیدار مى شدند. امام حسن علیه السلام مى گوید: در یک شب جمعه دیدم مادر در محراب عبادت ایستاده و تا طلوع صبح در رکوع و سجده بود و همه را دعا مى کرد. گفتم : مادرم ! چرا براى خود چیزى نخواستى ؟

    گفت : پسرجانم ! اول همسایه بعد خودت .

    زهرا علیهاالسلام در هنگام غروب نمى گذاشت بچه ها بخوابند و اگر در خواب بودند آن ها را بیدار مى کرد که آن وقت ، وقت استجابت دعاست . و همچنین در شب هاى قدر آن ها را با غذاى سبک دادن بیدار نگاه مى داشت .

    او بچه ها را زیاد به یاد رسول الله صلى الله علیه و آله مى انداخت و به سفارش پدرش بچه ها را دسته گل مى دانست و آن ها را براى یاد گرفتن قرآن و دعا به نزدش مى فرستاد.

    بیدار کردن کودکان براى عبادت 

حضرت زهرا علیهاالسلام در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان کودکان خود را به بیدارى و نخفتن وادار مى کرد. ممکن است کسى تعجب کند که او چگونه بچه ها را به این کار که حتى براى اشخاص بزرگ هم زحمت دارد فرا مى خواند.

حضرت در روز بچه ها را مى خوابانید تا کاملا استراحت کنند و غذاى کمترى به آنان مى داد تا بدین گونه زمینه و موقعیت بهتر و مطلوب ترى از نظر جسمى و روحى براى شب زنده دارى داشته باشند. او به حدى در این کار جدى و قاطع بود که نمى گذاشت احدى از اهل خانه خوابش ببرد و مى فرمود: محروم است کسى که از برکات شب قدر محروم بماند.

گویا فاطمه علیهاالسلام مى خواهد از دوران کودکى در قلب پاک فرزندان خود جمال خدا را به تجلى ، و جان و

زبانشان را به حلاوت و شیرینى عبادت آشنا کند و محبوب راستین را به آنان نشان دهد تا در جوانى جذب جلوه هاى دروغین نشود. این روش تربیتى فاطمه علیهاالسلام به عنوان یک سنت بسیار پسندیده و قابل اجرا در گفتار امامان معصوم علیهم السلام نیز به چشم مى خورد. از جمله امام صادق علیه السلام فرمودند: زمانى که کودک به سن شش ‍ سالگى رسید او را به نماز و چنان چه تحمل گرفتن روزه را داشت ، او را به انجام آن وادار نمایید.


 

[ 15 / 1 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

 

جواب سوال نماز

زنى خدمت حضرت زهرا علیهاالسلام رسید و عرض کرد: مادر پیر و ناتوانى دارم که در نماز بسیار اشتباه مى کند، مرا فرستاده تا از شما بپرسم که چگونه نماز بخواند.

آن حضرت فرمود: هر چه مى خواهى بپرس !

آن زن سوالات خود را مطرح کرد تا به ده سوال رسید و حضرت زهرا علیهاالسلام با روى گشاده جواب داد. زن از زیادى پرسش خود شرمنده شده ، گفت : شما را بیش از این زحمت نمى دهم .

حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: باز هم بپرس . آن گاه براى تقویت روحیه وى چنین فرمود: اگر به کسى کارى واگذار کنند، براى مثال از او بخواهند که بار سنگینى را به ارتفاع بلندى حمل کند و در برابر این کار صد هزار دینار به او جایزه بدهند آیا او با توجه به آن پاداش احساس خستگى مى کند؟

زن جواب داد: نه .

آن حضرت فرمود: من در مقابل هر پرسشى که جواب مى گویم از خدا پاداشى به مراتب بیشتر دریافت مى کنم و هرگز ملول و خسته نمى شوم . از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که روز قیامت دانشمندان اسلام در برابر خدا حاضر مى شوند و به اندازه علم و تلاش و کوشش که در راه آموزش و هدایت مردم داشته اند از خداى خود پاداش مى گیرند.

عبادت نمونه

عبادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام یک عبادت نمونه است . حسن بصرى که یکى از عباد و زهاد دنیاى اسلام است درباره فاطمه زهرا علیهاالسلام مى گوید: به قدرى دختر پیغمبر صلى الله علیه و آله عبادت کرد و در محراب عبادت ایستاد که تورمت قدماها پاهاى آن بزرگوار از ایستادن در محراب عبادت ورم کرد.

              شب میلاد زهراى بتول است                        ز یمن او دعا امشب قبول است

              شب فیض و شب قرآن ، شب نور                  شب اعطاى کوثر بر رسول است

خوف در نماز

یکى از خصوصیات ویژه در نماز و عبادت حضرت فاطمه علیهاالسلام خوف و خشیت وى بوده است .

ابومحمد دیلمى در ارشاد القلوب روایتى را در این باره نقل نموده و گوید:

کانت فاطمة تنهج فى صلواتها من خوف الله ؛

و روایت شده که حضرت فاطمه علیهاالسلام به هنگام نماز نفسش به شماره مى افتاد.

سبب این حالت که در نماز و دعا براى فاطمه علیهاالسلام پیش مى آمد خوف و خشیت وى از حضرت بارى تعالى بوده است

ممکن است پرسیده شود که : خوف از چه چیزى ؟ مگر حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، معصوم نبوده و آیه تطهیر در شان او نازل نشده است ؟ پس کسى که خداوند او را از معاصى و پلیدى ها تطهیر نموده گناهى از او صادر نمى شود، چرا باید خائف و ترسان باشد؟

در پاسخ گوییم : خوف اسباب متعدد دارد، گاهى به سبب گناه و سوء عمل است و این که فردى مى داند در محضر کسى ایستاده که او را به دلیل گناهش مجازات خواهد کرد و گاهى منشاء خوف ، اطلاع و یقین نسبت به نقص خود و کمال معبود است ، و ناقص وقتى خود را در محضر کامل بیند، البته نفسش به شماره مى افتد، رنگش متغیر مى شود و حتى غش به او دست مى دهد. در روایتى آمده است : کان امیرالمومنین علیه السلام اذا اخذ بالوضوء یتغیر وجهه من خیفة الله ؛

على علیه السلام هرگاه وضو مى ساخت ، رنگ چهره اش از خوف الهى تغییر مى کرد.

و در روایت دیگرى آمده است :

امام حسن مجتبى علیه السلام هرگاه سجده شکر را به جاى مى آورد از خشیت و خوف مقام ربوبى حالت غش به او دست مى داد . و در روایت دیگر، درباره امام حسن علیه السلام آمده است :

امام وقتى از وضو فارغ مى گردید، رنگ چهره اش تغییر مى کرد، هنگامى که از وى درباره علت این حالت سوال کردند، فرمود : حق آن است که وقتى در برابر کسى چون (پروردگار عالمیان ) مى ایستیم رنگ از چهره ما پریده باشد.

و شبیه این روایات را درباره سایر امامان شیعه علیهم السلام و صدیقین نیز نقل نموده اند: در روایتى آمده است که :

                                                                                                          

از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: چرا وقتى براى وضو حاضر مى شوید رنگ چهره شما زرد مى گردد؟ فرمود: چه میدانید که به حضور چه کسى مى روم !

بنابراین معلوم مى شود که علت خوف و خشیت حضرت فاطمه علیهاالسلام معرفت تمام نسبت به خداوند متعال مى باشد.

حضرت فاطمه زهرا (س) و نماز

در احوالات این بانوی بزرگ اسلام آورده اند:«کانت فاطمه علیها السّلام تنهج فی الصّلاه من خیفه الله تعالی[1].»، یعنی: فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ هنگام نماز از ترس خدا نفس نفس می زد. و نیز از وجود مبارک پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ درباره ایشان نقل شده است:«قال النبّی ـ صلّی الله علیه و آله ـ فی خبر طویل أخبر عما یقع من الظّلم علی اهل البیت علیهم السّلام، امّا ابنتی فاطمه فانّها سیّده نساء العالمین من الاوّلین و الاخرین ـ الی ان قال ـ متی قامت فی محرابها بین یدی ربّها جلّ جلاله، زهر نورها لملائکه السّماء کما یزهر نور الکواکب لأهل الارض و یقول الله عزّوجلّ لملائکته: یا ملائکتی انظروا الی أمتی فاطمه سیّده امائی قائمه بین یدی، ترتعد فرائصها من خیفتی، و قد اقبلت بقلبها علی عبادتی، اشهدکم انّی قد أمنت شیعتها من النّار[2].»، یعنی: وجود مبارک پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ در خبر طولانی که در ضمن آن از ظلم و ستم به خاندان خود خبر می دادند، فرمودند: امّا دخترم فاطمه ـ سلام الله علیها ـ سیده و خانم زنان جهان از اولین تا آخرین آنها است، تا این که فرمودند، هنگامی که در محراب نمازش در مقابل پروردگارش می ایستد، نوری برای ملائکه های آسمان می درخشد، همان طوری که نور ستارگان آسمان برای اهل زمین می درخشد و خداوند عزّوجلّ به ملائکه هایش می فرماید: ای ملائکه های من نگاه کنید، به کنیزم فاطمه(سلام الله علیها )، خانم کنیزان من، در حالی که ایستاده است در مقابل من، بدنش از ترس من می لرزد، و با حضور قلب به عبادت کردن من روی آورده است، شما را شاهد می گیرم، که من پیروان او را از آتش جهنّم در امان نگه می دارم .

شب زنده دارى فاطمه

حسن مثنى ، حضرت امام حسن علیه السلام ، نزد عموى خویش ، حضرت امام حسین علیه السلام براى خواستگارى یکى از دخترانش (فاطمه یا سکینه ) آمد.

امام حسین علیه السلام به او فرمودند: فاطمه را براى تو اختیار مى کنم ، زیرا شباهت بیشترى به مادرم فاطمه ، دختر رسول خدا صلى الله علیه و آله دارد. او در دیانت ، تمام شب را بیدار بوده و روز را روزه مى گیرد و در شکل و جمال شبیه حورالعین است . و اما سکینه ، استغراق با خدا بر او غلبه داشته و شایسته نیست که با مردى ازدواج کند.

مواظبت بر نماز شب در کودکى

حضرت فاطمه علیهاالسلام انس با کسى نمى گرفت جز حضرت رسول صلى الله علیه و آله شب و روز خود را به مراحم آن بزرگوار مشغول مى نمود، حتى در روز روزها و قیام لیالى مراقبت و مواظبت فوق العاده مى کرد و بر عبادات و طاعات اقبال و اهتمام چنان مى نمود که زنان زمانش ‍ متحیر بودند که فاطمه با این کمى سن چگونه تحمل مشقت هاى زیاد صعبه که خارج از عادت بشر است مى نماید.

نماز در شب زفاف

سوره الم سجده آیه 16 تتجافى جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفا و طمعا و مما رزقنا هم ینفقون .

یعنى شبها هنگامى که همه مردم در خواب خوشند از بستر خواب پهلو جدا نموده و بر پا براى عبادت ایستند و پروردگارشان را بخوانند و نماز کنند و از روى بیم از عذاب آخرت و امیدوارى به ثواب و تفضلات الهى در آن عالم و از آن چه ما به آن ها داده ایم از مال و سایر نعمت ها به دیگران بخشش بنمایند.

این آیه در شب زفاف فاطمه علیهاالسلام نازل گردید، حضرت امیر علیه السلام مى فرماید: در شب زفاف زمانى نگذشت که فاطمه زهرا علیهاالسلام برخاست و چراغ را خاموش کرد از شدت حیا و حجاب ، اسماء گفت : چندان نور از جمال آن دو بزرگوار تابنده و درخشنده بود که خانه روشن و منور گردید، حضرت امیر فرمود: در دفعه اول چون بر رخساره زهرا نظر انداختم ، هیبتى در دل من قرار گرفت که گویى رسول خدا را دیدم و آن مخدره در حسن صورت و استقامت قامت و راه رفتن و سخن گفتن شبیه ترین مردم به پدر بزرگوارش بود، آن گاه اسماء گوید: حضرت امیر از فاطمه اذن خواسته تا به جهت اداى شکر نعمت پروردگار به نماز و ذکر و دعا مشغول شود، فاطمه زهرا اذن داد و خود نیز مشغول به نماز گردید و از براى احیاء آن شب آیه مذکور نازل گردید.

خواندن قرآن در خانه

سلمان مى گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله مرا براى کارى به خانه فاطمه فرستاد، به در خانه که رسیدم ، صداى زهرا را که در درون خانه قرآن مى خواند شنیدم .

سلمان مى گوید: من بر درب خانه ایستاده و سلام کردم ، و شنیدم که فاطمه علیهاالسلام در داخل خانه مشغول

 

 

تلاوت قرآن است و آسیا مى چرخید، در حالى که کسى در آن جا نبود...و سلمان - رحمة الله علیه - در آخر روایت مى گوید:

وقتى این مطالب را به عرض رسول خدا صلى الله علیه و آله رسانیدم ، وى تبسمى کرده فرمود: اى سلمان ! همانا خداوند متعال قلب و جوارح دخترم فاطمه را از ایمان مملو نموده است ، لذا وى بدون دغدغه مشغول عبادت پروردگار مى باشد، پس خداوند ملکى به نام زوقابیل را مامور نموده تا آسیا را بگرداند و خداوند کارهاى دنیا و آخرت فاطمه را عهده دار شده و او را کفایت مى نماید.

بخش سوم : گوشه ای از کرامات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

 

کرامت عبارت است از انجام کار خارق العاده با قدرت غیر عادی و بدون ادعای نبوت و یا امامت
به عقیده اکثریت علمای مذاهب اسلامی - جز گروه اندکی از معتزلی ها - صدور کرامت از اولیای خداوند و به دست آن ها ممکن است. به قول دانشمندان «ادل دلیل علی امکان الشیی وقوعه; بالاترین دلیل بر امکان چیزی، وقوع و انجام آن چیز است  در تاریخ نمونه های زیادی از کرامات اولیای خداوند نقل شده است. مثل: سرگذشت حضرت مریم علیها السلام و جریان ولادت فرزندش حضرت عیسی علیه السلام و نزول میوه های بهشتی در محراب عبادت برای او و نیز داستان عاصف بن برخیا و انتقال تخت ملکه صبا از یمن به فلسطین در یک چشم به هم زدن و داستان هایی که شیعه و سنی درباره کرامات حضرت علی علیه السلام نقل کرده اند .
در این مقاله بر آنیم تا به مناسبت شهادت دخت پیامبر عظیم الشان اسلام، گوشه ای از کرامت های حضرت زهراعلیها السلام را بیان کنیم .

نورى از خانه

برخى از روایات نشان مى دهند که گاهى مردم مدینه در حین عبور نیمه شب از در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام نورى از خانه او متجلى و ساطع مى دیدند، از پیامبر صلى الله علیه و آله علت را مى پرسیدند و فاطمه علیهاالسلام را در محراب عبادت مى یافتند و هم رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: به هنگامى که فاطمه علیهاالسلام در محراب عبادت است ، هزاران فرشته بر او درود مى فرستند و او را سیده زنان عالم خطاب مى کنند...او اهل سجده هاى طولانى و قیام و رکوع طولانى بود و خداى را با تمام وجودش عبادت مى کرد.

طعام غیبى در سجده گاه زهرا (س )

امیرالمومنین علیه السلام روزى به خانه آمد، دید که فاطمه علیهاالسلام حسنین علیهاالسلام را مى خوابانید، ایشان به خواب نمى رفتند از شدت گرسنگى . فاطمه طاهره عرض کرد: یا اباالحسن ! برو قدرى طعام طلب کن که این کودکان از گرسنگى به خواب نمى روند.

امیرالمومنین علیه السلام نزد عبدالرحمن بن عوف رفت و از وى دینارى قرض خواست ، عبدالرحمن به خانه رفت و کیسه زرى بیرون آورد و عرض ‍ کرد: در این کیسه یکصد دینار است بگیر یا على ! و هرگز عوض آن را مده .

حضرت علیه السلام فرمودند: از تو قبول نکنم که از پیغمبر صلى الله علیه و آله شنیده ام : الید العلیا خیر من ید السفلى . یک دینار به من قرض بده و این حدیث را بشنو که عوض مى دهند و قرض را یکى هیجده عوض ‍ مى دهند.

عبدالرحمن یک دینار به جناب امیر قرض داد، آن حضرت چون روانه شد، در راه مقداد را دید که بر کنار راه نشسته فرمود: اى مقداد! در این وقت اینجا چرا نشسته اى ؟

عرض کرد: از جهت ضرورتى .

فرمود: آن ضرورت چیست ؟

عرض کرد: چهار روز است که طعامى نیافته ام .

فرمود: بگیر این دینار را، تو از ما اولى ترى که چهار روز است طعام نیافته اى و ما سه روز است .

مقداد دینار را گرفت و حضرت وقت نماز شام بود روانه مسجد شد، به همراهى پیغمبر صلى الله علیه و آله فریضه را ادا نمود، چون فارغ شد جناب رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: یا على ! امشب به خانه شما مى آیم و مهمان شما خواهم بود.

جناب امیر عرض کرد: حبا و کرامة .

از پیش روانه شد و فاطمه زهرا علیهاالسلام را خبر کرد، فورا فاطمه زهرا به مصلى خود رفت و روى مبارک بر خاک نهاد و به ایزد پاک عرض کرد: خداوندا! به حق محمد و آل محمد که بر ما طعامى فرست .

هنوز فاطمه علیهاالسلام در سجده بود که بوى طعام به مشام وى رسید، سربرداشت کاسه بزرگى دید پر از طعام که بوى آن خوشبوتر از مشک بود، آن را برداشته و در خدمت پدر بزرگوار خود نهاد، حضرت فرمود: انى لک هذا الطعام ؟ عرض کرد: من عند الله ، ان الله یرزق من یشاء بغیر حساب .

پس حضرت امیر و فاطمه و حسنین از آن طعام تناول کردند. ناگاه سائلى بر درآمد، امیرالمومنین خواست او را از

آن طعام بدهد حضرت رسول صلى الله علیه و آله نگذاشتند و فرمودند: یا على ! این ابلیس است . خبر شده که ما از طعام بهشت مى خوریم آمده که با ما مشارکت کند.

 

[ 15 / 1 / 1392برچسب:,

] [ ] [ Iman ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه